| محمود نورایی | روزنامهنگار|
رشد 10 برابری حراج تهران طی 4 سال و فروش 21 میلیاردی هنر در ایران آنقدر عجیب هست که برای روشن کردن ابعاد پنهان آن میتوان با زاویه نگاههای مختلفی به بررسی آن پرداخت، اما در این مقال تنها به سه نکته بسنده میکنیم.
نگاه اول| فروش کل سینمای ایران در سال 93 با رقمی معادل 50میلیارد و 36 میلیون تومان و حال چهارمین حراج تهران با رقم 21میلیارد و 40 میلیون توانست بسیاری از معادلات اقتصادی هنر را به هم بریزد. این ارقام در کنار هم زمانی معنا مییابد که بدانیم هنرهای تجسمی با فروش 126 اثر از 109 هنرمند در چهارمین حراج تهران که ظرف سه ساعت انجام شد، توانسته نیمی از درآمد سینما را که برای تولید هرکدام از آثارش دهها نفر را گرد آورده و هزینههای زیادی صورت داده تا به اکران برسد، به نام خود ثبت کند. این معادله وقتی پیچیدهتر میشود که در نظر بگیریم سینما با آن مدیریت عریض و طویلی که دارد و بدنه سینمای کشور، دارای چندین سالن است و به جز وزارت ارشاد، داعیهداران دیگری نیز در عرصه مدیریتی دارد؛ درحالیکه هنرهای تجسمی حداقل در یک دهه اخیر نتوانسته مدیریت باثباتی داشته باشد و از مدیریت کارآمدی نیز برخوردار
نبوده است. اما دلیل اینکه جنبه اقتصادی سینما و هنر در این بحث پیش کشیده شد، نه از این رو است که سینما دچار ضعف یا دنیای هنر یکهتاز میدان عرصه فرهنگ و هنر است، بلکه نگاه این یادداشت به این موضوع است که هنر در جامعه مخاطبان بالقوهای دارد که میشود با نگاهی دقیقتر و برنامهریزی بهتر شرایطی برای حضور آن در خانه مردم فراهم کرد. روی سخن این است که این ظرفیت در جامعه وجود دارد که سرمایههای سرگردان مردم را که معمولا رو به بازار طلا و دلار میرود، میتوان با یک برنامه حسابشده مانند برگزاری «حراج تهران» در جهت تحقق اهداف هنری و فرهنگی هدایت کرد، مسألهای که به خوبی در شب چهارمین حراج تهران دیده شد. این گرچه آرزویی است دیرینه که از دهه30 شمسی با تأسیس اولین نگارخانهها در تهران همواره مطرح بوده اما به نظر میرسد این روزها دارد به تحقق نزدیکتر میشود.
نگاه دوم| برپایی چهارمین حراج آثار هنری تهران و فروش 21میلیارد و 40میلیونی آن بسیاری از شبهاتی که در مورد حراجهای بینالمللی و حضور آثار ایرانی و فروشهای چشمگیر آن در این حراجها مطرح بود را از اذهان میزداید. اینکه در کشوری با توجه به معادلات ناپایدار ارزی و بانکی این پتانسیل وجود دارد که 126 اثر از چهار نسل از هنرمندان تجسمی کشور، به چنین رکوردی دست یابد، نشاندهنده این مهم است که تصور عدهای که گمان میبرند در حراجهای بینالمللی رکوردهایی که به نام هنرمندان پیشکسوت، باسابقه و جوانان رقم میخورد از اساس دچار شبهه است، با چالش جدی روبهرو است، چراکه همان هنرمندان آثارشان در کشور با فروشهای میلیونی روبهرو میشود.
نگاه سوم| پیش از هر چیز باید به این نکته توجه شود که اگرچه رکورد ثبت شده این حراجی به نام 109 هنرمند رقم خورده است ولی همین مسأله باعث رونق عمومی هنر نیز خواهد شد. این ظرفیت محققشده که دیگر ثبات هم یافته و از اولین دوره خود همواره رشد چند برابری داشته در آینده نزدیک در بدنه هنر کشور تعمیم داده میشود و چرخه معیوب اقتصاد هنر را ترمیم خواهد کرد. اما در این میان جای افسوسی نیز میماند؛ اینکه مدیریت فعلی حراج تهران که توانسته ظرف چهار سال، قدرت اقتصادی هنر را در کشور ارتقا بخشد؛ میتوانست در دهههای گذشته زمینه برپایی حراجهای بینالمللی را در کشور مهیا کند و به هنر کشور سامانی مطلوب ببخشد. اگر به درستی برپایی چهار دوره گذشته حراج تهران مورد مطالعه قرار گیرد، درخواهیم یافت که حراج اول با فروش کل 2 میلیارد، دومین دوره 6 و نیممیلیارد و سومین دوره 13 میلیارد؛ با ظرفیتسازیهایی که از سوی برگزارکنندگان این رویداد صورت گرفت با رشد قابل توجهی روبهرو شده است. اگر بیتوجهیهایی که یک دهه پیش صورت گرفت اتفاق نمیافتاد و حراجهای بینالمللی در تهران برگزار میشد، امروز شاهد بودیم که هنر ایران در صحنههای جهانی به ایفای نقش میپردازد. این درحالی است که قطعا شاهد رشد سیستم بانکداری، صنعت بیمه، صنعت توریسم و... نیز میبودیم.