| بيژن طاهري | روزنامه نگار |
دوربين رسانه بيگانه رفته بود داخل خانه زندگي مستندسازي مشهور و فيلمسازي پرآوازه كه از خاك تلويزيون ايران نشوونما كرده بود و حالا امروز در ديار غربت در اتاقي محقر زندگي ميكند و دستش آنقدر تنگ است كه استطاعت خريدن آب ندارد و براي تأمين آب آشاميدني، چند بطري خالي نوشابه خانواده برميدارد و در مكاني بسيار دورتر از محل سكونتش آن را از آب يك چشمه پر ميكند...
خدا بيامرزي كه در مشاغل رده بالاي مديريتي سازمان راديو و تلويزيون خدمت ميكرد، بر اثر يك سوء تعبير از خانه دوماش رانده شد و بعد براي تأمين معاش به قول خودش، شاگرد يك قاليفروشي در ميدان فردوسي شد و زماني كه روزگار روي خوشاش را داشت به او نشان ميداد و امكان تدريس در دانشگاه برايش فراهم ميشد، طاقت اين خرده خوشبختي را نياورد و قلبش براي هميشه ايستاد.
گويندهاي خوشنام و باسواد كه براي تكميل تحصيلات دانشگاهي در حقوق بينالملل به دانشگاهي معتبر در فرنگ رفته بود، به وطن برگشت. با شوق بسيار براي خدمت در گوشهاي از سازمان راديو و تلويزيون كه با دانشهايش بخواند با بيمهري مواجه شد و به قول خودش، برگشت كف بازار و خشكبارفروشي پدري... آن وقت دلش بيشتر گرفت به خصوص كه اشتباهها و خطاها را بر پرده تلويزيون ميديد و حرص ميخورد – هنوز دلش با آنجا بود – تا چند سال پيش كه دق كرد و به جهان باقي كوچيد و هيچكس از او نام نبرد!
تازه، اين سه نفر، قلم بازنشستگي از صداوسيما را نچشيده بودند!
ديگري كه با سه درجه تنزل شغلي اين طعم را چشيد، كسي بود كه جايگاهش در تاريخ تلويزيون منحصر به خود او و تكرارناشدني بود يعني كارگردان اصلي بازيهاي آسيايي تهران و كنترلكننده كار دهها كارگردان... او نيز بر اثر سوءتفاهم كنار گذاشته شد... كاري نداشت فقط اين حرفه را بلد بود... در آلمان درساش را خوانده و كار كرده بود و بعد به ايران آمد. زماني كه سوءبرداشتها درحال رفعشدن بود، آنقدر تازهنفسها آمده بودند كه جايي براي خود نديد. كوچي غمگنانه به ديار غربت داشت و خانواده از او گسسته بودند و حالا كارگردان تلويزيوني دهها اثر برجسته نمايشي، از نصفه شب تا صبح در محله «هارلم» نيويورك پشت تاكسي اجاره مينشست... تا خبرش كردند كه با همان سه درجه تنزل به افتخار بازنشستگي نايل شدي. برگشت به خانه اما تنها نبود... سرطان با او بود. در تدفيناش يك مدير در آستانه بازنشستگي بود با يك مددكار!
از خيل حدود 50هزار نفري بازنشستگان صداوسيما بسياري از آنها درگير تأمين معيشتاند. آنها از سازماني هستند كه تخصصهايش مربوط به خود آن است و بس! در جاي ديگر بازار ندارد. مردها با 23 سال كار با احتساب دو سال سربازي و زنها با 25 سال كار بازنشسته ميشوند و اگر متوسط سن ورودي به اين سازمان را 22سالگي در نظر بگيريم، معناي ديگرش آن است كه در سن 45سالگي بازنشسته ميشوند؛ سني كه نشانه بلاتكليفي است؛ نه زمان پيري و از پا افتادگي است و نه زماني مناسب براي شروعي تازه... و اگر كسي گوشهاي در سازمان پيدا كند كه به صورت خريد خدمتي كارش را در اوج پختگي حرفهاي و پس از آزمونها و خطاهاي بسيار ادامه دهد با انواع بخشنامههايي روبهرو ميشود كه مانع كار بازنشستههاست. اين 50هزار نفر از مزيتهاي زمان اشتغال (اضافه كار، كارانه، بهرهوري، پاداشهاي گوناگون، حق جلسه و...) بيبهرهاند و 15درصد افزايش حقوق چارهساز زندگيشان نيست. ادامه در صفحه 7