ایرانیان و مسأله تنبلی ذهن!
 

 

عبدالله كوثري نويسنده و مترجم

نقد پديده نويني است كه در غرب جديد به وجود آمد به همین دلیل در غرب قرن 11 و 12 از نقد به اين معنا خبري نيست. نگاه عقلاني كه همراه با رنسانس بر غرب سيطره پيدا كرد، اين ضرورت را پديد آورد كه هر پديده كه محترم و حتي مقدس شمرده مي‌شد، با ترازويي بسنجند كه تا پيش از آن كمتر به كار مي‌رفت و عموميت نداشت. البته اگر به قبل‌تر مراجعه كنيد خواهيد ديد فلسفه افلاطون و ارسطو نشان‌ از تفكر عقلاني است. در دوران يونان باستان ارسطو درباره تراژدي، سنجش عقلاني و خردورزانه مي‌كند و در پرتو همان سنجش است كه تراژدي‌ها را بررسي مي‌كند. بنابراين نگاه او به تراژدي صرفا پديده‌ای قديمي و اسطوره‌اي نيست بلكه او ارزش‌هاي دروني مفاهيم اسطوره‌اي را مورد توجه قرار مي‌دهد. در ادامه اما سيطره مسیحيت و تبديل‌شدن هر چيز به آيين مقدس، باعث شد براي سال‌هاي طولاني، نگاه عقلگراي يوناني در غرب غايب باشد. در شرق اما اصولا نگاه عقل‌گرايي رشد نكرده بود. ما در شرق با آن سابقه مواجه نيستیم. حتي در دوره‌اي كه برخي آن را رنسانس ايراني و رنسانس اسلامي مي‌دانند (حتي در قرن 5 و 6 هجري كه دوران حضور عقلگرايان زبده‌اي چون ابن‌سينا، فارابي، ابوريحان و ... بود) كارهاي بزرگي انجام شد اما نقد حضور چشمگيري نداشت. از قرن 16 ميلادي به بعد، نقد يعني سنجش هر اثر با ترازوي خرد، در غرب شروع شد و رشد كرد. در قرن هجدهم ميلادي شكوفايي چنين رويه‌اي را در فلاسفه روشنگري مي‌بينيم. مسأله اين است كه ما كم‌كم از نيمه عصر ناصري با نگاه غربي به جهان آشنا مي‌شويم. اين حركت ادامه مي‌يابد و در عصر مشروطه در ساحت سياست ظهور و بروز مي‌يابد و پس از آن هم تجلي ادبي پيدا مي‌كند. اولين كسي كه مسأله نقد در ايران را پيش مي‌كشد و نقد شعر را مطرح مي‌كند، «ميرزا فتحعلي آخوندزاده» است. او يكي از قصايد سروش اصفهاني را نقد و ثابت مي‌كند سروش با وجود آنكه در دوران قاجار زندگي مي‌كند، هنوز همان تصاوير، تصورات و ذهنيت 500‌سال پيش از خود را تكرار کرده است. اين اولين جايي است كه مي‌بينيم يك فرد با معيارهاي نقد غربي دست به بررسي شعر ايراني مي‌زند. بنابراين مي‌شود گفت نقدي كه در ايران صورت گرفت در آشنايي با معيارهاي غرب%D

 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/34584/ایرانیان-و-مسأله-تنبلی-ذهن!-