«زنان ثروتمند عصر صفوی درکارهای خیر و عامالمنفعه از مردان دستودلبازتر بودند، بهطوری که بسیاری از کاروانسراها و ساختمانهای عامالمنفعه از صدقات زنان که معمولا فقیرتر از مردان بودند، ساخته میشد.» این روایت که از زبان فیگوئرا، سفیر اسپانیا در ایران عصر صفوی بیان شده است تا اندازهای به نقش زنان در تاریخ وقف عصر صوفیه پرتو میافکند؛ پرتویی که زیر چتر آن میتوان زنانی نیکوکار و واقف را دید که با قلبی مالامال از عشق خدمت به مردم، یادی از خود برجای گذاشتهاند. نام اینها در تاریخهای رسمی نیست و چهره زن را زیر سایه حوادث دیگر که به دست مردان انجام گرفته است، غبارآلود و مبهم نشان میدهد. سخن فیگوئرا گرچه تا اندازهای اغراقآمیز به شمار میآید، بر اهمیت نقش زنان در انجام آیین وقف و کارهای عامالمنفعه اما مهر تأیید میزند. این اهمیت، افزون بر شور و شوق مذهبی و اخروی، با مهر و عطوفت زنانه آمیخته بود و خواست قلبی آنان را در خدمت به جامعه پاسخ میداد؛ نیز آرمان عدالت و رفاه اجتماعی را اندازهای برمیآورد.
سنت وقف، از دیرباز براساس تعالیم اسلامی بدون هیچ اجباری و بنا به خواست افراد برای خدمت به مردم و خشنودی پروردگار انجام میگرفته است. در سخنان بزرگان دین به این مهم سفارشهایی بسیار شده است. این تاکیدات در دوره صفوی با حاکمیت روحیه مذهبی تشیع بر گستره ایرانزمین، اهمیتی درخور یافت و مورد توجه بسیاری از افراد مرفه، درباریان و خاندان سلطنتی قرار گرفت. با نگاهی کلی بر منابع این دوره میتوان گفت وقف در این دوران تا بدانجا گسترش مییابد که تشکیلاتی برای تنظیم امور آن پدید میآید. این تشکیلات زیر نظر رئیس موقوفات سلطنتی و رئیس موقوفات متفرقه قرار داشت. تاورنیه، سفرنامهنویس عصر صفوی به موقوفات سلطنتی و متفرقه در اثر خود اشاره کرده است. این موضوع در سفرنامه کمپفر آلمانی نیز بازتاب یافته است. کمپفر اشاره میکند که برای موقوفات، وزیر و متصدی موقوفات تعیین شده است و این نیز نشانی روشن از رونق وقف و اهمیتی است که در دوره صفوی برای آن قایل میشدهاند.
نقش زنان این دوره در این اجرای سنت یادشده
قابل توجه است. همراهی و همیاری زنان در کنار مردان در زمینه وقف، نشانی روشن از اجرای عدالت اجتماعی و رفاهی همگانی است که در عصر صفوی وجود داشته است؛ رفاهی که دوره صفوی را بهعنوان دورانی طلایی از دیگر دورههای متاخر ایران متمایز میکند. از همینرو است که برجستگی و اهمیت آن در حافظه جمعی مردمان ایران به جای مانده است. زنان واقف در این دوره بیشتر از خانوادههای ثروتمند و درباری بودند که با نگاهی اجتماعی به وقف داراییهای خود دست میگشادند. آنان نهتنها انگیزه آبادانی مملکت، که، انگیزهها و اهدافی آموزشی و تعلیمی هم داشتند. در پی همین نگاه است که مدرسه و کتاب هم در زمره موقوفات قرار میگیرند. بنای کاروانسرا برای اقامت مسافران و مردم در جادهها از مهمترین وقفهای زنان عصر صفوی است. در مواردی، حمام، قهوهخانه، بازار و باغ را اجاره میدادند و پس از ساخت و وقف مدرسهای، اجاره آن رقبات را برای مخارج مدرسه وقف میکردند. زنان برای تضمین کارکرد وقفشان لعنتنامهای را به موقوفه ضمیمه میکردند تا از آسیب و دستدرازی متجاوزان در امان بماند و همچنان منظور رفاه مردم رعایت شود. زنان ثروتمند افزون بر این، گاه برای آنکه در برابر صدمه و تجاوز دیوانیان حکومتی به املاک خود مصونیت ایجاد کنند، آنها را وقف میکردند. این مهم میتوانست راه آنها را برای دخالت در امور مذهبی و سپس امور سیاسی فراهم کند.
