تحول و تعامل قومیتها را در دنیای امروز چگونه میبینید؟
ما درحال حاضر دوران اجتماعی خاصی را تجربه میکنیم كه در آن اجتماعات مختلف اعم از اقوام، گروههای قومی و طوايف در درون جامعه ملي يا جامعه بزرگتر جهانی در مواجهه با شرایط جدید فرهنگی و اجتماعی به منظور حفظ هویت خود در شرایط دگرگونی، رقابت، تقابل و بعضا ستيز با يكديگر قرار دارند.
شايد به نوعی عصر حاضر به دلیل پیامدهای توسعه تکنولوژی و سرعت در افزایش درهم تنیدگی شبکه روابط دوران آزمون و خطای تاریخی در نزدیکی بیشتر یا برخورد و رویارویی قومیتها با یکدیگر است. در بسیاری از موارد فرآیند فوق منجر به آشنایی بیشتر اقوام نسبت به یکدیگر و شناسایی حقوق فرهنگی متقابل میشود و از سوی دیگر بنا به برخی علل ناشی از فقدان رشداجتماعی و انگیزههای سیاسی پنهان و آشکار ایجاد دیوارهای بیاعتمادی بین اقوام، زنده شدن شکافهای فرهنگی، تخریب و بعضا ستیز بین آنها خود به یک معضل عمده در مناسبات درون مرزی یا برونمرزی تبدیل شده است. اگر بحث قوميت در بستر بزرگتری از موقعیتها مورد بررسي جامعهشناختي قرار گيرد ملاحظه میشود كه به هر دلیل و انگیزه دوران جدید دوران مواجهه فرهنگی نهتنها در سطح قوميتها بلكه در سطح مليتها، جوامع، مناطق مختلف در افق منطقهای، قارهای و جهانی است. شاید بتوان گفت گذشته از هر علت سرزمینی و سیاسی جهانی شدن یا از جا کندگی در عبارت جامعهشناسی آن نظم تاریخی زندگی در چارچوبهای هویتیافته گذشته را دستخوش دگرگونی خود قرار داده است. جهان کنونی با اشکال تهدیدکننده از شکاف هویتی و فرهنگی در بستری از همگراییهای برخاسته از الزامات دنیای مدرن روبهرو است. اين رقابتها همه جا وجود دارد. بهعنوان مثال کشورهای اروپایی چندین دهه است که در جستوجوی وحدت و همگرایی سیاسی و فرهنگیاند و طرحهای متعددی ازجمله ادغام پول ملی در قالب یورو را فراهم و به اجرا گذاردهاند. معهذا به نظر میرسد تلاش بدین منظور با موانع متعدد روبهرو است. یا بروز حوادث نظامی و سیاسی اوكراین نمونهای دیگر از واقعیت ناهمسازی فرهنگی و سیاسی در سطح اروپايشمالي، مرکزی و حتی جنوبي است. یا مورد دیگر گذشته از اشکال متعدد منازعات قومیتی در سطح داخل مرزهای بریتانیای کبیر انگلستان این کشور بهرغم آنکه در اتحاديه اروپا عضویت دارد اما هويت سیاسی و فرهنگی دیگری را برای خود جستوجو میکند.
انواع مختلف از نزاعهای سیاسی که نوعا با خود اشکال ناپیدای فرهنگی، قومیتی و هویت طلبانه دارند موید این نظریه است که پسا دوران اقتصادگرایی نیمهدوم قرن بیستم اکنون بیش از گذشته با خصلت فرهنگگرایی توأم با نوعی نیاز به حفظ هویت و بازخوانی متعصبانه فرهنگی رقم خورده است. به دلایل فوق میتوان گفت شرایط جهانی و منطقهای کنونی بسیار پیچیده و پراضطراب ارزیابی میشود بهعلاوه ما شاهد چرخشهای بسيار تعیینکنندهای در سياستهاي فرهنگي - اجتماعي کشورها متاثر از دنیای پیچیده تكنولوژي، سياست و قدرت هستيم. علایمي وجود دارد كه در دهههاي اخير خصومتها و ناسازگاريهاي قومي پررنگتر و به مرحله نگرانکنندهای رسیده است. گذشته از هویتهای تثبیت و شناخته شده سازگاري یا عدمسازگاری قومی خود داراي يك پيوستار تاريخي است. اين امر حكايت از يك دوران طولاني تجربه زیستاجتماعی دارد كه هر يك از این طریق هر یک از قومیتها براي خود سازه و شناسنامهای غرورآفرین و قابل دفاع فراهم ساختهاند.
