تفاوت میان داعش و القاعده در نامه‌های بن‌لادن
 

 

آرمین   منتظری روزنامه نگار

طی چند روز گذشته سازمان اطلاعات ملی آمریکا، اسناد جدیدی درباره بن‌لادن، رهبر سابق القاعده را از حالت طبقه‌بندی‌شده خارج و منتشر کرد. این اسناد شامل دستنوشته‌ها و نامه‌های بن‌لادن، برخی کتاب‌ها و برخی دیگر از اسناد است که روش و شیوه رهبری بن‌لادن را تا حدود  زیادی توضیح می‌دهد.
البته از آنجایی که این اسناد در ‌سال 2011 به‌دست آمده‌اند و در همان زمان نیز این اسناد مربوط به سال‌ها قبل می‌شدند، بنابراین نمی‌توان گفت که این اسناد نکات خیلی زیادی را که قبل از این نمی‌دانستیم درباره القاعده فاش می‌کنند. اما به‌هرحال در نامه‌ها می‌توان چالش‌ها و تلاش‌های بن‌لادن را برای تأمین مالی عملیات‌ها و حفظ ارتباطاتش دید. مشغولیت بن‌لادن به عملیات‌های امنیتی، ترسش از توانایی‌های ارتش آمریکا و آژانس‌های اطلاعاتی کشورهای غربی و چالش القاعده برای متمرکز کردن توجه شاخه‌های عملیاتی‌اش روی عملیات‌های برون‌مرزی و بین‌المللی در این اسناد و نامه دیده می‌شود.
البته با توجه به اسنادی که پیش‌تر از این منتشر شده بود، باید گفت که این اسناد محققان و تحلیلگران را یک مرحله بیشتر به ساختار درونی سازمان القاعده نزدیک می‌کند. در این اسناد می‌توان مشاهده کرد که بن‌لادن چگونه از طریق واسطه‌هایش سازمان القاعده را اداره می‌کرد. در این اسناد توجه بن‌لادن به شاخه‌های القاعده در دیگر کشورها را نیز می‌توان به وضوح مشاهده کرد. در نامه‌های بن‌لادن کاملا می‌توان مشاهده کرد که او سرکردگی سازمان را نه با صدور دستورهای کلی که با ارایه دستورالعمل‌های کاملا جزیی و دقیق درباره طیف گسترده‌ای از موضوعات انجام می‌داده است. برای مثال او درخصوص نحوه مذاکره برای دریافت باج در عوض تحویل گروگان‌ها و چگونگی آموزش نیروهای الشباب در سومالی به تفصیل و با جزييات راهنمایی‌هایی ارایه کرده است.
نکته مهم دیگری که در نامه‌های به جای مانده از بن‌لادن می‌توان به آن پرداخت این است که براساس این نامه‌ها به وضوح می‌توان رویکرد متفاوت سازمان القاعده و داعش به مسأله «جهاد» را مشاهده کرد. برای مثال، بن‌لادن نامه‌ای خطاب به عطیه عبدالرحمن یکی از فرماندهان ارشد القاعده می‌نویسد و در این نامه هشدار می‌دهد که «باید توجه زیادی به اهمیت زمان تأسیس دولت اسلامی داشته باشیم». در این نامه کاملا مشخص است که بن‌لادن درخصوص تأسیس دولت اسلامی می‌خواست کاملا با طرح و برنامه عمل کند چراکه معتقد بود تأسیس زودهنگام دولت اسلامی می‌تواند به نابودی سریع آن بینجامد. به‌طورکلی از این نامه می‌توان استنباط کرد که بن‌لادن تا زمان زنده بودنش همچنان با تأسیس دولت اسلامی موافق نبود. اتفاقا این هشدار بن‌لادن پس از مرگش جامه‌عمل پوشید. در ‌سال 2012 شاخه القاعده در شبه‌جزیره عرب تلاش کرد در یمن دولت اسلامی را تأسیس کند اما با حملات گسترده مواجه شده و در این امر ناتوان ماند. در مغرب و شمال مالی هم اتفاق مشابهی رخ داد و القاعده ناکام ماند. داعش نیز که درحال حاضر دولت اسلامی اعلام کرده به‌شدت از سوی ائتلاف جهانی و برخی تلاش‌های کشورهای منطقه تحت فشار است و اساسا همچنان در موضع تدافعی قرار دارد.  اسناد جدید منتشر شده درباره بن‌لادن نشان می‌دهد که تا زمان مرگ سرکرده القاعده، این سازمان همچنان هدفش حمله به آمریکا و غرب بوده و کماکان به دنبال تاسیس دولت اسلامی نبوده است. در نامه‌ها و دستورالعمل‌های بن‌لادن به وضوح می‌‌توان مشاهده کرد که او مکررا از شاخه‌های القاعده در سراسر جهان می‌خواهد تا به منافع آمریکا و غرب، نظیر سفارت‌خانه‌ها، کمپانی‌های نفتی در منطقه حمله کنند. در مقابل او نیروهایش را از حمله به نیروهای امنیتی محلی یا انجام حملات فرقه‌ای علیه دیگر مسلمانان منع می‌کند. او حتی در یکی از نامه‌هایش لباس یک تئوریسین انقلابی طرفدار مبارزه بدون خشونت را بر تن می‌کند و برای همراه کردن  نیروهای امنیتی و تغییر رویکردشان در حمایت از دولتمردانشان راهکارهای به‌دور از خشونت ارایه می‌کند. اگر به این بخش از حرف‌های بن‌لادن توجه کنید، می‌بینید که این سخنان کاملا با رویکرد مبتنی‌بر خشونت سخت داعش در رویارویی با نیروهای امنیتی و همچنین مسلمانان دیگر فرقه‌ها در تضاد است.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/32248/تفاوت-میان-داعش-و-القاعده-در-نامه‌های-بن‌لادن