مرثیه‌ای برای پیاده‌روها (سوژه پیشنهادی نیره توکلی)
 
حذف خیابان‌های شهر از جامعه مدنی
 
جایی برای آدم‌ها در شهر نیست
 

حسین   ایمانی جاجرمی جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

 در تحولات شهرسازی در دنیای امروز چند اتفاق مهم افتاده است. ما داریم از یک شهر خودرو‌محور به سمت شهری شهروندمدار حرکت می‌کنیم. الگوهای مدرنیستی شهرسازی که مبتنی بر محل کار و زندگی، سلطه خودرو و اتوبان و حومه‌نشینی بوده‌اند از طرف فعالان اجتماعی مورد نقد قرار گرفتند. برای مثال در آمریکا خانمی به نام جین جاکوبز که تحصیلات رسمی دانشگاهی نداشته ولی مرتب در شهر می‌چرخید و شهر را می‌دید، زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا را مطرح کرد. این تغییرات اساسی به مسأله شهر و نگرش انسان به شهر ایجاد شده است. آن چه که اهمیت دارد نوع نگاه ما به آدم‌هایی است که در شهر زندگی می‌کنند. آنها برایمان مهم هستند یا درآمدسازی، رفت و آمد خودرو و ایجاد مگامال‌ها برایمان اهمیت دارند؟! اگر این مسائل در اولویت باشند خود به خود آدم‌ها از برنامه‌ها حذف می‌شوند، به‌خصوص آنها که صدایی ندارند مانند کودکان ناتوانان جسمی، سالمندان و زنان که به پیاده‌رو نیاز دارند اما چون صدایی ندارند و آنها که به مناسبات سرمایه داری می‌اندیشند این مسائل برایشان مهم نیست.
 این فضاها در شهری مثل تهران روز به روز تحلیل می‌رود. در برخی مناطق بالای شهر شاید به اندازه دو کف دست هم پیاده‌رو نباشد، یعنی مکانی است که نه عابر می‌تواند در آن حرکت کند و نه کاری می‌شود در آن کرد. تجربه راندن ویلچر در چنین شهری تجربه جالبی است که به خوبی نشان می‌دهد شهرهای ما چقدر ظالم‌اند و انسان و نیازهایش در شهرسازی ما مورد احترام قرار نمی‌گیرد. گاهی کارهایی مثلا برای مناسب‌سازی پیاده‌رو برای معلولان انجام می‌شود اما این تلاش‌ها هم، سطحی‌اند. در ریشه‌ها و سطوح عمیق‌تر نگاه ما به شهر انسان‌محور نیست.  پیاده‌رو بخشی از جامعه مدنی است. جایی که افراد فارغ از تمایزات می‌توانند آن‌جا حضور داشته باشند. درحالی‌که خیابان این طور نیست، خیابان عرصه‌ای برای نمایش تمایزات طبقاتی و خودروهای لوکسی است که تناسبی با جامعه ایران ندارند و اسباب تحقیر طبقات محروم هستند. سوار پورشه شدن در آمریکا که نظام بیمه‌ای پوشش کامل دارد، بسیار تفاوت دارد با ایران که درآمد افراد زیر 4‌هزار دلار است و بیمه پوشش‌دهی کامل ندارد. در ایران پورشه سوار شدن ظلم به طبقات محروم است. تصور کنید یک پراید مسافرکش با یک خودروی لوکس تصادف کند، اگر خسارت بالای 4 یا 5‌میلیون باشد به دلیل این‌که بالای سقف بیمه است باید به خاطر نداشتن خسارت به زندان برود. پس نمی‌شود بدون توجه به ابعاد اجتماعی این موضوعات، برای ورود آنها به جامعه تصمیم گرفت. پیاده‌رو هم همین‌طور است. اگر شما بخش قابل توجهی را به حرکت عابر اختصاص دهید به عدالت اجتماعی، ایجاد شهر دوستدار کودک و دوستدار کهنسال کمک کرده‌اید. اینها مفاهیمی است که امروز در دنیا سرلوحه خیلی از برنامه‌های