عالیه شکربیگی جامعهشناس
جامعهمدنی، جامعهای است که در آن بیشترین قدرت و توانمندی متعلق به مردم است و در اثر این موضوع، درواقع بهگونهای مردم در آرامش بهسر میبرند. درحقیقت جامعهای است که در آن به حقوق شهروندی مردم، حقوق انسانیشان و حقوق قانونی آنها توجه میشود. بسیار طبیعی است که برآوردهکردن چنین حقوقی- حقوق شهروندی، قانونی و انسانی- در جامعه مدنی قابل بحث است. زمانیکه جامعهای، مدنی باشد و مردمش از حقوق شهروندی برخوردار باشند طبعا افراد با یکدیگر تنش نخواهند داشت و نتیجه این میشود که جامعه نیز از آرامش، سلامت، نشاط و ... برخوردار خواهد بود. درحقیقت جامعه مدنی، جامعهای است که در آن تبعیض، ظلم، بیعدالتی و بیان زور و قدرت وجود ندارد یا درحال از بینرفتن است. زمانیکه ما جامعهای داشته باشیم که در آن چنین مباحثی نباشد، میتوانیم ادعا کنیم که درحال حرکت به سوی جامعه مدنی هستیم؛ جامعهای که نگاه انسانی نسبت به انسانها در آن وجود دارد. در این زمینه میتوان مثالی در بحث حقوق زنان زد؛ قبل از نگاه جنسیتی ما نگاه انسانی داریم. زمانیکه نگاه انسانی نسبت به شهروندان وجود داشته باشد طبعا جامعه میتواند در آرامش، سعادت و نشاط باشد. همین را میتوان به تمام مقولهها تسری داد. فرض کنید در بحث آسیبهایاجتماعی، زنان سرپرستخانوار، عدالتجنسیتی و...؛ در همه مباحثی که به نحوی با حقوق اجتماعی، شهروندی و سیاسی مردم در ارتباط هستیم، باید این موارد درنظر گرفته شود که بهطور طبیعی پیامدش سلامت، سعادت و آرامش است. چنین مواردی را تنها میتوانیم در جامعه مدنی شاهد باشیم؛ جامعهای که حاکمیت متعلق به اراده جمعی است و مردم میتوانند در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و ... حرف خود را در سطحی برابر و در فضایی برخوردار از عدالت بزنند. اینجاست که میتوان گفت جامعهمدنی و جامعه آرام با هم یکی هستند. تازمانیکه جامعه ما به سوی مدنیت حرکت نکند نمیتوانیم آرامش داشته باشیم. بهعنوان مثال ابتداییترین حقوق انسانی که در چارچوب حقوق زنان قابل تعریف است و جزو حقوق شهروندی نیز به حساب میآید و براساس آن زنان و دختران ما باید از این حقوق برخوردار باشند، ورود آنها به ورزشگاهها است که البته تاکنون این حق نادیده گرفته شده است. این رویه یعنی اینکه به نحوی بین مردان و زنان تبعیض قایل میشویم. سوال این است چطور وقتی زمان انتخابات است، از زنان دعوت میشود که حضور پیدا کنند و ساعتها در صف و کنار آقایان بایستند، یا در معابر و خیابانها شاهد حضور زنان هستیم؛ حتی در جشنهای ملی و مذهبی، همیشه زنان و مردان در کنار یکدیگر حضور داشته و دارند اما برای حضور در ورزشگاهها این موضوع، یعنی با هم بودن زنان و مردان، ایجاد مشکل میکند؟! نگاهی به این موضوع نشان میدهد چنین برخوردی، همان نادیدهگرفتن حقوق شهروندی است. زمانیکه حقوق شهروندی (چیزی که حق مردم است) نادیده گرفته میشود بهطور طبیعی، این جامعه نمیتواند جامعهای مدنی باشد. این جامعه تا رسیدن به مرحله آرامش، آسایش و دیگر موضوعاتی که میتواند سلامت روان جامعه را تأمین کند، فاصله زیادی دارد. ما برای اینکه بتوانیم به جامعه مدنی و پیرو آن به جامعه آرام، دست بیابیم باید بتوانیم حقوق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم را استیفا و به آن توجه کنیم. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در خانوادهها مسائل و مشکلات اقتصادی فراوان است؛ در جامعه شاهد شکاف طبقاتی و در زمینه حقوق زنان شاهد نابرابریهایی قابلتوجه هستیم. در این صورت آیا میتوانیم بگوییم این جامعه درحال حرکت بهسوی جامعه مدنی است؟ بهطور طبیعی پاسخ به این سوال، منفی است. زیرا در جامعه ما به نوعی، گفتمانی از قدرت حاکمیت میکند که بایدونبایدهای خاص خود را دارد.
