محمد درویش
چهلو سومین سالگرد روز جهانی محیطزیست را پشت سر گذاشتیم؛ روزی که سازمان ملل متحد امسال شعارش را «هفتمیلیارد رؤیا، یک سیاره، بااحتیاط مصرف کنیم» تعیین کرده و برای نخستینبار 43سال پیش در چنین روزی اغلب رهبران جهان خود را به استکهلم رساندند تا درباره تهدیدی جدید برای کرهزمین به گفتوگو و بحث بنشینند که نه آن تهدید بهطور مستقیم رنگی از اقتصاد داشت، نه رنگی از سیاست، نه مذهب، نه تروریسم و نه جنگ! با این وجود، عدم توجه به آن هشدارها و نگرانیها اینک سبب شده تا روند کاهنده کارآیی سرزمین، بیابانزایی، خشکسالی و تغییر اقلیم هم بر سیاست، هم بر جنبشهای اجتماعی و دینی، هم بر اقتصاد و هم بر حرکتهای تروریستی، خشونتطلبانه و جنگافروزانه در بسیاری از مناطق جهان، بهویژه خاورمیانه اثرگذار باشد. این در حالی است که در همان سال، یک ایرانی در مقام جانشین دبیرکل اجلاس استکهلم، در سخنرانی خویش با عنوان «بهرهبرداری عقلایی از سرزمین» هشدار داده بود که چنانچه جهانیان شیوه مصرف خود را متناسب با ظرفیت زیستی کرهزمین تغییر ندهند و خردمندانه رفتار نکنند، آنگاه دیری نخواهد پایید که طوفانی سهمگین را درو خواهند کرد؛ طوفانی که ظهور بیماریهای ناشناخته، برهنگی زمین، کاهش ظرفیت حرارتی و تشدید سرعت بیابانزایی در زمین از نشانههای کابوسوار آن است؛ کابوسهایی که رؤیاها را زندهبهگور میکنند و مردمی که بدون رؤیا از خواب بیدار شوند، هر آیینه میتوانند دینامیتی به خود بسته و با طنینی مهیب و خونآلود به زندگی خویش و بسیاری دیگر از همنوعانشان پایان دهند.
نام آن مرد، اسکندر فیروز بزرگ است؛ مردی که مرداد 1394 که از راه برسد، هشتاد و نهمین تابستانی است که درک کرده است؛ هم او که بیش از 48سال پیش تفنگ شکاریاش را برای همیشه کنار گذاشت و با افتخار اعلام کرد که از این پس فقط با دوربین عکاسی به شکار حیوانات میپردازد. بنیانگذار سازمان حفاظت محیطزیست در ایران و نخستین ایرانیای که گفت: به جای سازمان شکاربانی باید در اندیشه حفاظت پایدار و جامع از تمامیت محیطزیست مملکت خویش باشیم و همچنان برخی از آثار او، چون کتاب حیاتوحش ایران در شمار کاملترین مرجع برای بررسی مهرهداران ایران است. اسکندر فیروز - این ایرانی زاده سرزمین سعدی و حافظ - خود یکی از رؤیاهای ما است؛ اینکه آیا امکان دارد دوباره در زمانی نهچندان دور، اجلاسی جهانی را شاهد باشیم که در آن یک ایرانی از زنهاری سخن گوید که بعدها با عنوان دانشواژهای مشهور چون «توسعه پایدار»، به خطکشی کیفیت توسعه در بیش از 190 کشور عضو سازمان ملل متحد بپردازد؟
اینکه امکان دارد دوباره از ایران کنوانسیونی جهانی چون رامسر (در 1349 هجری شمسی) به جهان معرفی شده و تعداد اعضایش با تعداد اعضای سازمان ملل متحد تقریبا برابری کند؟
گمان برم اگر قرار است 78میلیون ایرانی بتوانند رؤیاهای خویش را همچنان زنده و پرتپش حس کرده و برای تصاحب آنها به آینده با امید لبخند بزنند و بکوشند؛ باید قدر اسکندر فیروز و اسکندر فیروزهای وطن را بیشتر و سزاوارانهتر بدانیم و بکوشیم تا با تغییر رفتار خود نه فقط با طبیعت که با تاریخ و فرزانگان خویش، از بیابانزایی انسانی جلوگیری کنیم. چرا که اگر بتوان همچنان مردمی عاشق به سرزمین و حساس به همنوع و حرمتدهنده به تمامی زیستمندان گیاهی و جانوری در مملکتی داشت، آنگاه بیشک هیچ رؤیایی برای آن مردم، تا ابد رؤیا و دستنایافتنی باقی نخواهد ماند.
باشد که در آیینهای بزرگداشت روز جهانی محیطزیست بکوشیم تا نشان دهیم: راه سعادت ایرانزمین بازگشت به استفاده عقلایی از اندوختهها و مواهب طبیعت وطنی است که دوستش داریم.
همین و تمام.