| مصطفی عابدی |
موفقیتهای تيم ملي واليبال ايران بسيار خوشحالكننده است. به چند دليل: یکی اينكه موفقيت هر ورزشي، بهويژه وقتي كه در سطح جهاني قرار بگيرد، مردم را شاد و خوشحال ميكند. اين پيروزيها انعكاسي از وضعيت فضاي اجتماعي نيز ميتواند تلقي شود و حتي تصور ديگران را نسبت به جامعه ايران بهبود بخشد. ولي خشنودي از موفقيتهاي واليبال دلايل ديگري هم دارد. زيرا از يك سو براي اولينبار است كه در اين سالها به اين سطح بالاي بازيها رسيدهايم و از سوي ديگر هميشه گفته شده بود كه ايرانيان در ورزشهاي انفرادي خوب هستند ولي در ورزشهاي جمعي نه. علت آن را نيز فقدان و ضعف در بازي و همكاري جمعي در روحیه ما ميدانستند. هرچند اين منطق درست نبود، زيرا بسياري از ورزشهاي انفرادي مثل دووميداني، شنا، ژيمناستيك، تنيس و... هست كه بسيار عقب هستيم، ولي در هر حال موفقيتهاي واليبال و تاحدي بسكتبال اين ذهنيت را بيش از گذشته زير سوال برد. به رغم اینها به نظر ميرسد كه هنوز نتوانستهايم ميان ورزش و ساير حوزهها تمايز قايل شويم. شكست و پيروزي ورزش را با شكست و پيروزي در حوزههاي ديگر مثل ديپلماسي، جنگ و اقتصاد و فرهنگ نبايد مترادف دانست. ورزش به صورت واقعی در تلطيف روابط ديگر عمل ميكند، و نه در جهت تشديد و خصومت. درست است كه ما با پيروزي در ورزش خوشحال ميشويم و با باخت ناراحت، ولي اين خوشحالي و ناراحتي به كلي متفاوت است از خوشحالي و ناراحتي كه بر اثر پيروزي يا شكست در جنگ به دست ميآيد. براي نمونه هيچ شكستخورده جنگ، پيروزي را به طرف مقابل خود تبريك نميگويد، ولي اين مسأله در ورزش امري رايج است و بازيكنان و مربيان شكستخورده، به قضاوت منصفانه بازي مينشينند، و به مربي و تيم پيروز تبريك ميگويند. حتي تيمهاي برنده نيز از تيم بازنده قدرداني و احتمالاً تعريف و تمجيد ميكنند. درحاليكه چنين مسايلي در جنگ يا كشمكشهاي سياسي ديده نميشود. البته در رقابتهاي سياسي داخلي اين وضع هست، و احزاب شكستخورده به احزاب پيروز تبريك ميگويند و احزاب پيروز نيز به استمالت احزاب شكستخورده ميپردازند. زيرا نوع بازي آنها از نوع بازي برد ـ برد است، درحاليكه جنگ ميان كشورها، از نوع بازي باخت ـ برد و حتي باختـباخت است. درحالیکه رقابت ورزشی ميان كشورها از نوع بازيهاي بردـبرد است.
پيروزي تيم واليبال ايران بر آمريكا از اين حيث خوشحالكننده بود كه ايران يكي از بهترين تيمهاي واليبال جهان را شكست داده، خوشحال میشویم چون دو گام مهم برای حضور در مرحله پایانی مسابقات برداشته؛ نه از اين زاويه كه فقط تيم آمريكا را برده است. همچنان كه تاكنون بارها به آنها باختهايم، ولي هيچگاه اين حس را كه دچار شكست سياسي يا نظامي شدهايم نداشتهايم، بنابراين در پيروزي هم چنين برداشتي نبايد داشت. البته و در هر حال مسابقه ايران و آمريكا يك وجه تبليغي و سياسي نيز دارد كه خارج از اراده ماست، ولي اينكه برخي از رسانهها آن را به مسايل سياسي گره بزنند، اشتباه محض است. اينكه پيروزي 6 امتيازي را 1+5 امتياز بدانيم، يا پيروزي بر آمريكا را در غياب «ظريف» تیتر كنيم، يا اينكه بنویسیم آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند و... اينها نشانهاي از عدم درك درست از ورزش و نيز حاكي از كمظرفيتي مفرط است. این افراد بايد توجه ميكردند كه چرا وزارت خارجه آمريكا، پيروزي ايران را تبريك گفت درحالیکه همزمان درباره مذاکرات1+5 موضع تندی میگیرد؟ نه فقط به اين دليل كه آنان طرفدار پيروزي تيم ايران بودهاند، بلكه به اين دليل روشن كه ورزش را از سياست و ساير امور بايد تفكيك كرد، ولي آيا وزارت خارجه ايران جرات داشت كه در زمان پيروزي آمريكا بر ايران، آن را پیروزی به طرف مقابل تبريك بگويد؟ در اين صورت به چه چيزهايي كه متهم نميشد؟
وارد كردن سياست در ورزش به ضرر ورزش و سیاست است، چون در هر حال ورزش ما در بسياري از زمينهها از ورزش كشورهاي غربي بهويژه آمريكا پايينتر است، لذا دليلي ندارد كه برد و باخت آن را حيثيتي كنيم؛ و دليلي ندارد كه وقتي سرود ملي آنان پخش ميشود برای عدم پخش آن بگوييم مشكل ارتباطي پيدا كردهايم!! اينها همه حكايت از عدم اعتمادبهنفس و نيز وجود فرهنگ نادرست ميان ما ميكند كه گمان ميكنيم همه چيز را بايد به سياست گره زد. ورزش براي لذت بردن است، حتي اگر ببازيم و ناراحت شويم، به سرعت فراموش خواهد شد و لذت آن باقي ميماند. جالب است كه اگر به مسابقه دو تيم واليبال نگاه ميكرديم متوجه اين وضعيت ميان بازيكنان دو تيم هم ميشديم. آمريكاييها وقتي امتيازي را از دست ميدادند با روحيههاي به نسبت عادي و حتی مثبت دور هم جمع ميشدند و به يكديگر روحيه ميدادند، و بيننده خيال ميكرد كه امتياز را گرفتهاند. نحوه واكنش آنها ميان كسب امتياز و از دست دادن امتياز زياد نبود، ولي ايرانيان وقتي كه امتياز از دست ميدادند، خيلي غمگين و ناراحت ميشدند و موقع امتیازگیری برعكس. اين رفتار حرفهاي در ورزش نيست، داشتن چنین رفتاری ميتواند به تضعيف روحيه تيم نیز منجر شود بهطوری که در صورت عقبافتادن نتواند خود را بازسازي كند. اين نوع رفتارها معرف دو نگاه و دو فرهنگ در مورد ورزش و موفقيتها و شكستهای آن است.