جامعه‌شناسی کتاب‌نخوانی
 

 

اردشیر گراوند جامعه‌شناس

موضوعی که این روزها، به‌عنوان مسأله روز مطرح شده، بحث درباره کتاب است که هر ساله همزمان با بازگشایی نمایشگاه بین‌المللی کتاب در تهران، اوج می‌گیرد. در این مجال به این دلیل که وسعت موضوعات مربوط به کتاب و کتابخوانی بسیار زیاد است، موضوعی به نام قیاس کتابخوانی در ایران با کشورهای دیگر را مدنظر قرار داده‌ایم. اگر بخواهیم کتابخوانی در ایران را با دیگر کشورهای جهان مقایسه کنیم می‌توان گفت به‌نوعی خلط مبحث ایجاد می‌شود و تقریبا نمی‌توان مقایسه‌ درستی انجام داد و به نتیجه قابل قبولی دست پیدا کرد. میزان کتابخوانی در کشورها بسته به فرهنگ و تاریخ آنها متفاوت است. با یک مثال می‌توانم منظورم را بیان کنم. پدر من بلافصل بیسواد بود اما در نسل بعد، او 11 فرزند دارد که همگی تحصیلات عالی دانشگاهی دارند. این بدان معناست که درواقع ادبیات باسوادی در کشور ما خیلی طولانی نبوده است که انتظار داشته باشیم کتابخوانی در مردم ما نهادینه شده باشد. با نگاهی فرهنگی به تاریخ می‌توانیم دریابیم که نباید توقع داشته باشیم کتاب و کتابخوانی در همه اقشار جامعه جاافتاده باشد. به همین تناسب که باسوادی ریشه چندانی در کشور ندارد، کسب دانش روندی سطحی طی کرده است. کسب دانش و اطلاعات در میان مردم خیلی زود سطحی می‌شود؛ یعنی مردم به کسب اطلاعات سطحی مثل اطلاعات عمومی قانع هستند. شنیدن اخبار روز، خواندن ستون‌های خبری و دانش عمومی مردم را راضی می‌کند. کمتر کسی به دنبال خواندن محتوای تخصصی می‌رود. هر آنچه که مردم بخواهند در فضای مجازی می‌یابند. احساس نیاز به کتابخوانی دیده نمی‌شود. یعنی مشکل از شالوده، بنیان و اساس است. مسأله دیگر این است که کتابخوانی برای قشر مرفه جامعه است. سبد خانوار قشر متوسط جامعه ما خوراک و پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان و نهایتا تفریح و سرگرمی است. کتاب و مطالعه اولویت جامعه متوسط ما نیست. درآمدها کفاف گذران زندگی روزمره مردم را نمی‌دهد. حقوق با هزینه همخوانی ندارد. کسانی می‌توانند برای خرید کتاب و مطالعه پول صرف کنند که مازاد درآمدشان زیاد باشد. مطمئنا در این شرایط کتاب جزو اولویت‌های اکثریت مردم نیست چون منابع مالی لازم را در اختیار ندارند.
نکته دیگر این است که در جامعه ما انگار کسانی که فرهیخته می‌شوند باید هزینه فرهیخته شدن را بپردازند؛ شخصی فرهیخته می‌شود که اظهارنظر خاص، مقاله خاص یا کتاب خاصی داشته باشد. یعنی این هزینه و نگرانی برای نخبگان و صاحبنظران حوزه‌های مختلف وجود دارد که آیا می‌توانند کتابی منتشر کنند یا نه. به بیان دیگر در کشور ما هزینه دانایی بالاست که طبیعتا در این فضا کتاب و کتابخوانی کمرنگ می‌شود. مبحث دیگری که مطرح است مابه ازاء یا نمود بیرونی مطالعه و کسب دانش است. هر فعلی باید یک نمود خارجی داشته باشد. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که درس‌خواندن و ارتقای علمی و فکری نمود بیرونی چندانی ندارد. یعنی کسی که تحصیلکرده‌تر است لزوما زندگی موفق‌تر و بهتری ندارد. این موضوع هم به‌عنوان یک اصل در میان مردم جا افتاده است که اساسا کسب علم و دانش تضمین موفقیت در زندگی نیست. بنابراین همه این مسائل و چندین مبحث دیگر که هرکدام قابل طرح و بحث هستند، باعث شده که کتابخوانی در میان مردم جامعه ما پایین باشد و سرانه مطالعه روزبه‌روز کاهش پیدا کند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/31473/جامعه‌شناسی-کتاب‌نخوانی