افسر افشارنادری جامعهشناس
راهاندازی طرح تحول نظام سلامت و ایجاد سازوکار منظم و دقیق برای آن، از سری طرحهایی بود که همواره جای خالی آن برای تمامی اقشار جامعه احساس میشد. این طرح بهدلیل درگیریاش با یکی از اصلیترین مشکلاتی که افراد یک جامعه با آن دستوپنجه نرم میکنند، دارای اهمیت روزافزونی نیز هست و از اینرو دقت و توجه تمامی دستاندرکاران از سویی نگاه رسانهها را میطلبد تا بتواند هرچه درستتر ارایه شود. باید کاستیهای طرح شناسایی شود و درصدد برطرفشدن آن برآییم چراکه حوزه سلامت دارای مشکلات عدیدهای است که تنها با توجه گسترده قابل برطرفشدن هستند. از سویی باید به این نکته نیز توجه داشت که بهبود شاخصهای سلامت جامعه، ازجمله اصول اولیه و اصلی رفاه اجتماعی است و به وجود آمدن رفاه اجتماعی نیز پایه و ازجمله شاخصهای توسعه انسانی و فرهنگی. بنابراین دولتها بهخاطر بهبود شاخصهای توسعهای خود، همواره تأکید بسیاری بر آن دارند. به این ترتیب اصل بر آن است که رفاه بهعنوان کالایی عمومی به جامعه عرضه شده و بر آن بهعنوان اصلی اساسی سرمایهگذاری شود و تنها در این صورت است که امکان بالا رفتن شاخصهای توسعه انسانی ممکن خواهد شد.
اما نکته اصلی که باید در اجرای چنین طرحهایی مدنظر قرار داد، این است که تا چه حد امکان عملیاتیشدنشان فراهم است و اینکه تا چه حد بر زیست اجتماعی اثر مثبت برجا مینهند. بر این اساس طرحهایی از این دست نباید صوری باشند و باید عامل حمایت نهادهای مرتبط را از عموم مردم فراهم کنند. وقتی این حس در مردم عمومیت یابد، امکان زیست اجتماعی سالم برایشان بهوجود خواهد آمد.
وقتی حس رفاه نهادینه شود، بالطبع احساس رضایت نیز بهوجود میآید و انسان راضی میتواند به شکوفایی خود فکر کرده و شخصیت آرامی داشته باشد. از کسی که درگیر مشکلات بیماریاش است و امنیت روانی و جسمیاش تضمین نشده، نمیتوان توقع عملکردی خوب داشت. انسان سالم باید راضی باشد و رضایت در امنیت است. چنانچه این طرح درست اجرا شود و بتواند به نتیجهای که بسیاری از کشورها به آن رسیدهاند، دست یابد، آنوقت نتایج مثبت گستردهای دربر خواهد داشت که علاوهبر امنیت که از آن نام بردیم، کاهش فاصله طبقاتی و توزیع عادلانه ثروت نیز ممکن خواهد شد. در شرایط عدالت و برابری، انسانها مولد میشوند و به موجودات اثرگذاری بدل خواهند شد. راهچاره آن هم حمایت دولت از طبقات کمدرآمد در عرصه درمانی است که بسیاری از کشورهای دیگر نیز این کار را کردهاند. برای مثال، بسیاری از دولتهای سوسیالیست، از مالیات استفاده میکنند و مالیاتها را بهصورت خدمات در خدمت مردم قرار میدهند. نکته دیگر، نظارت بر بیمههای درمانی است. بسیاری از بیمهها، تعرفههای خود را بالا بردهاند، بین تمدید بیمههای تکمیلی بعضا تا شش ماه شاهد تعویق هستیم. در این زمینه سالبهسال خدماتی که ارایه میدهند، کمتر میشود و کاغذبازیها گستردهتر. از طرفی بعضی بیمهها چون بیمه هنرمندان و نویسندگان که وزارت فرهنگ و ارشاد متصدی آن است، قطع شده و بسیاری از لیست بیمه آن خارج شدهاند. این موارد در نوع خود همواره نگرانیهای بسیاری را ایجاد کرده است. نگرانی از طرحهای جدیدی که نمیدانیم صوری خواهند ماند یا بهواقع قصد ایجاد تغییر در زندگی مردم و کاهش دغدغههایشان را دارند. با این وجود همواره خوشبینیها و انتظارات باقی است.