شریعتی داستانی ناتمام!
 

 

محمدرضا   نیک‌نژاد آموزگار

کودک 8 – 7 ساله ته‌تغاری و 4 برادر 13 تا 19 ساله، مادری سختگیر و پدری آرام و کارگرپیشه، که نماز و روزه و کارِ کم‌مزدش و کتاب‌های شعرش مهم‌ترین دغدغه‌اش بود و خانه‌ای نقلی با یک اتاق که از میانه با دری چوبی به 2 نیم شده بود.‌ سال 60 – 59 بود و اوج درگیری‌های سیاسیِ گروه‌ها و حزب‌های رنگارنگ و هر یک از 3 برادرِ بزرگتر طرفدار یکی از آن‌ها. هنگام ناهار یا شام، گفت‌وگو از ایسم‌های گوناگون بود. کودک یا چیزی از آن نمی‌دانست و اگر هم می‌دانست کج و معوج. بر سر سفره، گاهی گفت‌وگو از بازگوییِ رویدادی سیاسی در شهر و یا پایتخت آغاز می‌شد. آرام آرام صدای 2، یا 3 سوی درگیری بلند و به پرخاش زبانی کشیده می‌شد. دیری نمی‌پایید که دستِ یکی بلند می‌شد و زیر گوش دیگری می‌نشست. کاسه کوزه، هر یک به سویی پرتاب می‌شد و گردن یکی در دستان دیگری و پای آن یکی در دستان این یکی و... پدر بر سر می‌کوفت و مادر نفرین‌کنان، عمو حیدرِ همسایه را به یاری فرا می‌خواند... شیشه در به زمین ریخته، ظرف‌های شکسته، گوشت و نخودهای به سقف چسبیده، مادر از حال رفته، کودک به کنجی خزیده و... پیامد این گفتمان سیاسی!
خب! کودک در این آشفته بازار می‌بالد و بی‌گمان باید یکی از گرایش‌های مطرح را بپذیرد. برادر بزرگتر، شریعتی می‌خواند و جمله به جمله آن را از بر می‌کرد و مانند نقال‌ها با حرارت آنها را بازگو می‌کرد. این‌گونه بود که کودک، کتاب خواندن را از «یک جلوش تا بی‌نهایت صفرها»، «پدر مادر ما متهمیم»، «حسن و محبوبه»، «نماز تسلیم انسان عصیانگر»، «از کجا آغاز کنیم»، «نیایش» آغاز و تا «امت و امامت»، «تاریخ ادیان»، «گفت‌وگوهای تنهایی» و «کویر» و کویر و کویر... ادامه داد. این گونه بود که شریعتی برایش نان و آب و هوا شد. شریعتی اتمسفری گیرا و آغازگاهی پیش‌برنده و انگیزه‌بخش بود. کودک که با شریعتی دوره راهنمایی و دبیرستان را گذراند و به دانشگاه رسید، تشنه‌ای را می‌مانست که در دریای پهناور و بی‌ساحلِ اندیشه‌های شریعتی با خوردن یک جرعه آب دریا، تشنه و تشنه‌تر می‌شد. یکی از پیامدهای ایدئولوژی، دگماتیسم است. اما گفتمان شریعتی با این‌که ایدئولوژیک است اما دگم‌کننده نیست. اندیشه‌های شریعتی مانند جمله‌های دراز و پر شور و پر ز استعاره و شعر گونه‌اش، آدم را به‌دنبال خویش می‌کشاند و پرسش می‌آفریند و تشنه‌ات می‌کند و اندیشه‌ات را سنباده می‌زند و تیز می‌کند و برای رویارویی با اندیشه‌های دیگر حساس و سنجشگر می‌کند. شریعتی روشنفکر زمانه‌اش بود و در هوای زمانه‌اش نفس کشید و با فرهنگ زمانه‌اش به گفت‌وگو نشست و از آن تأثیر گرفت و بر آن تأثیر گذاشت. بی‌گمان شریعتی را نمی‌توان به خاطر در جا زدن یک جامعه در گفتمان ده‌ها ساله‌اش مقصر دانست، گرچه برای توجیه کم‌کاری‌هایش می‌توان به دیوار کوتاه شریعتی گیر داد و همه ناتوانی‌های خویش را، پیامد اندیشه‌ای دانست که یکی از بزرگترین جنبش‌های نوگرایانه زمانه خویش بود. هنوز هم یک قفسه کامل از کتابخانه کودکِ پا به سن گذاشته، کتاب‌های شریعتی است و با این‌که در میانسالگی از برخی از اندیشه‌های شریعتی گذشته است اما باز هم شریعتی بخشی از وجود و بخشی از اندیشه و بخشی از روح اوست. شریعتی «دوست‌داشتنی» است، که از «عشق» برتر است. شریعتی آغاز اندیشه است نه پایانش، شریعتی چه باید کردی‌ است برای همیشه انسان ایرانیِ پا در سنت و سر در مدرنیته، شریعتی...


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/34909/شریعتی -داستانی-ناتمام!