بررسی دلایل وجود کتاب «تفکر و سبک زندگی» و نقایص آن
 
مساله ملال و روزمرگی
 

 

|  محمود بهتاش  |   دانشجوی مردم‌شناسی و آموزگار   |

با نگاهی اجمالی به علل پیدایش آموزش و پرورش درمی‌یابیم بدون‌شک یکی از تاثیرگذارترین دلایل چنین آموزش همگانی‌ای، تغییر نوع جامعه از حالتی ساده و سنتی به شکلی پیچیده و مدرن (نه به معنای بار ارزشی آن بلکه از نظر تخصصی‌شدن مشاغل و تقسیم‌کار در جامعه) بوده است. این گزاره بدان‌معناست که تا پیش از کشف نیروی بخار و شکل‌گیری انقلاب صنعتی، زندگی مردم در اجتماعات سنتی شکل می‌گرفت که مشخصه آنها میزان محدود و سرعت پایین تولید بود. به همین علت مردمان آن زمان برای یادگیری حرفه‌های گوناگون نیازی به آموزش تخصصی نداشتند و هر فردی چه زن و چه مرد، از طریق خانواده خود این حرفه‌ها و مهارت‌ها را کسب می‌کرد و به ادامه زندگی می‌پرداخت. بنابراین کسب این آموزش به شیوه شفاهی و از طریق خانواده دیگر آموزش‌های بیرون از خانواده را ایجاب نمی‌کرد؛ این وضع شباهت زیادی به زندگی عشایری و روستایی ما در ایران درحال‌حاضر دارد که افراد کارهایی از قبیل گله‌داری، شیردوشی، پشم‌زنی گوسفندان، کشاورزی، بافتن لباس و ... را درون خانواده از پدر و مادر خود می‌آموزند.
اما پس از تحولات بسیار زیاد جامعه در طول انقلاب صنعتی، نیاز به تولید دانش‌های گوناگون به سبب رشد فزاینده سرعت تولید صنعتی به وجود آمد و این عامل، دلیلی بر شکل‌گیری آموزش‌های تخصصی و بیرون از خانواده به شکلی مدرن را ایجاد کرد؛ بدان‌معنا که دیگر خانواده از عهده انتقال مهارت‌های جدید و تخصصی به فرزندان خود برنمی‌آمد و کم‌کم نیاز به شکل‌گیری نظام آموزش همگانی جهت تأمین نیروی کار احساس شد.
تولد آموزش همگانی در ایران به دوران رضاخان بازمی‌گردد که به‌جهت حرکت ایران به‌سمت جامعه‌ای مدرن و شهری، ایجاد این شکل از آموزش نیز جزو بدیهی جامعه شد. اما تفاوتی که بین ایران و کشورهای مدرن غربی وجود داشت این بود که مدرن‌سازی جامعه فرآیندی از بالا به پایین و شکلی دستوری داشت. بدین‌ترتیب چون هنوز اکثریت اعضای جامعه ایران را ساکنان روستا و عشایر تشکیل می‌دادند که نیازی به این نوع از آموزش احساس نمی‌کردند، این امر عاملی جهت مقابله با سیستم جدید شد. حرکت تدریجی به‌سوی شهرنشین‌شدن موجب شد نظام همگانی آموزش و پرورش، ارج و قرب فراوانی پیدا کند، به‌صورتی‌که فرد تحصیلکرده را فارغ از سرمایه فرهنگی، غنی از سرمایه اجتماعی می‌ساخت. به مرور و تا زمان کنونی، این سیستم به‌قدری جای پای خود را محکم کرده است که به امری بدیهی مبدل شده و هر که از آن مصون مانده باشد، بیمار می‌نمایاند.    در سال‌های اخیر به‌دلیل فارغ‌التحصیل شدن متولدین پرشمار دهه 60، مسأله بیکاری این افراد نظر کارشناسان و همچنین مردم را به‌خود جلب کرد. فارغ‌التحصیلان دهه 60  با مدارک لیسانس، فوق‌لیسانس و بعضا دکتری در سن حدود 30 سالگی توانایی به‌دست‌آوردن کار را ندارند که همین امر سبب بروز بسیاری از مشکلات و آسیب‌های اجتماعی شده است. این عامل زنگ‌خطری بود که حاکمیت را به‌خود مشغول و هر بخش از حاکمیت با توجه به مسئولیت خود سعی در ریشه‌یابی مشکل کرد. بسیاری علت مشکل را در نظام اقتصادی یافتند که در این‌جا مجال بحث درمورد آن نیست. اما در حوزه اجتماعی متخصصان با این پدیده روبه‌رو شدند که تعداد زیادی از این افراد، همچنان مجرد باقی مانده‌اند و با خانواده خود زندگی می‌کنند. به‌نظر می‌رسد که این افراد در سنین بالاتر همچنان در دوران نوجوانی خود به‌سر می‌برند؛ این مسأله ناشی از عدم‌مواجهه با دنیای واقعی و مسئولیت‌ناپذیری آنهاست؛ درنتیجه برای مثال، یک فرد 28 ساله هیچ انتظاری از خود به‌عنوان کسی که باید اداره یک خانواده را برعهده داشته باشد، ندارد. از سوی دیگر، جامعه با کسانی مواجه است که در عین جوانی و پرانرژی بودن، تعاملات کمی با جامعه خود برقرار می‌سازند و با ورود تکنولوژی‌های کامپیوتری و دسترسی به فضای مجازی، این فردگرایی و عدم تعامل با جامعه و کسب مهارت‌های اجتماعی بین جوانانمان بیشتر نمایان شد. از طرفی خانواده‌ها هم به سبب مشکلات اقتصادی و به‌دلیل مرجعیتی که نظام آموزش و پرورش برای خود ایجاد کرده است، هرچه بیشتر مسئولیت تربیتی خود را به مدرسه تفویض کرده‌اند.
