| مهدی یساولی | دبیر روایت نو |
بررسی شیوه زندگی انسانها در دورههای گذشته و مطالعه آنها در جزییترین بخشها و زاویهها اما دقیقا وظیفه تاریخنگار و تاریخپژوه است. تاریخ، تنها سرگذشت پادشاهان و حکمرانان، جنگها، مبادلات بازرگانی و اساسا «اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی» یک کشور نیست؛ تاریخنگاری امروز، بر زندگی اجتماعی مردم در هر دوره استوار است. اینکه «مدلمو»ی مردان و زنان در فلان دوره تاریخی چگونه بوده، مردم چگونه «لباس» میپوشیدند، «آیین»ها و «مناسبات» اجتماعیشان بر چه اساس شکل میگرفت، بررسی همه اینها نکتههایی را به تاریخپژوه وامیگذارد که براساس آن یافتهها، میتواند تداوم یا انقطاع فرهنگی و اجتماعی یک جامعه را تصویر کند. موضوعاتی اینچنین، اساس تاریخنگاری اجتماعی را شکل میدهند. برخلاف بسیاری برداشتها از تاریخ، به تعبیر محمدعلی فروغی «ذکاءالملک» در سال 1315 خورشیدی، «تصور نفرمایید که این قصهها خارج از موضوع است، اینها تاریخ است و تاریخ مفید همین است. البته میدانید که امروز در تعلیم تاریخ بیشتر نظر دارند به چگونگی احوال و اخلاق و آداب و رسوم مردم و تفاوتهايی که به مرور زمان میکند و به جنگ و به صلح و شرح زندگانی رجال کمتر اهمیت میدهند...». پژوهش درباره «مدلمو» در تاریخ چند سده اخیر ایران نیز در همین قالب میگنجد. موی آدمها، دستکم در تاریخ ایران، دقیقا نشاندهنده جلوههایی از شیوه زندگی، عقاید مذهبی، دستهبندیهای طبقات و اصناف، مرام و منش فردی و اجتماعی، حتی چگونگی رویارو شدن با دگرگونیهای بزرگ جهانی است. مدلمو و این همه تأثیرپذیری از جامعه و تأثیرگذاری بر آن؟ هنگامیکه موضوع را موشکافانه مینگریم، میتوانیم به این پرسش همراه با شگفتی، پاسخ قاطع مثبت دهیم. با چند مثال میتوان موضوع را واشکافت. یکی از مدلهای موی رایج در دوره قاجار، «حیدری» نام داشته است. این مدل موی حیدری، دقیقا براساس پیشینه ذهنی کشاکشهای مشهور «حیدری- نعمتی» در روایات و حکایات اختلافات فرقهای در ایران نام گرفته است. در دورهای، همه مردان اگر سرشان را کامل نمیتراشیدند، باید موی جلوی سر، روی پیشانی را، حتی برای حفظ ظاهر هم شده، حتما میزدند وگرنه این مسأله، «بینمازی» و «تارکالصلاتی» آنان را میرساند. زمانیکه نفسهای حکومت قاجار به شماره افتاد و صدای کفشهای آهنین سردار سپه (رضاشاه بعدی) گوشهای تجددخواهان را نواخت، جامعه ایران از نظر اجتماعی، به سویی دیگر رونهاد. مدلمو نیز از این دگرگونیها برکنار نبود. در همین دوره زلفها پیراسته شد و رو به بالا رفت، فرقها باز شد و مدلهایی تازه رخ نمایاند. زلف داشتن، به این معنا که موها به گونهای اصلاح شود تا مرتب و رو به بالا شانه شده باشد، در اواخر قاجار و نیز اوایل پهلوی اول، شایسته توهین و ناسزای بخشهایی از جامعه میشد که در برابر ورود مظاهر تمدن جدید به ایران ایستادگی میکردند و این رویارویی را در مخالفت با آن مدلهای مو که نمادی از فرنگ تلقی میشد، متبلور میساختند. در همین دوره بود که مدلموی آلمانی در ایران رواج یافت. همزمانی این مسأله با تحولات سیاسی اروپا، سربرآوردن آلمان در برابر قدرتهای سنتی دنیای آن روزگار، یعنی امپراتوریهای بریتانیا و روسیه، برای مردمان «ایران»ی که دهههای پیاپی زیر نفوذ ویرانگر استعماریشان قرار گرفته بود و آلمان جدید قدرتمند را فرصتی برای رهایی از ستم آن دو امپراتوری میدید و دستاوردهای آن را میستود، میتواند امروز برای ما معنادار باشد. اصلا، فرق موی سر مردان در همین دوره بود که بهعنوان نمادی از تجدد، باز شد. واژگانی تازهوارد به فرهنگ ایران، چون آلاگارسون و آلامد از همین مدلهای جدید مو برگرفته شد. از ایندست نمونهها درباره ارتباط مدلمو و شیوه زندگی اجتماعی در سدههای گذشته، بسیار میتوان سراغ گرفت. «مدل مو» بهعنوان سوژه پرونده امروز، دقیقا بر همین اساس برگزیده شده است. البته با این توضیح که «مدل مو»ی مردان بررسی و مطالعه شده است. میخواهیم ببینیم مردان ایرانی، در دورههای قاجار و پهلوی اول، با چه دیدگاههایی مدل موی خود را برمیگزیدند یا حتی به گرایش به مدلی ویژه وادار میشدند. منابع نوشتاری فراوانی برای بررسی این موضوع وجود ندارد. تنها در برخی مقالات و نیز تاریخهای محلی بهویژه تاریخ تهران به این موضوع اشارتهایی رفته است. البته به موضوع شغل «سلمانی» در دورههای مورد نظر تاریخی اشارههایی گوناگون آمده اما درباره موضوع مورد علاقه ما یعنی مدلمو، کم نوشته شده است. میکوشیم در این پرونده، با بررسی همان مستندات کم، به نکتههایی تازه از دریچه مطالعات تاریخ اجتماعی دست یابیم.