اهورا ایمان شاعر و ترانهسرا
پیدایش صلح و جنگ به زمانی برمیگردد که بشر از تنهایی نجات پیدا کرد و متوجه شد فرد دیگری نیز روی این کرهخاکی وجود دارد و تا زمانی که آخرین دو نفر روی این کرهخاکی زندگی کنند این مقوله وجود خواهد داشت، انگار این مسأله در ذات بشر نهفته است.
بهنظرم از همان اولین دو نفر تا آخرین دو نفر این کره خاکی امید به صلح وجود داشته و تا آخر هم در دل بشریت وجود خواهد داشت چون اگر وجود نداشت جهان خیلی زودتر از اینکه به ما برسد از حرکت میایستاد و این دور گردون و چرخه بشر سکون را اختیار میکرد.
اینکه ما هنوز نفس میکشیم و زندگی جریان دارد یعنی هنوز انسان امید دارد روزی جهان پر از صلح را به نظاره بنشیند، اگرچه درحال حاضر این صلح گاهی هست، گاهی نیست، زمانی تداوم دارد و زمانی کوتاه است. بهنظر من بهعنوان کسی که با هنر سروکار دارد، امید به صلح بخشی از صلح است همانطورکه ترس از مرگ، بخشی از مرگ است، درواقع ترس از جنگ انگار که در جنگ باشید، اگرچه خود جنگ به مراتب چهرهای زشتتر و وحشتناکتر دارد. ترس از جنگ باعث میشود روی خوش زندگی را نادیده بگیریم، همانطورکه امید به صلح برای کسی که در دل جنگ است میتواند او را به آینده و چشیدن طعم خوش زندگی امیدوار کند. اگر به همین کشورهایی که درحال حاضر چهره زشت جنگ را به نظاره نشستهاند بنگریم میدانیم که حتی ساعتی آتشبس آنها را امیدوار میسازد که این کشتار پایان بگیرد و این ساعات طولانی شوند. چون آنها در همان یک ساعت زندگی، به قداست زندگی پیمیبرند. بهنظرم صلح کمال معنا و تعبیر تقدیس زندگی است. درحقیقت صلح به خودی خود ارزشی ندارد وقتیکه زندگی وجود نداشته باشد پس صلح است به امید زندگی.
از آنجایی که در سایه صلح، زندگی، زندگی است و جهان آرامتر و بهتری برای زیستن خواهیم داشت، همه انسانها شیفته صلح هستند چون شیفته زندگی هستند. ما بهعنوان کشوری دارای هزاران سال تمدن و فرهنگ همیشه در پیصلح بودیم و در طول تاریخ هیچ جنگی را شروع نکردهایم اما در میان کشورها هستند جوامعی که براساس منافع شخصی و شاید پندارهای اشتباهشان چهره دنیا را با جنگ، چهره نازیبایی کردهاند اما با همه این اوصاف هنوز امید رسیدن به صلح در دل بشریت وجود دارد.
اگر روزی این امید بمیرد جهان از حرکت باز خواهد ایستاد. صلح، امید است؛ امیدی زندگیساز. بشریکه از امنیت و آرامشاش مطمئن نباشد هیچ قدمی برای زندگی نمیتواند بردارد؛ در 8سالی که ما درگیر جنگ و بمباران بودیم پدری که دست فرزند و خانواده را میگرفت و به پناهگاه میرفت یا کسی که خانوادهاش را از شهرهای مرزی به شهرهای امنتر میفرستاد درواقع در پی زندگی بود. به تصور من معنای صلح جدا از زندگی نیست و درحقیقت در دل زندگی جا دارد.