شهروند| پارچه فروش ورشكسته براي پرداخت 280 ميليون بدهكاري خود، نقشه سرقت مسلحانه از يك طلافروشي را اجرا كرد اما پيش از انجام هرگونه اقدامي از سوي پليس غافلگير شد. صبح ديروز مرد جواني به يك مغازه طلافروشي در خيابان سجادشمالي رفت. قيمت سرويسهاي طلا را میپرسيد. مغازه شلوغ بود. میخواست معطل کند. نقش بازی کرد. گوشی تلفن همراهش را از جیبش بیرون کشید و مشغول صحبت شد. هنوز فروشنده نميدانست هدف نقشه مسلحانه يك سارق شده است. همهچيز عادي بود و كسي حتي نميتوانست به موضوع مشكوك شود. اما درست در لحظهاي كه مغازه خلوت شد و فروشنده سرش را براي انجام كاري برگرداند ناگهان يك اسلحه را پشت سر خود احساس كرد و بعد از آن اين جمله را شنيد: «هرچه طلا داري بريز روی میز و مطمئن باش كه اگر واکنشی نشان دهي تو را ميكشم.» فروشنده كه حسابي ترسيده بود، تسليم نشد و به جاي اينكه به حرف سارق گوش كند با او درگير شد. صداي تير شليكشده از اسلحه كافي بود تا راز اين سرقت مسلحانه فاش شود. چند دقيقه بيشتر طول نكشيد كه ماموران گشت كلانتري 161 ابوذر پس از اطلاع از اين حادثه به طلافروشی رفتند و پيش از اينكه دزد جوان بتواند فرار كند او را دستگير كردند.
همانجا صاحب مغازه طلافروشي كه به شدت شوكه شده بود، به ماموران كلانتري گفت: «اين مرد چند روز پيش هم به مغازه من آمده بود. او سرويسهاي طلاي مغازه مرا ديد و در نهايت يك سرويس 8 ميليون و 500 هزار توماني را پسنديد و گفت كه چند روز بعد به همراه همسرش به مغازه ميآيند و آن سرويس را ميخرد. او رفت و امروز باز هم آمد. در حالي كه اصلا به او شك نداشتم با او احوالپرسي كردم و گفت كه براي خريد آن سرويس آمده است. در يك لحظه كه مغازه شلوغ شد اين مرد با موبايلش صحبت كرد و در نهايت وقتي مغازه خلوت شد كارتش را به من داد و گفت كه مبلغ سرويس را از كارتش بكشم.
من هم وقتي سرم را برگرداندم اسلحه را احساس كردم و تازه آنجا بود كه متوجه نقشه اين مرد شدم. اما با او درگير شدم و در نهايت پليس خيلي زود وارد عمل شد و اين مجرم را دستگير كرد. اگر نيروهاي پليس لحظهاي ديرتر به محل رسيده بودند اين مرد معلوم نبود كه چه بلايي سر من ميآورد.»
بعد از اين اظهارات، دزد جوان نيز تحت بازجويي قرار گرفت و با اعتراف به نقشه سرقت مسلحانه به ماموران پليس گفت: «من پارچهفروش بودم و وضع مالي خوبي داشتم. اما به يكباره ورشكست شدم و تمام سرمايهام را از دست دادم. از طرفي 280ميليون تومان هم بدهكار شدم و نميدانستم كه اين بدهكاري را چطور ميتوانم پرداخت كنم. براي همين به فكرم رسيد كه نقشه يك سرقت را اجرا كنم تا بتوانم پول بدهكاريام را جور كنم اما گير افتادم.» با اعتراف اين پسر، وي با قرار قانوني روانه بازداشتگاه شد.