خيلي روشن و قابل پيشبيني است كه انكار هر يك از اين عناصر و مقولات سازنده هویت قومیتی ممکن است واكنشهاي مختلفي را برای افراد وفادار به میراث فرهنگی قومیت خاص ایجاد کند. اين واكنشها ممكن است در شكل فرقهاي، مذهبي، سیاسی و حتی نظامی باشد. مهمتر از آن توأم با مقاصد سیاسی ماجراجوييهايي از نوع راديكالیسم فکری و ایدئولوژیکی را موجب شود که نمونههاي آن را در شرایط کنونی در سطح خاورميانه، آفریقا، آسیایمرکزیو... شاهد هستیم كه يك روز در فرم و قاعدهطالبان، روز ديگر القاعده و اخیرا به شکل داعش بروز کرده است.
دوره جديد، دوره بروز به تعبیر دكتر شايگان هويتهاي چند پاره شده يا هويتهاي چهل تكه و جزيرهای است. هويتهايی كه تاکنون ناشناخته و پنهان بودهاند و امروزه به واسطه گسترش رسانهها، جابهجایی وسیع مکانی، تعاملات رو به افزایش فرهنگی و... حضور آشکار پیدا کرده در جستوجوی به رسمیت شناختهشدن هستند. فرآیندها نشانگر نزدیکی و اختلاط بیشتر فرهنگی است. و این جزایر پراکنده سرانجام راهی مگر زیست مسالمتجویانه و تعاملی نخواهند داشت. باید گفت گذشته از تغییر جغرافیای فرهنگی جهان و در کنار بسیاری از عوامل تجزیههای فرهنگی دهها عامل و نهاد اقتصادی، فرهنگی، علمی، فنی و آموزشی دیگر نیز به کار برقراری تعامل و سازگاری بیشتر قومیتی و فرهنگی اشتغال دارند که ممکن است در آینده بسترهای همگنیها و ادغامهای فرهنگی را تسهیل کند.
منظور شما این است که باید نوعی ادغام فرهنگی - قومیتی صورت گیرد؟
سياست ادغام فرهنگي در دنيا تاکنون پاسخ لازم را دریافت نکرده است. همزیستی فرهنگی راهحل کنونی حلشکافها و گوناگونیهای نظامهای متعدد فرهنگی چه در قالب قومیت و چه در سطح ملیتها یا مناطق در جهان است. بهعنوان مثال اگر بخواهيم سياستهاي ادغام، هم پيوندي یا تقابل قوميتي در ايران را بررسي كنيم لازم است به چشمانداز خاص زیست قومیتی در این کشور توجه کنیم.
جامعه ايران به لحاظ تاريخي داراي قوميتهاي متفاوتي است. اين كه آيا اين قوميتها از يك نژاد هستند يا خير محل بحث و بررسی است. عدهای معتقدند که همه قوميتها، ايرانياند و به صورت عارضي به شكل قوميتهاي خاص درآمدهاند چراکه كشور ايران در همسايگي كشورها یا قدرتهاي سياسي بوده و هر از چندگاهي مورد هجوم نظامي و سياسي قرار میگرفته و این امر تاثيرات فرهنگي و قوميتي گذاشته و باعث شده سرزمين پارس سرزمين فدراتیو قوميتي شود.
در مورد تطور و تفاوت مفاهيمي چون قبیله، قوميت و ايل توضيح بيشتري دهيد. معیارهای تفاوت اینها چیست و کدام موجودیت در ایران امروز پر رنگتر است؟
آنچه مفهوم قبیله را از سایر اشکال اجتماعی متمايز میكند عموما معيار خون و نژاد است. يعني توارث حاصل از پیوندهای خویشاوندی و سهم بردن از فلان نسب و خاندان وجه تمایز قبایل تلقی میشود. زندگی قبیلهای هماکنون در سطح جهان و ازجمله در ایران به دلیل رشد شهرنشینی و سیاستهای اسکان محلی به سرعت رو به تحلیل است. اما وقتي تحليل قوميتي میكنيم، يك مرحله عمیقتر و پیچیدهتر از ترکیب خویشاوندی مطرح است و آن زیست تاریخی فرهنگی است. معيار مهمی که دارای کارکردهای هویت بخش و قوام شخصیت تاریخی یک قوم است یا ممکن است به کمک تعصبات خام زمینه نوعی انجماد و در جازدن فرهنگی را سبب شود. امروزه وقتي صحبت از قوميت كرد میشود موضوع فرهنگ كرد و عناصر اصلی آن مانند زبان، سنن، میراث تاریخی و... است. شاید بتوان گفت قوميتهاي امروز ازجمله در جامعه ایرانی مدعي مرزهای جغرافيايي یا نژاد خاصی نیستند. بلكه بیشتر مدعي يك نوع سرزمين فرهنگياند. يعني برای آنها هويت یا مالكيت سرزمين فرهنگي مطرح است.