قدیمیترین موقوفه متعلق به یک زن در عصر صفوی که در اسناد وقفی آستان قدس رضوی اشاره شده است، بهسال 997 قمری بازمیگردد. بر این اساس، بیگم آغا خانم ذوالفقار زمینهایی را در سلیمانآباد قزوین بر آستان قدس رضوی وقف کرده است.
زنان در اصفهان وقفها میکنند
در شهر اصفهان از آنرو که پایتخت صفویان و مرکز زندگی افراد خاندان سلطنتی بود، موقوفاتی بسیار وجود داشته است. زینب بیگم، دختر
شاه تهماسب یکم، یکی از چهرههای شاخص زنان واقف خاندان صفوی است. او که عمه شاه عباس یکم بود، موقوفاتی در اصفهان داشت. تاریخنگاران، او را یکی از بانوان نیکوکار ایران خواندهاند. موقوفات او به اصفهان منحصر نبود و در یزد و قزوین نیز کارهای عامالمنفعه او شهرتی فراوان داشت. زینب بیگم مدرسهای در نزدیکی محله چرخاب و چهارسوی اصفهان بنا کرد. این مدرسه البته پس از ویرانی، با نظر علما به مسجد تبدیل شد. او در اصفهان حمام سهسوق را نیز وقف کرد. مریم بیگم، دختر شاه صفی، از دیگر زنان شاخص این عصر در حوزه کارهای نیک همگانی است. او شخصیتی دانشمند و فاضل به شمار میآمد و در دربار نیز نفوذی قابل توجه داشت. مریم بیگم مدرسهای را در اصفهان وقف کرد که اندازه آن به چهار جریب میرسید. امکاناتی را همچنین برای طلاب فراهم کرد. وی حتی برای تأمین مخارج این مدرسه، املاکی در اصفهان، تبریز، بسطام و قزوین خرید و بر آن وقف کرد. او در وقفنامه مدرسه نکتهای را گنجانده بود که جالب توجه است. مریم بیگم به رشد و ترقی علمی طلبهها اهمیت میداد، از اینرو تأکید کرده بود اگر سالی بگذرد و طلبهای از نظر علمی پیشرفتی نکند از مدرسه باید اخراج شود. دیگر موقوفه او مسجدی است که کنار دروازه دولت قرار گرفته است. ورودی مسجد از محله حسنآباد است. این مسجد امروزه به مدرسهای جدید درآمده است.
خیرالنساء بیگم، مادر شاه عباس یکم نفقه خود را به ساختن کاروانسرای بزرگی صرف کرد که در مسیر رسیدن به اصفهان میتوانست مسافرانی بسیار را در خود جای دهد. این کاروانسرا با نظر به آنکه یک زن واقفاش بود، ویژگی جالبی داشت. این ویژگی به حجرههایی بلند مربوط میشود که برای زنان ساخته شده بود تا بتوانند در آنها زمستان را پنهان از دید نامحرمان سرکنند. زنان مسافر در آن روزگار، از اقامت در آن کاروانسرا بیتردید خاطرهای خوش در یاد داشتند. حوا بیگم، دختر شاه عباس نیز در پی برنامه کاروانسراسازی پدر، بانی کاروانسرای بزرگی شد که به نام خودش خوانده میشد. از دیگر زنان واقف که در اصفهان از خود اثری برجای نهاندهاند، از دلارام خانم مادربزرگ شاه عباس دوم میتوان یاد کرد. این زن، دو مدرسه با نامهای جده کوچک و جده بزرگ را تأسیس و موقوفاتی را برای ادارهشان برای این مدارس تعیین کرد. صاحب سلطان بیگم، دختر حکیمالملک در دوران
شاه سلیمان، مسجد ایلچی را در محله احمدآباد اصفهان وقف و نام خود را بر محراب مسجد حک کرد. وقفنامهای از اوایل سده 11 قمری برجای مانده است که به زنی از اندرون شاهی به نام دده خاتون تعلق دارد. او املاک خود را به نام دخترش رضیه بانو خانم وقف کرد. تاکیدات وقفی او نیز قابل ملاحظه است. وی در وقفنامه قید کرده است که در صورت انقراض نسل فرزندان، املاکاش بر تهیدستان شیعه باید وقف شود. شاهدان این وقفنامه، براساس روایت منابع تاریخی، افرادی مهم بودهاند؛ از اینرو میتوان دریافت که دده خاتون یکی از زنان شاهزادگان یا بزرگان دربار صفوی بوده است.
