از دنیایی که تنها با آتش روشن می‌شد
 

 

احمدرضا  دالوند

مشخصه اروپای پیش از رنسانس، معجونی از جنگ‌های بی‌وقفه، فساد، بی‌قانونی، انبوه اسطوره‌های عجیب و غریب و بی‌خردی تقریبا نفوذناپذیر بود. در حد فاصل فروپاشی امپراتور روم غربی تا پیدایش رنسانس، هیچ اتفاق قابل ملاحظه‌ای نیفتاد. از اختراع چرخ آبی در سده هشتم و آسیای بادی در سده یازدهم که بگذریم، اختراع قابل توجهی صورت خارجی پیدا نکرد. فکر جدیدی مطرح نشد و سرزمین بکری بیرون از اروپا کشف نگردید. تا جایی که اروپاییان به یاد داشتند، همه چیز مثل گذشته‌های دور بود. مرکز دنیای بطلمیوسی، به اروپا و حواشی سرزمین مقدس و شمال آفریقا محدود می‌شد و این برای اروپاییان همه دنیای شناخته شده محسوب می‌شد؛ و دانستنی هرچه بود حاصل شده بود و تغییری درکار نبود. تا آن زمان، دنیا تنها با آتش روشن می‌شد اما هنوز این پرسش مطرح است که چرا رنسانس در آن زمان اتفاق افتاد. تا‌ هزار ‌سال پیش از رنسانس موفقیت‌های اروپاییان در قلمرو علم و اکتشاف اندک و ناچیز بود. در تمامی اعصار میانه بخش اعظم نیروی عقلانی اروپاییان صرف جنگ و مسائل جزیی و بی‌اهمیت می‌شد و بهترین ذهن‌ها درگیر مسائلی از این قبیل بودند که مثلا چند فرشته می‌توانند روی یک سوزن جا بگیرند. حضور چنین جریان قهقرایی موجب شد مردم در جایی بیرون از باورهای جزمی به دنبال سعادت بگردند. زمینه‌های شکل‌گیری رنسانس در چرخش تاریخ به سود روشن‌اندیشی، رخ نمود. واژه رنسانس در زبان فرانسه از دو بخش تشکیل شده است، بخشی به معنای «احیا» و بخشی به مفهوم «تولد». به عبارتی، پس از سال‌ها رعیتی و خرافه‌پرستی، کمال مطلوب قدرت انسان و توانایی او تولد دوباره یافت. «جوتو» نوید این تولد دوباره را داد. آلبرتی و ماساچو منادی آن بودند و لئوناردو، میکل آنژ و رافائل آن را به اوج رساندند. رنسانس با کشفیات، نوآوری‌ها و اختراعات فراوان همراه بود، برای نمونه:  
1- ماشین چاپ: در ابتدای پیدایش رنسانس در ‌سال 1456، کمتر از شصت نسخه انجیل در تمام اروپا وجود داشت اما در شروع قرن بعد، بیش از یک‌میلیون کتاب چاپی در اختیار مردم بود.
2- مداد و کاغذ ارزان‌قیمت:  که سبب شد تا نگارش و یادداشت‌برداری و در نتیجه ثبت آموخته‌ها در اختیار عموم شهروندان قرار بگیرد.
3- قطب‌نما، اسطرلاب و کشتی‌های بزرگ: میزان مسافرت‌های دریایی، تجارت بین‌الملل و مبادله اطلاعات را به مقدار زیاد افزایش داد. وقتی کریستف کلمب و ماژلان ثابت کردند که دنیا صاف و تخت نیست، علم و دانش سنتی متحول شد.
4- توپ‌های دوربرد:  با آن‌که پرتابگرهای گلوله، سنگ‌اندازها و توپ‌های کوچک سال‌ها بود که مورد استفاده قرار می‌گرفتند، نمی‌توانستند به دیوار دژها و استحکامات نفوذ کنند. توپ‌های دوربرد قدرتمند را یک مهندس مجاری به نام «اوربان» در اواسط قرن چهاردهم میلادی اختراع کرد. با توسعه این فناوری بود که دژ فئودالیته و بنابراین، قدرت فئودالیسم و زمینداران بزرگ کاهش یافت، ولی صحنه برای تولد حکومت‌های ملی فراهم گردید.
5. ساعت مکانیکی:  به مردم امکان داد تا زمان را به‌عنوان محصول هدایت‌پذیر تجربه کنند. این تحول به بسط تجارت کمک کرد. در اعصار میانه، مردم به مفهومی که ما امروز زمان را درک می‌کنیم از آن برداشت درستی نداشتند. اکثریت مردم نمی‌دانستند در چه سالی و حتی در چه قرنی زندگی می‌کنند.
اینک با گذشت پانصد ‌سال از رنسانس، در معرض هجوم داده‌های اطلاعاتی قرار داریم. در این پانصد‌ سال از دنیایی که همه چیز آن ثابت و مطمئن بود، به دنیایی قدم گذاشته‌ایم که در آن امر ثابت و مطمئنی وجود ندارد و همه چیز دستخوش تغییر و تحول است. زن و مرد تجدید حیات یافته معاصر، نه‌تنها باید از آگاهی‌های آزادمنشانه کهن اطلاعات کافی داشته باشد، بلکه باید در این سه زمینه استراتژیک نیز از شایستگی لازم برخوردار باشد:  1- سواد کامپیوتری: زن و مرد تجدید حیات یافته معاصر باید با پیشرفت‌های فضای مجازی همسو و نسبت به تغییرات منفعل نباشد. 2- سواد ذهنی:  حدود 95درصد اطلاعات درباره مغز در سه دهه گذشته حاصل شده است. از این‌رو، هوش چندگانه و مهارت‌های اندیشه نتیجه اطلاعات جدید درباره عملکرد مغز است. 3- آگاهی جهانی: که به توجه هوشمندانه و مسئولیت‌شناسانه نسبت به اکوسیستم، شناخت فرهنگ‌های متنوع، پیوندهای ارتباطی و اقتصادی، بها می‌دهد. یکصد ‌سال پیش باید از کوهی در هند بالا می‌رفتید تا مراقبه را بیاموزید، امروزه با استفاده از اینترنت می‌توانید به سهولت آن را و بی‌شمار نمونه دیگر را بیاموزید.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/34532/از-دنیایی-که-تنها -با-آتش-روشن-می‌شد