سوشیانس شجاعی‌فرد طنزنویس
[email protected]
دیروز خبر مرگ کریستف‌کلمب بود که سرمنشای تمام مشکلات ایران و برخی مشکلات جهان است! اگر این مردک ددری هوس گشت و گذار نداشت، آمریکای جنایتکار را کشف نمی‌کرد و الان همه ما راحت بودیم! نه لازم بود برای ویزای آمریکا آواره دنیا بشویم! و لازم نبود هر سال برویم عکاسی و عکس مربع بگیریم! فقط یک مشکل می‌توانست باشد و آن‌هم همان یک روزی است که از مدرسه می‌رفتیم جلوی سفارت و خوش می‌گذشت! بله اگر کریستف‌کلمب به جای آن‌که به هوای کشف هند، سر خر را آن طرف بگیرد و برود آمریکا را کشف کند، همان مسیر معمول را می‌رفت، شاید می‌آمد و ایران را کشف می‌کرد! آن وقت ایران می‌شد آمریکا که حتی از اسپانیا هم بهتر است!
کریستف‌کلمب
سواحل جنوبی ایران - سال 871 خورشیدی
کریستف‌کلمب همراه با سه کشتی به سواحل ایران می‌رسد، اما می‌بیند که جایی برای لنگر انداختن نیست، چون روی آب به فواصل مشخص، صندلی چوبی، جعبه نوشابه (که آن زمان فقط جعبه‌اش کشف شده بود و هنوز خود نوشابه کشف نشده بود!) و نردبان گذاشته‌اند و فقط یک قسمت خالی است. کشتی خودش را به آن تنها قسمت خالی می‌برد که ناگهان یک پسر مو فرفری با قایق تندروی کوچکی به آن‌جا می‌رسد و فورا یک جعبه نوشابه روی آب می‌اندازد و می‌گوید: عامووووو! پ نمی‌بینی این‌جا جلو ویلای مو ئه؟! برو جلو ویلای خودت کشتی‌تو پارک کن!
کریستف‌کلمب بالاخره با پرداخت کمی سکه طلا به پارکبان ساحل، کشتی‌هایش را پارک می‌کند! چرخی میان بومیان می‌زند. در 10 دقیقه اول مردم ایران برایش اسم درست می‌کنند...
همان کریم پوست‌کلفت معروف!
کریستف‌کلمب:
خب اسم و رسم این سرزمین چیست؟
مرد ایرانی: کریمو، از خودت بگو! این کلاه رو چند خریدی؟! کشتیت مدلش چیه؟! چند گره دریایی باهاش سرعت میری؟! بوقش خفنه؟! سیستم میستم داره؟! از کجا میای؟! زن‌های کشورتون خوبند؟! قدشون مثل قد تو بلنده؟! ازدواج کردی؟! چند تا بچه داری؟! مکتب می‌روند؟! چقدر شهریه میدی برای مکتبشون؟! دخترت شوهر کرده؟! کی جدا میشند؟! راستی زنتو چطوری پیچوندی اومدی مسافرت؟! سیگار داری؟! تل مل می‌زنی؟! نمی‌زنی؟! پس چیکار می‌کنی؟! قلیون می‌کشی؟ جوک جدید با خودت نیووردی؟! راستی چند وقت ایران می‌مونی؟! نمی‌خوای این‌جا زن بگیری؟! این دختر این غلو ادبار رو میخوای برات بگیریم؟! برم صحبت کنم؟! دختره نجیب و خونواده داره! باباش هم لنج داره! وضعشون خوبه!ها؟ خجالت نکش... برم صحبت کنم؟!
کریستف‌کلمب: اوه... مای... گاد! اومدم ایران! چی فکر می‌کردیم چی شد؟! زنیکه کولی کف بینی کرد گفت دو وعده دیگه میری یک مسافرت دریایی، آمریکا رو کشف می‌کنی! حالا ببین چی شد!
مرد ایرانی: خیلی هم دلت بخواد، مردم ایران بهترین مردم دنیان! ما فرهنگ هزار و نهصد ساله آریایی داریم! (آن موقع هنوز 2500ساله کشف نشده بود!) بعدشم، چی‌چی میگی تو عامو! آمریکا رو ما خودمون کشف کردیم! تو مثکه فیس‌بوک نداری! خو معلومه وقتی که آمریکا رو کشف نکردی حتما فیس‌بوک رو هم کشف نکردی! برو فیس‌بوکو بخون! آمریکا رو ما کشف کرده بودیم!
کریستف کلمب با تعجب و چشم گشاد و دهان گشاد و... به مرد ایرانی نگاه می‌کند!
مرد ایرانی: ها... چیه؟! نکنه 500 – 600سال دیگه میخواید مدعی بشید که فیس‌بوک رو هم شماها کشف کردید؟! با این صورتت!
(ادامه دارد...)