شامیر، زنی واقف از بطن جامعه
فراگیر شدن وقف برای بهرهبردن همگان، تا بدان اندازه در دوران صفوی پیش رفت که زنان در این امر بر یکدیگر پیشی میگرفتند. آنان برای خدمتگزاری و ایجاد رفاه همگانی و نیز البته نامآوری و سرانجام دستیابی به اجر اخروی، حتی با وقف یک سنگاب هم در امور خیر سهیم میشدند. شامیر، نام بانویی است که درسال 1049 قمری سنگابی را در صحن امامزاده اسماعیل اصفهان، امروزه در خیابانهاتف، وقف کرده است. از این بانو تنها همین یک مورد وقف به یادگار مانده است. از این مسأله میتوان نتیجه گرفت زنانی چون شامیر بانو که چندان مرفه و ثروتمند نبودهاند، میکوشیدند خود را در امر خیر شریک کنند. نام این زنان به دلایلی چون دوری از دستگاه سلطنتی و دربار، حضور نیافتن در روایت رسمی تاریخنگاران از تاریخ و نیز بزرگ نبودن کار خیرشان، رنگ و لعابی در روایتهای تاریخی ندارد؛ با این همه بیشک افرادی که در آن روزگار از وضع مطلوب اقتصادی برخوردار نبودند از امکانات اینگونه تأسیسات عامالمنفعه بهره میبردند. این شرایط، زندگی سخت را بر آنان آسانتر میکرد و نیت واقفان را برای ایجاد رفاه همگانی تا اندازهای محقق میساخت.
موقوفاتی که بدانها اشاره شد، مشتی نمونه خروار، از آنچهاند که زنان نیکاندیش و نیکوکار در تاریخ کردهاند. نقش زنان واقف تا به امروز نیز قابل ملاحظه است. اینان نام خود را در اسناد وقفی ثبت کرده و در یادها ماندهاند. یک ششم اسناد وقفی موجود در اداره اوقاف اصفهان، به زنان تعلق دارد؛ زنانی نیکوکار که در دوره صفوی و پس از آن، نیت خیر خود را با گونهای نگرش زنانه و عاطفی درآمیخته و به وقف خود ویژگیهایی درخور توجه بخشیدهاند.
هنگامی که شاهزاده صفوی کتاب وقف میکند
| رسول جعفریان | استاد دانشگاه در رشته تاریخ |
یک شاهزاده زن صفوی مدرسه و مسجدی در حاشیه میدان عباسی ساخته و این وقفنامه کتابی است که برای مطالعه طلاب وقف بر آن کرده است. وقفنامه در صفحه نخست نسخهای خطی از تذکرهالفقهاء که در مدرسه صدر بازار اصفهان نگهداری میشود، آمده است. نکات قابل توجه و مهم در این وقفنامه بدین شرح است؛
واقف زنی از شاهزادگان صفوی است.
سه مجلد دیگر همراه این نسخه بوده است.
وقفنامه پشتِ هر چند نسخه درج شده است.
نسخه وقف طلبه مدرسه خارج درمحله حسنآباد در اصفهان بوده است.
علاوه بر آن طلابی هم که در مسجد جنب دولتخانه مبارکه بودهاند میتوانستهاند از آن استفاده کنند.
مدرسه و مسجد هر دو ساخته همین بانو بوده است.
همه شیعیان میتوانستهاند از آن استفاده کنند چه در آن مدرسه و مسجد باشند یا خیر.
شیعیانی که بعدا هم متولد میشوند حق استفاده دارند.
شرط استفاده این است که از اصفهان بیرون نبرند.
شرط دیگر اینکه پس از اتمام کار آن را به کتابخانه باز گردانند.
کتاب باید دوباره به نایب متولی و کتابدار تحویل داده شود.
متولی این موقوفات خود واقفه یعنی همان خانم صفوی است.
پس از آن تولیت کتابها در اختیار شاه وقت خواهد بود (منظورشاه سلطانحسین، حکمران وقت).
شاه تولیت بقیه موقوفات مدرسه و کتب وقفیه را داشته است.
یادآوری آیه قرآنی که هرکس بعد از شنیدن وقفنامه، آن را تبدیل به جز آن کند، گناهاش برعهده اوست.
تاریخ وقف 15 جمادی الاولیسال 1125 است.
سه نشان در پایان وقفنامه که گویی جای مهر است اما داخل آنها حک شده یا چیزی نبوده است!