هامون شریفی میلانی مدرس دانشگاه
این روزها شاهد اخبار گوناگونی از فساد اداری، اختلاس صاحبان شغلهای دولتی و سوءاستفاده از منصبهای دولتی در کشور هستیم. هنوز پروندهای به سرانجام نرسیده خبر از تخلفی جدید به گوش میرسد. اما به واقع راهکار عملی برای جلوگیری از این اتفاقات چیست؟ شاید بتوان راه حل را در یکی از قدیمیترین و مشهورترین نظریات مدیریت پیدا کرد، نظریهای معروف به «بروکراسی» که اتفاقا در ظاهر به معنی کاغذبازی غیرضروری اداری و اتلاف وقت ناشی از آن تلقی میشود. اما منظور اصلی «مارکس وبر» جامعهشناس و نظریهپرداز مشهور از بروکراسی استفاده از اصولی مبتنی بر عقل و قانون برای مدیریت کاراتر سازمانهای دولتی است. «وبر» که خود منتقد اصلی سوءاستفاده صاحبان مناصب دولتی بوده است، اصولی را تدوین کرده که به نظر میرسد در شرایط کنونی اداره کشور بهخصوص اداره اقتصاد کشور میتواند مفید باشد.
مارکس وبر 6 اصل اساسی را برشمرده است. طبق اصل اول، اختیار از قانون و از مقرراتی که براساس این قانون تدوین شده است، ناشی میشود. پیروی از هیچ نوع اختیار دیگر (اعم از اختیار سنتی، کاریزماتیک، برمبنای زور یا پاداش) مجاز نیست.
اصل دوم که در پی اصل اول مطرح شده، اصل سلسله مراتب است که شاید بتوان آن را مشهورترین نظریه وبر دانست. طبق اصل سلسله مراتب، اختیار و قدرت عقلایی و قانونی متعلق به شخص نیست، بلکه متعلق به جایگاه شخص در سلسله مراتب است. وظایف خاص قابل واگذاری به ردههای پایین است و طبق ساختار سلسله مراتبی، هریک از کارکنان میتوانند به نمایندگی از طرف کل سازمان عمل کنند.
طبق اصل سوم بقای سازمان مستقل از زندگی کارکنان است و کاملا غیرشخصی است. اسناد مکتوب، نگهداری میشوند و هنگام وقوع اتفاق همانند، موردهای قبلی مبنای عمل قرار میگیرد. سازمان فقط با استفاده از پروندهها و سوابق میتواند در بهکارگیری مقررات، ثبات رویه داشته باشد.
طبق اصل چهارم اداره امور یک حرفه تخصصی است که به آموزش کامل نیاز دارد و همه کس از عهده آن بر نمیآید.
پنجم، کار در بروکراسی تماموقت است و یک شغل دست دوم نیست.
و بالاخره ششم اینکه مدیریت اداری از قوانین عمومی که کم و بیش پایدار، جامع و قابل یادگیری هستند، تبعیت میکند.
همانطور که از این نظریه برداشت میشود اداره سازمانها باید با یک سیستم غیرشخصی مبتنی بر قانون و مقررات مشخص انجام گیرد. البته دیدگاه وبر بر این اصول خلاصه نمیشود. وی یکی از موافقان نظریه جدایی اداره از سیاست نیز بود. در این دیدگاه افراد که با فعالیتهای سیاسی یا حزبی به منصبهای دولتی گماشته میشوند در درجه اول به فکر منافع خود و هم حزبیها و جناح خود هستند و از توجه به منافع واقعی مردم غافل میمانند. این نظریه که مدیریت دولتی توسط «ویلسون» مطرح شده به شکل دیگری در اقتصاد و مالیه عمومی توسط «ویکسل» نیز بیان شده است. ویکسل عقیده داشت دولت مجموعهای از افراد است که رفتار آنان در امور سیاسی، تحتتأثیر منافع شخصی آنان است و از آنجایی که منفعتطلبی غریزهای طبیعی در انسان است، لذا شخص چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی تلاش خواهد کرد که منافع شخصی خود را حداکثر سازد. با نگاهی دقیقتر به نظریه بروکراسی لغات کلیدی را خواهیم یافت که میتواند راهحل وضع کنونی مقابله با فساد در کشورمان باشد. اختیار عقلایی و قانونی، انتصاب بر مبنای شایستگی، برخورد غیرشخصی، رعایت سلسله مراتب و توجه به مسئولیت افراد و کنترل دقیق آن با استفاده از اسناد و مدارک و بالاخره وجود قوانین و مقررات مدون و پایدار.