بخش دیگر بحث میتواند به شعار سال ارتباط داشته باشد. امسال، سال همدلی دولت و ملت است؛ اوج این همدلی در جامعهای مدنی اتفاق میافتد. جامعهمدنی کجاست؟ جامعهمدنی، جامعهای است که در بستری از اعتماد، مردم با یکدیگر و با مسئولان همدلی و تعامل داشته و در مقابل نیز مسئولان با مردم در تعامل مثبت باشند. این رویه هرچند ممکن است تاحدی برقرار باشد اما رواج برخی از رفتارها، آفت آن است. متاسفانه رفتاری نامطلوب اجتماعی چندی است در جامعه ما (به ویژه در دوره دولت قبل) رواج یافته، که دروغگفتن است. دروغ چنان رواج پیدا کرد که حالا به ابزاری تبدیل شده است که هرکس تلاش میکند برای پیشبرد اهداف خود، از آن استفاده کند. اینها با موضوعات رایج در جامعه مدنی، مغایر است. جامعه مدنی، جامعهای است که سرمایهاجتماعی فراوانی دارد. یکی از شاخصههای سرمایهاجتماعی صداقت است و راستگویی در رفتار، کردار و پندار. زمانی میتوان ادعا کرد که در یک جامعهمدنی زندگی میکنیم که صداقت را اصل رفتار خود بدانیم نه دروغ را. برخی برای توجیه وضع موجود، دروغ مصلحتی را قابل گفتن میدانند! اما باید توجهداشت زمانیکه ما میگوییم دروغ بد است دیگر مصلحتیبودن آن معنا ندارد، متاسفانه این ریشه تاریخی دارد و مربوط به امروز و دیروز نیست. رفتار غیرمدنی و رایج دیگر، چشم و همچشمی یا تعارفات متداول است. همه اینها رفتارهای رایج در جامعه ما هستند. به نظر من برای رسیدن به یک جامعه مدنی باید بسیاری از رفتارهای نامطلوب و اشتباه اجتماعی خود را کنار بگذاریم، تنبلی، تنپروری و نظایر آن از این جملهاند. همه این اصلاحات که از آن نام بردیم، زمانی اتفاق میافتد که ما در نگرشمان و در ذهنیتهایمان بتوانیم مدنیت جامعه و در کنار آن، حقوق دیگران را به رسمیت بشناسیم تا برای رسیدن به هدف خودمان کاری انجام ندهیم که حقوق دیگران نادیده گرفته شود. در جامعهمدنی شایستهسالاری اصل است، نه اینکه افراد براساس ارتباط با اهالی قدرت و رانت، در جایگاهی قرار بگیرند که شایستگی آن را ندارند، بنابراین در جامعهمدنی باید به بحث درباره مفهوم سرمایهاجتماعی خیلی توجه شود و باید بحث شایستهسالاری مدنظر باشد. در این زمینه، بحث همبستگی و همدلی مردم از مقولههای مهم در جامعهمدنی است. اگر مردم و مسئولان، در تعاملی دوسویه در بستر سرمایهاجتماعی با یکدیگر حرکت کنند- شاخصهای سرمایههایاجتماعی اعتماد، مشارکت، همدلی، انسجام، انضباطاجتماعی است- میتوانند حرکتی به سوی جامعهمدنی داشته باشند.
مردم با جهتگیری علمی و مدنی در کارهایشان میتوانند جامعه را به سوی مدنیت سوق دهند، بنابراین برای رفتن به سوی جامعه مدنی، ابتدا باید در ذهنیت افراد تغییراتی از جنسی که گفته شد، رخ بدهد تا بعد در عینیت اجتماعی بتوان آثار این تغییرات را مشاهده کرد. بدیهی است رفتارهایی که ما و کنشگران جامعه داریم برخاسته از کنشی درونی است، کنشیکه ذهنیتی آن را هدایت میکند. بهطور طبیعی، اگر فردی به جامعه، اعضایش و همه امور نگاه انسانی داشته باشند، نشاندهنده حرکت ما به سوی جامعهمدنی است. شاخصههای جامعهمدنی این است که افراد نسبت به هم اعتماد داشته باشند. مردم در مسائل و مشکلات یکدیگر، همکاری و مشارکت داشته باشند. در جامعه مدنی، جهتگیری افراد، فردی نیست بلکه عامگرایانه و در جهت کمک به اجتماع و حل مسائل مردم است. درحقیقت زمانیکه سرمایهاجتماعی در یک جامعه، افزایش یابد میتوان گفت بستری مهیا برای حرکت مردم بهسوی جامعهمدنی، ایجاد شده است؛ تا زمانیکه این موضوعات در جامعه رواج نداشته باشد، هرگونه حرفزدن درباره جامعهمدنی یک بحث دور از ذهن است.