شهری است. شهر دوستدار کودک یک نوع نگرش است و حتی به شهرهایی که برای کودکان بیشتر فضای حرکت دهند، امتیاز می‌دهند. اما در ایران سیاست‌های ما با هم هماهنگ نیست. در شورای شهر می‌گویند که کودکی را در شهر نمی‌بینیم پس باید جمعیت افزایش یابد در صورتی که این نکته را در نظر نمی‌گیرند که فضایی برای این کودکان در شهر نیست. امروز داشتن کودک امر ریسکی است و هزاران خطر او را تهدید می‌کند. فضای بازی و امنی برایش نیست. ما فضای محله‌ای را حذف کرده‌ایم آن وقت دلمان را خوش کرده‌ایم به پارک‌هایی که افراد آخر هفته با خودرو شخصی شان بروند. یعنی هرکسی خودرو داشته باشد امکانات برایش فراهم است. در صورتی که کودک باید نزدیک‌ترین دسترسی را به پارک داشته باشد. همچنین کودک باید بتواند سه تا پنج دقیقه پیاده به مدرسه برود اما تناسبی از این نظرها در شهرمان نداریم.
از آن جایی که ما اسیر پروژه‌های توسعه‌ای کالبدمحور و نمایشی شده‌ایم و به دنبال به رخ کشیدن قدرت هستیم، آدم‌ها به‌خصوص آنها که صدایی ندارند را نادیده گرفته و حذف‌شان کرده‌ایم. افتخار مدیریت شهری‌مان دو طبقه کردن اتوبان بوده است، اتوبانی که اتوبوس نمی‌تواند در آن حرکت کند. این‌جا یعنی از محل منابع عمومی شهر به کسانی که خودرو دارند امتیاز داده‌ایم. هیچ عدالتی در کار نیست درحالی‌که اولویت در شهری که آلودگی محیط‌زیستی دارد باید افرادی مثل کودکان و کهنسالان باشد. آدم‌هایی که دوست دارند در آشتی با طبیعت زندگی کنند، می‌خواهند از خودرو استفاده نکنند، حق و جایگاهی در سیاست‌های اجتماعی ندارند.
تغییر چنین روندی بستگی دارد به این‌که گروه‌های طرفدار اجتماعی تا چه اندازه در سیاست‌گذاری قدرت دارند. در شرایط فعلی آنها که قدرت دارند و مدیریت شهری به حرفشان گوش می‌دهد، بورژوازی مستغلات هستند که بخش عمده‌ای از آنها را سازمان‌های عمومی و بانک‌ها و دستگاه‌های دولتی تشکیل می‌دهند که در کار ساخت برج‌های مسکونی و تجاری وارد شده‌اند. در این شرایط اصلا نمی‌شود امیدوار بود. اینها کسانی‌اند که دارند شهر را شکل می‌دهند. اتفاقی که در منطقه 22 یا در شهرک اکباتان افتاد نمونه بارزی از نگاه به شهر است. در شهرک اکباتان قرار بود در فضای بزرگی بین فاز دو و سه، فضای سبز ساخته شود اما به جای آن یک مگامال ساخته شد. این ساختمان تجاری کارکرد فرامنطقه‌ای دارد و سیستم شهرک را فلج کرده است، پارک خودرو‌ها در آن و رفت‌و‌آمدها حیات مدنی منطقه را تهدید می‌کند.
در چنین شهری جایی برای آدم‌ها نیست. اگر خودرو داشته باشید آن هم خودروی قدرتمند، می‌توانید در شهر رفت‌وآمد کنید اما اگر بخواهید به‌عنوان یک شهروند عادی مثل روزگار گذشته دست کودکتان را بگیرید، قدم بزنید و دوستانتان را ببینید، رویا یا خاطره است. در دستگاه‌های سیاست‌گذار شهرداری و شورای شهر گروه‌هایی که از حقوق شهروندان دفاع کنند یا نیستند یا خیلی در اقلیت‌اند، اگر هم باشند کسی به حرفشان گوش نمی‌دهد.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/31832/حذف-خیابان‌های-شهر-از-جامعه-مدنی