| سعید همایونفر | معلم |
اگر از «انسان» پرسیده شود در زندگی دنبال چیست؟ کمتر کسی است که در کنار تمام گمشدههای زندگی، از آرامش نام نبرد. آدمی با هر موقعیت، امکانات و با هر سطح از رفاه، همیشه در پی آرامش بوده و گویی این خواسته به همین سادگیها به دست نمیآید، چون کمتر کسی است که وقتی از او سوال شود آرامش دارد، به این سوال، پاسخ مثبت دهد.
این مقدمه میتواند به ما کمک کند تا از زاویهای عام درباره جهان بهتر سخن بگوییم. بر همین اساس، جهان بهتر جایی است که در آن بشر در صلح، آرامش و در کمال آزادی زندگی کند. من در طول زندگی خود، آموختهام جهانم را متناسب با الگوی خود بسازم و هرجا و در هر شرایطی که هستم، متناسب با فضا الگوسازی کنم و بهعنوان بازیگری که در آن موقعیت، نقشی برعهده دارد، نقشم را به بهترین شکل ممکن بازی کنم. من به دانشجویان خود آموخته ام، در لحظه زندگی کنند و در طول تمام لحظاتی که تدریس میکنم، تمام دقایقش را زندگی میکنم، شاید این، آموزهای ساده باشد که انسان با اطلاع از آن، همیشه در هیاهوی زندگی، از یاد میبرد. بشر همیشه در پی این بوده که فضای راحتی برای زندگی کردن بیابد، غافل از اینکه این فضا ساختنی است، نه یافتنی!
جنبه دیگری که امروزه در دنیا باید به آن توجه ویژه شود، مسأله بهداشت است؛ البته بهداشت در همه ابعاد آن، چه بهداشت روانی و چه بهداشت محیط و مقوله سلامت. در جهان امروز که همه ما به نوعی داعیهدار پیشرفته بودن آن هستیم، پیشگیری مهمتر از درمان است و متاسفانه بشر امروز با علم به این مقوله همیشه بعد از پیشامد مسائل در پی درمان برمیآید. بشر امروزه قدردان داشتههایش نیست و از پی این قدرندانی است که اینگونه ناجوانمردانه در پی تخریب محیطزیست خود است و با این بیرحمی دنیایی را که قرار است جهان بهتری برای زیست او و نسلهای بعدش باشد، آلوده میکند. یکی از دلایل این همه ظلم بشر به خود و همنوعاش، فقر فرهنگی و نداشتن دانش است. متاسفانه فقر فرهنگی در تمامی ابعاد خود کاملا مشهود است و این معضل در جوامع بشری موج میزند، البته در پشت پرده این مسائل، کسانی هستند که تنها به منافع خود میاندیشند و همانطور که همه ما شاهدیم، هر روز در هر گوشه از جهان، دلیلی برای به راه انداختن جنگ پیدا میکنند و به نام حقوق بشر، حقوق اولیه آدمها را پایمال میکنند.
هر یک از ما برای روشنگری آمدهایم و باید با دانش و تواناییهایمان زوایایی از زندگی را برای دیگران روشن کنیم و بشر امروزی با جهلش حتی در ابعاد کوچکتر مانند خانواده به همنوع خود ظلم روا میدارد. ما آدمها نسبت به هم شناخت نداریم و این عدمشناخت و جدا دانستن دیگران از خود باعث این همه وحشیگری و ظلم به هم شده است. ما آدمها دچار خودخواهیهایی هم شدهایم.
همه این موارد ما را باید به این سو سوق دهد که جهانی دیگر بسازیم، جهانی بهتر! برای ساختن جهانی بهتر باید آموزش را از آغاز راه تربیت شروع کنیم، چون تربیت بیشترین سهم را در انسانسازی برعهده دارد و اگر تعالیم درست انجام شود، میتوانیم در آینده شاهد انسانهای توانمند باشیم. البته در این تعالیم باید به انسان آموخته شود که آزاده باشد، در این تعالیم باید بزرگترین بخش به عشق و دوست داشتن اختصاص بیابد. عشقورزی به جهان و بشریت پلی است برای رسیدن به جهان بهتر. شاید چنین تصور شود که اینگونه نگریستن به دنیا آرمانگرایانه و ایدهآلیست باشد اما هرکدام از ما این تجربه را داشتهایم که در هر لحظهای که به کار و شرایطی که در آن بودهایم، عشق ورزیدیم، بهترین حس را تجربه کردهایم و هرچه در این وادی بیشتر پیش برویم، حس سعادتمند و مفید بودن را بیشتر تجربه خواهیم کرد. ما انسانها زنجیروار به هم متصل هستیم و هرکدام از ما وظیفه داریم به دیگران محبت کنیم و این عمل حتما در زندگی ما بازتاب خواهد داشت. پس میتوان اینگونه گفت که هر کدام از ما باید مبلّغ عشق و همنوعدوستی باشیم.