با توجه به مطالب بیان‌شده، آموزش و پرورش نیز دست به ارایه راه‌حل زده است و کتابی تحت عنوان «تفکر و سبک زندگی» را طراحی کرده که 2‌سال از ارایه آن به دانش‌آموزان پایه هفتم و هشتم می‌گذرد. در این کتاب به مسائلی چون خودآگاهی، کنترل‌خشم، کنترل عصبانیت، کنترل استرس و... اشاره شده است. در نگاه نخست کتاب بسیار خوب و ارزنده به نظر می‌رسد اما مشکلاتی نیز دارد که در این‌جا به دو مسأله اشاره می‌کنیم:   1- آیا می‌توان مهارت را به شکل یک دانش به افراد انتقال داد؟ آیا با گفتن این‌که موقع عصبانیت یا استرس به صورت تیتروار چه‌کارهایی را باید انجام دهیم، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که فرزندانمان دارای این‌گونه مهارت‌ها باشند؟ مهارت تنها و تنها با توجه به تکرار زیاد یک کار در موقعیت خود به‌دست می‌آید: اگر به یک فرد بگوییم هنگام آتش‌سوزی باید اول آرامش خود را حفظ کرده و از کپسول آتش‌نشانی برای خاموش‌کردن آتش استفاده کند، آیا تمامی افراد هنگام وقوع حادثه این‌گونه رفتار می‌کنند؟ نتیجه می‌شود که هنگام آتش‌سوزی اکثر افراد مشغول فرار هستند و تنها آتش‌نشانانی که با توجه به تمرینات خود در موقعیت‌های شبیه‌سازی‌شده بارها با این‌گونه موقعیت روبه‌رو شده‌اند، می‌توانند آرامش خود را حفظ کرده و به‌جای فرار، به‌سمت آتش رفته و آن را مهار کنند. در ارتباط با مهارت‌های زندگی در جوامع مدرن هم به همین صورت است و باید فرزندانمان را بارها و بارها در موقعیت‌های مختلف شبیه‌سازی‌شده قرار دهیم و آن موقع انتظار داشته باشیم که اگر روزی در موقعیت‌های حقیقی قرار گرفتند، رفتاری معقول و منطقی از خود بروز دهند. نمونه این موقعیت‌های شبیه‌سازی شده را شاید بتوان سربازی برای پسران نام برد؛ برای بسیاری از آنها این اولین اردوی بلندمدت زندگی آنهاست که باید بدون پشتوانه خانواده و اقوام از پس کارهای خود برآیند و در فرهنگ ما از آن به «کارخانه‌مردسازی» نیز یاد می‌شود ولی درکنار این حسن، بسیاری ضررها هم برای آنها دارد. یکی از مشکلات ذکر شده آن است که قرار بر انجام کار خاصی نیست و فقط 2‌سال زندگی در اجبار است شاید تبعات سنگینی چون عادت به روزمرگی و بیهودگی را به‌همراه داشته باشد.
2- مسأله دیگر معلمانی هستند که مشغول تدریس این درس‌اند. شاید به جرأت بتوان گفت، اکثریت آنها تخصصی در این‌باره ندارند و برای پرکردن وقت دانش‌آموزان و رفع تکلیف، از معلمان دروس دیگر در این درس استفاده می‌شود. بدین‌ترتیب یا کتاب تدریس نمی‌شود یا کلاس به بیان تجربیات شخصی معلم می‌گذرد. اینها عواملی بود که از نظر نگارنده سبب ملال‌آوری این درس برای دانش‌آموزان شده و تاثیرگذاری آن را با مشکل روبه‌رو ساخته است. درنهایت به‌عنوان پیشنهاد در جهت مهارت‌آموزی ذکر چند نکته خالی از لطف نیست. اول این‌که به‌دلیل نمره‌محور بودن نظام آموزشی ما هر مطلبی برای دانش‌آموزان صرفا تبدیل به حفظیات می‌شود و در نتیجه فقط تا شب امتحان کاربرد دارد و بعد از آن به فراموشی سپرده می‌شود چون اولویت نمره است. دوم این‌که اگر ما می‌خواهیم دانش‌آموزانی مسئولیت‌پذیر و دارای مهارت‌های زندگی برای مقابله با سختی‌ها و همچنین منطقی و معقول داشته باشیم، باید ساختار مدرسه نیز به این موضوع کمک برساند، یعنی با مشارکت دانش‌آموزان در محل و همچنین تشکیل اردوهای چند روزه به‌صورت مداوم فرزندانی را تربیت کنیم که به‌مرور با واقعیات زندگی آشنا می‌شوند و به‌واسطه تمرین توانایی بهتری برای اداره زندگی خود را کسب کنند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/32533/مساله-ملال-و-روزمرگی-