مردم سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان در طول تاریخ پیوندهای خود را با ریشهای قدیمشان حفظ کرده و تداوم سنتهایی کهن و معنادار را در میان خود ممکن ساختهاند. این استان پهناور با طبیعتی شگرف از اقلیم بیابانی تا نیمهبیابانی را دربرمیگیرد و رودی چون هیرمند و کوهستانها و آبهای گرم را در خود جای داده است. مردمان این اقلیم، خشکسالیها، طوفانها و بادهایی سخت را از گذشتههایی دور گذرانده و امروز نیز از سر میگذرانند، همین مساله، زندگی و معیشتشان را با مشکلاتی روبهرو ساخته است. همه این سختیها در گذر تاریخ، مردم سیستان و بلوچستان را صبور و آرام کرده است. زندگی در دامان چنین اقلیمی، دستهای یاری را بههم گره زده و سنتهایی نیک و دگرخواهانه پدید آورده است؛ سنتهایی که دلهای مردم در بستر آن به هم نزدیکتر و سختیها هموارتر و آسانتر میشود.
حشر یا مدد، یکی از این سنتها است؛ مددی که انسان را در پهنه طبیعت خشک و نیمهخشک منطقه از تنهایی بهدرمیآورد و حیات را معنادار و امتداد آن را ممکن میکند. تنها ماندن در سختیها و عدم مقابله جمعی با آنها، با از دست رفتن زندگی انسان در شرایط دشوار گره میخورد. حشر و مدد تعاونی است که مردم را خالصانه و با نیتهای پاک و قلبهای مهربان بههم نزدیک میکند. کسی در این همیاری، به مزد و پاداش چشمندارد. بلوچهای ساکن استان سیستان و بلوچستان، در اموری چون مدرسهسازی، خانهسازی، برنجکاری، لایروبی قنات، سدسازی و برداشت محصولات کشاورزی دست در دست هم مینهند و یکدیگر را یاری میکنند. این سنت انسانی و نیک را یکی از افتخارات درخشان قوم بلوچ میتوان دانست. این قوم به پایداری و ماندگاری در تاریخ میاندیشد و با دگردوستی، خود را از هزارههای گذشته تا روزگار کنونی در برابر انواع مشکلات و سختیها حفظ کرده است.
سوزندوزها نیز یاریگر میشوند
سنت حشر، تنها به این دسته یاریگریها خلاصه نمیشود. این آیین درمیان زنان بلوچ به گونهای دیگر رخ نموده است. لباسهای سنتی و سوزندوزیشده زنان بلوچ، از گرانقیمتترین لباسها است و دوخت آنها به زمانی زیاد نیاز دارد. برای اینکه همه از داشتن این لباس هویتساز سنتی برخوردار باشند، دستهای هنرمند آنها بههم نزدیک میشود. زنان براساس یک وعده و قرار در خانه یکی گردمیآیند تا لباس سوزندوزیشده بدوزند. صاحبخانه نیز به شیوههای مختلف از میهمانان هنرمند خود پذیرایی میکند. پس از آن که لباس دوخته شد، به نوبت برای کسی دیگر از آن جمع، دست به کار میشوند. لباسی دیگر میدوزند تا همگی بتوانند از پوشیدن آن لباس که نمادی از اندیشه زن بلوچ است، برخوردار شوند؛ لباسی که با طرحهایی از طبیعت و اشکال هندسی، چیزی فراتر از طبیعت را به زندگی ساده و سخت آنها میبخشد. زنان بلوچ، گویی با دوختن چنین نقوشی، خونی تازه به رگهای کالبد زندگی خود جاری میکنند.