عزیزالله تاجیک روانشناس اجتماعی
مدتهاست که درباره شبکههای اجتماعی موضعگیریهای زیادی میشود. صحبت از این است چرا مردم تا این حد برای دنیای مجازی وقت میگذارند و از کتاب خواندن فاصله گرفتهاند؟ چرا روز بهروز بر تعداد کاربران این شبکهها اضافه میشود و در عوض تیراژ کتابها پایین میآید؟ این موضعگیریها که از پایه، همه آنها منفی است، مدام سعی میکند بین پایینآمدن سرانه مطالعه کتاب و کمشدن تیراژ روزنامهها، با افزایش اقبال به شبکههای اجتماعی، رابطهای مستقیم پیدا کند. رابطهای که نشان میدهد تکنولوژی، دشمن درجهیک آگاهی و مطالعه در کشور است و دیواری کوتاهتر از آن وجود ندارد.
بد نیست حالا که فرصتی دست داده تا در آستانه نمایشگاه کتاب بار دیگر درباره شمارگان پایین کتابها و پایینبودن سرانه مطالعه صحبت کنیم، نگاه دیگری به این مقوله داشته باشیم. مثلا اینکه فرض کنیم، افراد کتاب را برای بهدست آوردن آگاهی میخوانند و کسی که در روز صد صفحه کتاب مطالعه میکند، بهدنبال کسب دانش است. درواقع کتاب ابزاری است برای اینکه فرد بتواند دانش و آگاهی خودش را بالا ببرد. حالا فرض کنید یک خانم قصد آشپزی دارد. او برای اینکه بتواند یک غذای جدید و خوشمزه درست کند، سراغ کتاب آشپزی نمیرود. در عوض، دستور پخت را در گوگل جستوجو میکند یا سراغ شبکههایی میرود که آشپزی آموزش میدهند. حالا با این تفاسیر، ما میتوانیم مدعی شویم که این خانم، دنبال کسب آگاهی نیست؟ یا اینکه کار او در ردیف مطالعه بهحساب نمیآید؟ از نظر من، اقدامی که این خانم انجام میدهد، مصداق بارز مطالعهکردن است. یا همین گروههای مختلفی که در «تلگرام» و «وایبر» تشکیل میشود و اعضای گروه درباره موضوعات مختلف بحث و تبادلنظر میکنند هم، مصداق دیگری است برای اینکه نشان دهد افراد دنبال کسب آگاهی هستند. من قبول دارم که در همین گروهها هم عدهای برای هم جوک و کلیپ ارسال میکنند و فقط دنبال سرگرمی هستند اما این به آن معنا نیست که ما یک نسخه کلی برای شبکههای اجتماعی بپیچیم و مدام از پیشرفت تکنولوژی گلایه کنیم و بعد هم خودمان را با کشورهای توسعهیافته مقایسه کنیم که چرا آنها با وجود تکنولوژی، تیراژ بالایی در کتاب دارند و روزنامههایشان میلیونی فروش میرود. آنچه که بیش از بهوجود آمدن کتاب یا دنیای مجازی یا هر چیز دیگری اهمیت دارد، این است که ما باید تلاش کنیم مردم را به کسب آگاهی عادت دهیم. آن وقت، دیگر اهمیت چندانی ندارد که این آگاهی از چه طریقی به وجود میآید. مثلا اینکه ابزارهای سنتی مثل کتاب و روزنامه این آگاهی را ایجاد کرده است یا تکنولوژی و نسخه پی.دی.اف در دنیای سایبری میتواند این آگاهی را به افراد بدهد.
در همین دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی که مخالفان زیادی هم دارد و از قضا مخالفان معتقدند در این مکانها، حرفها بدون سند و مدرک گفته میشود و امکان به وجود آمدن شایعه در آن زیاد است، بههرحال خواندن یک مطلب و مواجهشدن با بستههای اطلاعاتی متفاوت، این انگیزه را بهوجود میآورد که افراد خودشان به موضوعات مورد علاقه ورود کنند. آنوقت میتوانند دنبال کسب اطلاعات بیشتر باشند و برای تکمیل آن، کتابهای بیشتری بخوانند. در برخی از موارد، خود شایعه، انگیزه اول را ایجاد میکند که فرد، دنبال یک موضوعی کشیده شود و گامهای بعدی را بردارد. پس بد نیست بهجای اینکه ایراد را در تکنولوژی و گسترش شبکههای اجتماعی ببینیم و از کمبودن تیراژ کتابها گله کنیم، مردم را به کسب آگاهی عادت دهیم و از آنها بخواهیم که هرطوری شده، دنبال آگاهی باشند و آن را بهدست بیاورند.