هويتهاي قومی به لحاظ فرهنگي براي اظهار وجود، سياستهاي سرزمينی را هم ميخواهند. چراکه نمیتوانند در خلأ بگويند دارای هویت تاریخی هستند. مرز بین هویت تاریخی و جغرافیایی بسیار تنیده و نزدیک است. بدين لحاظ قومیتها نوعا در يك فضای جغرافيايي فرهنگی اعلام حضور و اظهار وجود میكنند و مناطقی را ایستگاه و پایگاه فرهنگی خود معرفی میکنند.
آیا ستیز قومیتی در ایران امروز وجود دارد و اگر هست سمت و سوی آن چیست؟
در ایران در کنار همزیستی طولانی تاریخی قومیتها اشکالی از ستیز و ناسازگاری قومیتی هم وجود داشته و دارد. به نظر ميآيد ماهیت این نوع تعاملها و ستیزها کمتر سیاسی و جغرافیایی بلکه بیشتر فرهنگی است. در کنار آن نمیتوان انكار كرد كه در ايران قومیتهای مختلف آن پیوسته نوعی خودگرداني سرزميني را از دولتهای مرکزی مطالبه میکردهاند. يعني بر این اعتقاد بودهاند که مکان پرورش تاريخي آنها سرزمین فرهنگی متعلق به آنها است. این جداییگزینی فرهنگی لزوما جداییگزینی جغرافیایی را ممکن است همراه نداشته باشد بلکه تأکید بیشتر بر محل استقرار پایگاههای فرهنگی یعنی قوم خاص است.
وجوه ستيز فرهنگی امروزه برآمدی از انواع رقابت فرهنگی بین اقوام است. رقابت بر سر اصالت، هویت، منزلت تاریخی و نقش و اهمیت آن در تداوم تاریخ ملی کشور از سوی دیگر ستیزها یا رقابتها و نیز چندپارگیهای قومیتی برآمده از تحولات دوران مدرنیسم است. امر ذاتي نيست و اينگونه نيست كه اقوام درصدد حذف یکدیگر تلاش دارند بلکه نوعی مسابقه برای تأمین حقوق تاریخی و اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی در بین آنهاست. وقتي تحولاتی از لحاظ اجتماعی مثلا انقلاب صورت میگیرد یا کشور در معرض هجوم نظامی بیگانگان قرار میگیرد هر قوميتي تلاش دارد تا بر نقش تاریخی خود تأکید و سرمایه فرهنگی و اجتماعی خود را برای استقلال کشور به میان آورد. اما آنچه حایز اهمیت است این است که در جامعه امروز پدیدهای به نام قومگرايي فارسي كاذب داريم که اين امر به زیان تعاملات قوميتي ملي است. شايد اين امر تعمدي نبوده باشد چرا که قوم فارس برآمدي از تمام اقوام ايران است.
تمام عناصر فرهنگي قوم فارس ريشه در همه اقوام ايران دارد. از نظر جامعهشناسي فرهنگي قوم فارس بر ساخت همه قوميتهاي ايران است، منتها گاهي سوءتفاهم و اينگونه تلقي میشود كه قوم فارس متمايز از تمام اقوام است و میخواهد بر ساير اقوام سيطره ايجاد كند. اين بايد آسيبشناسي و بررسي شود كه چرا اين تلقي از قومیت فارسزبانان وجود دارد يا چه نوع حرکتها و خطاهای تاریخی از ناحيه قوم فارس منجر به تقويت اين تلقي و احتمالا تجربه شده است.
