نیامد کس اندر جهان کو بماند مگر آن کز او نام نیکو بماند
نمرد آن که ماند پس از وی بجای پل و خانی و خان و مهمان سرای
هر آن کو نماند از پسش یادگار درخت وجودش نیاورد بار
وگر رفت و آثار خیرش نماند نشاید پس مرگش الحمد خواند
چو خواهی که نامت بود جاودان مکن نام نیک بزرگان نهان
همین نقش بر خوان پس از عهد خویش که دیدی پس از عهد شاهان پیش
همین کام و ناز و طرب داشتند به آخر برفتند و بگذاشتند
یکی نام نیکو ببرد از جهان یکی رسم بد ماند از او جاودان
به سمع رضا مشنو ایذای کس وگر گفته آید به غورش برس