مهدی افشار استاد دانشگاه، مترجم
شاید این گفته خیلی تلخ به نظر برسد ولی گویا جهان هیچگاه روی صلح را نخواهد دید، چرا که انسان بهعنوان اثرگذارترین جنبنده
روی زمین، موجودی است که اصولا از خشونت لذت میبرد. شاید هزاران سال طول بکشد تا انسان به اندیشه، نگرش و سرشتی دست یابد که بتواند در کنار دیگران در آرامش زندگی کند. بگذارید برای روشنتر شدن موضوع مثالی بیاورم؛ در زندگی روزمره و در همین خیابانهای شهرمان افرادی را میبینیم که برای سبقتگرفتن از هم چقدر خشن هستند. قسمتی از این خشونت به ژنتیک آدمی برمیگردد؛ انسان هزارانهزار سال پیش برای گذران زندگی مجبور بوده با طبیعت بجنگد تا به حیاتش ادامه دهد و امروزه نیز برای ادامه حیاتش همینگونه رفتار میکند، منتها با شکل و شمایلی دیگر! انسان اما هنوز جانوران را به راحتی سر میبرد. این یعنی هنوز به جایی نرسیده که بدون کشتن به حیاتش ادامه دهد و نیاز بدن خود را تأمین کند! کمی بعید به نظر میرسد که آدمی بتواند با آرامش و کبوتروار در کنار همنوعانش زندگی کند. امروزه آدمی در پی ساختن سلاحهایی است به مراتب خطرناکتر از آنچه تاکنون استفاده میکرده است. بشری که روزگاری با شمشیر و گرز به جنگ میرفت، بمب اتم میسازد و فاجعهای مانند هیروشیما را ایجاد میکند و توجیهشان برای این کشتار و خشونت تنها یک جمله کوتاه است؛ ناچار بودیم!
آدمی برای رفع نیاز روحی خود به خشونت، جنگها و کشتارها را ،راه میاندازد. آدمی برای ساختن جهان بهتری از آنچه که در آن زندگی میکند باید راههایی را بیابد تا بتواند خشونت خود را کنترل یا حتی به آرامش بدل کند. انسان خردمند در پی این بوده و خوشبختانه به راهکارهایی هم رسیده است. شاید یکی از این راهها، ورزشهای رزمی یا همین فوتبال باشد که طرفداران بیشماری هم دارد؛ یکی از راههایی که میتوان خشونت را هدایت شده تخلیه کرد. کوهنوردی هم به نوعی مبارزه آدمی را به رخ میکشد. فرد کوهنورد برای فایق آمدن بر طبیعت، مشکلات مسیر را به جان میخرد و خشم خود را در جنگ با مشکلات به کار میگیرد. یکی از ویژگیهای بشر این است که از یکنواختی بیزار است و از تمام تحولاتی که در زندگیاش رخ میدهد، لذت میبرد، البته به شرطی که آن تحول زیاد به خودش آسیب نرساند. وقتی تاریخ جنگهای داخلی آمریکا را مرور میکنیم به عینه میبینیم زمانی که شمال و جنوب که یک ملت واحد بودند به جنگ هم میرفتند، شوقی وصفنشدنی وجودشان را
پر کرده بود، البته بعد از اینکه فاجعه اوج گرفت از جنگیدن آزرده شدند. برای کنترل خشم آدمی سالهای سال باید قانون حاکم باشد تا بتواند انسان را به یک مسیر ملایمتر سوق دهد.
مصلحان جامعه و کسانی که طالب اصلاح جامعهاند باید آگاهانه و به شیوه رئالیستی این واقعیت را قبول کنند و این مهم را انکار نکنند و نگویند انسان موجودی آرام و صلحطلب است. این یک واقعیت است که انسان در زوایا و ابعادی خشونت را دوست دارد، البته نباید فراموش کرد که همه افراد به یک اندازه خشن نیستند. هر قدر جامعه به سمت توسعه اجتماعی و فرهنگی برود، اعضایش آموزشهای بیشتری ببینند و افراد در این جامعه فرهیختهتر شوند، جامعه به سمت آرامش میرود چرا که اساسا افراد در خلال روندهای مثبت فرهنگی است که یاد میگیرند آرامتر باشند. در وهله اول باید این را قبول کرد که آدمی موجودی جنگطلب است و بعد در پی راهکار درست تخلیه انرژیهای منفی او بود. با انکار برخی خصایص ذاتی بشر نمیتوان به داشتن صلح امیدوار بود. راهکار این است که برای تمام جوامع امکاناتی فراهم شود که مردمانشان بتوانند خشم خود را به صورت هدایت شده در یک مسیر درست به کار ببرند. انسان باید بتواند در طول زندگی خود همیشه در حال مبارزه باشد و اگر بتوانیم این مبارزه را جهت داده و در مسیر سازندگی قرار دهیم، میتوان زیرساختهای داشتن یک جهان پر از صلح را آماده کرد و داشتن چنین جهانی از این رهگذر شاید دور از دسترس نباشد.