به اعتقاد من قوم فارس قوم متعصبی نيست و البته به دلایل مربوط به اهمیت سیاسی پیوسته در معرض تجدیدنظر در ساختار خود است و بهعلاوه اختلاط زيادي با سایر اقوام دارد. اسكان آن بيشتر در نواحي مركزي است اما محدوديتي براي همزيستي فرهنگي و مکانی با سایر اقوام را در خود ایجاد نکرده است، اما بعضا خرده فرهنگهايي در رسانهها و گفتوگوها مبادله میشود يا كنشگريهاي سياسي صورت میگيرد كه اقوام و قوميتهاي ديگر را به این فكر مياندازد كه نكند در يك توسعه قوميتي آنها در معرض تخریب و انهدام هستند يا به عمد عقب نگه داشته میشوند. نوعی برخورد فرهنگی در قالب کلیشهها و اسطورهسازیهای فرهنگی در شبکههایاجتماعی و رسانهای وجود دارد که پیامدهای منفی را در داخل سرزمین فرهنگی ایران موجب شده است.
آیا این رابطه، منجر به ایجاد نوعی احساس اجحاف قومیتی در ایران شده است؟
درست است. اين حس اجحاف واقعي است. شما اگر به جغرافیای اقتصادی قوميتها توجه کنید، مشاهده میکنید كه منابع عمراني، ثروت ملي، امكانات و سرمايهگذاريها، آنگونه كه بايد توزيع عادلانه جغرافيايي را با خود همراه ندارند. يعني سياستهاي سرزميني توزيع منابع در ايران، بسيار ناموزون و به زیان توسعه ملی است. بخشي از مناطق، مثلاً مناطق نفتخيزي كه ساليان سال است پشتوانه حقيقي اقتصاد كشور ما بودهاند درحال حاضر مناطق بسيار محرومي را در دل خود دارند. اين شايد يك سياست تعمدي نباشد اما سوء مديريت است. ساختار اجرايي مديريتي ما، نمادي از يك همزيستي قوميتي در ايران نيست. اگر آن همزيستي باشد هركدام از نخبگان و كارگزاران اجرايي، نقش فرهنگي براي قوم خود ایفا میكنند، ادغام فرهنگي ايجاد میكنند و به همین دلیل ما با يك نوع فاصله فرهنگي روبهرو هستيم. جامعه ما با جوامعي كه داراي ساختارهاي قوميتي بسيار سفت و سخت هستند، متفاوت است. ايران به دلیل موقعیت جغرافيايي، فرهنگی و سیاسی خاص خود، تجربه مدرنيسم را زودتر از خيلي از كشورهای پیرامونی آغاز کرده است مدرنيزم بسياري از مرزهاي متعصبانه فرهنگي ديروز را برداشته و كاركردش را ضعيف كرده است. اما با وجود زمينههاي تاريخي و خصوصا تحول سیاسی - اجتماعی پس از بروز انقلاب اسلامی، فرجام فرهنگي مبتنيبر نوعي همسازي فرهنگي در لواي اسلام، ايران و تاريخ نتوانسته امتزاج و همگرایی قوميتي را آنگونه که انتظار است، تقويت كند.
به همين علت معتقدم بايد فرهنگ اسلامی، ملیت ایرانی و عناصر کار آمد مدرنیته در ایران به یک پیوند سازنده منجر شوند چراکه هر نوع گرايشات اسلامستيزانه، ايرانستيزانه، قوميتستيزانه و غربستيزانه نافي يكپارچگي و همزیستی فرهنگي در کشور خواهد بود.
براي زمينهسازي فرهنگي مطلوب قوميتي ايران چه پيشنهادي داريد؟
من معتقدم براي اينكه قوميتها بتوانند در ايران بدون احساس اجحاف، همزيستي كنند، به شرايط دموكراتيك اجتماعی و مدرن نياز دارند. چرا كه ما نمیتوانيم هويت ايراني را که بر ساختي از قوميتهاي مختلف است نفي كنيم. همه اقوام، كوچك و بزرگ همه و همه ايرانياند. در كنار اين مقوله دين را داريم. دين و فرهنگ دينی هم غيرقابل انكار و واقعیتی تعیینکننده است. بايد از امكان گفتوگوي متقابل فرهنگی بین قومیتها جهت كاهش اختلافات قوميتي و برقراری عدالت سرزمینی استفاده شود. اثرات مدرنیته و فرهنگ غربي هم به همين ترتيب است. ما نميتوانيم اثرات آن را انكار كنيم. قوم فارس كه به لحاظ ادبيات قومیتی امروز قوم غالب محسوب میشود، بايد شرايط فرهنگي پر مدارايي را برای ايجاد تعامل بين خود و ساير اقوام ايجاد كند. يعني يك رابطه مبتنيبر مساواتخواهی و بردبارانهای كه همديگر را به رسميت شناخته در توسعه اجتماعی و اقتصادی هم کوشا باشند.