الگوي پوشش و كيفيت لباس در هر جامعه، بيش از آن كه از شرايط اقليمي، موقعيت تمدني، اوضاع اقتصادي، نظام سياسي، موقعيت سني، جنسي و شغلي افراد، خواستههاي شخصي و زيباشناختي افراد اثر بپذيرد، از ساختار باورها، ارزشها، هنجارها، ايدئولوژيها، الگوها، آداب و عادتها و سليقههاي گروهي اثر ميپذيرد. لباس، نشاندهنده ناخودآگاه فرهنگي جامعه است. لباس پوشيدن، نشانه اجتماعي بودن انسان است و مانند ديگر جنبههاي اجتماعيبودن انسان براساس ارزشها و هنجارهاي اجتماعي و انتظارات جمعي، شكل مييابد. ضرورت همنوايي با اقتضاهاي فرهنگ غالب و رعايت انتظارات جمعي، كمترين هزينهاي است كه زندگي اجتماعي در ساحتهاي مختلف بر افراد تحميل ميكند. اين همنوايي برخلاف تصوير خام و ابتدايي آن، به معناي پذيرش قطعي اشكال متعين و تمكين بيچون و چرا در برابر الزامات انعطافناپذير و تسليمشدن در برابر اراده و خواست جمعي نيست، بلكه به معناي همنوايي صوري، تشبه و همآوايي ظاهري و تخلف نكردن آشكار از حداقلهاي هنجاري جامعه است. در حوزه پوشش نيز جامعه، انتظار خويش را نه در چارچوب قالبهاي معين، بلكه در قالب گزينههاي متنوعي مطرح ساخته است كه امكان اعمال گزينشهاي فردي همواره وجود خواهد داشت.
پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهمترین و مشخصترین مظهر قومی و سریعالانتقالترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحتتأثیر پدیدههای فرهنگپذیری در بین جوامع گوناگون انسانی قرار میگیرد، حتی عدهای را عقیده بر آن است که استیلای فرهنگی و سلطهپذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت میگیرد و حتی میتوان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوه تولید آنها را نیز دچار دگرگونی کرد و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه ایجاد کرد.
شناخته شدهترین این اقوام عباتند از آذربایجانیها، بلوچیها، بختیاریها، ترکمنها، قزاقها، خراسانیها، قشقاییها، کردها، گیلانیها، لرها، مازندرانیها و جنوبیها، ضمنا همانطور که گفته شده پوشاک در هر منطقهای زمینه بسیار مناسبی برای تأثیر و تأثر فرهنگی به حساب میآید. مثلا پوشاک زنان جنوب ایران که به پوشاکبندری معروف است، متاثر از پوشش ساکنان کشورهای همجوار و شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس است، زیرا مردم ناحیه جنوب ایران از دیرباز تاکنون ارتباطات دریایی با مردم کشورهای همجوار داشته یا دریانوردانی از ملل مختلف بهدلایل گوناگون در این ناحیه مستقر بودهاند، لذا پوشاک زنان و منطقه تا حد زیادی متاثر از نشانههای فرهنگی اقوام و ملل همجوار است، حتی نشانههایی از پوشاک زنان هند و پاکستان را نیز در لباس زنان این منطقه میتوان مشاهده کرد و بازمانده نشانهای از ابتکار زنان پرتغالی را برای ممانعت از سوخت صورت و نوک بینی بر اثر تابش شدید نور آفتاب در پوشش زنان بندری میتوان ملاحظه کرد. بنابراین پوشاک یکی از نشانههای بارز فرهنگی است که همواره در معرض تغییر و تحولات قرار دارد.
در شکلگیری و ترکیب پوشاک محلی هر قومی عوامل عمده زیر دخالت دارند:
- مذهب
- شرایط و عوامل طبیعی
- نوع معیشت مسلط و فعالیتهای جنبی تولید
- منزلت اجتماعی
مذهب مردم شهرها
روستاییان و عشایر ایران معتقد به دین اسلام بوده و به ارزش آن سخت پایبند هستند بهطوری که هریک از آحاد جامعه، کلیه اعمال و رفتارهای فردی و اجتماعی و حتی ظواهر خود را ازجمله «پوشاک» با آن موازین هماهنگ میکنند. خط مشی و دستورات اسلام درمورد پوشاک افراد و بهخصوص جامعه نسوان کاملا مشخص است و لباس زنان پوشیده و بلند است تا حدی که به پشت پایشان میرسد. پیراهن آنان با دکمه بسته میشود که در مواردی تا یقه ادامه دارد.
عموما آن دسته از زنان ایرانی که در جوامع کوچک و بهصورت سنتی زندگی میکنند بهجای روسری یا مقنعه از سربند یا لچک برای پوشش موهای سر استفاده میکنند، لباسها نیز گشاد و راحت است و از پارچههای ضخیم دوخته میشود. روی پوشاک زنان معمولا زیورها و پیرایههایی نیز بسته میشود.
شرایط و عوامل طبیعی
عمدهترین جنبه کاربری پوشاک، علاوهبر بعد مذهبی و پوششی آن، حفاظت تن در مقابل عوارض آب و هوایی و نیز خطرات و ضربهها و تماسهای ناشی از فعالیتهای روزمره است:
لذا لباسهای سنتی درقالب کاربردی آنها عمدتا ساده و بیپیرایه هستند و فقط به جنبه کاربردی آنها توجه میشود، مثلا مردم مناطق کوهستانی، از پتاوه استفاده میکنند تا پا را از خطر نیش گزندگان، ضربه سنگها، پیچ خوردگی و ... مصون سازند یا چوپانها به این دلیل پستک (نمدین) با خود به کوهستان میبرند تا در مقابل باد و باران و برف و سرما و حتی تابش شدید نور خورشید از خود محافظت کنند. ضمنا جنس و نوع پارچه بهکار رفته در پوشاک و حتی تعداد آنها در هر منطقهای با شرایط و عوامل طبیعی مطابقت دارد، بهطوری که در هر فصلی ازسال پوشاک ویژهای مورد استفاده قرار میگیرد و اساسا بلندی و کوتاهی لباس و رنگ آنها در ارتباط مستقیم با نوع آب و هوای هر منطقه است. مثلا شلوار مرد بلوچ بلند و گشاد و به رنگ روشن است تا مانع نفوذ گرمای تابستان به بدن شود. در مناطق کوهستانی نیز که هوا سرد و متغیر است، برای محافظت از سرما از پوشاک پشمی استفاده میکنند اگرچه به مقتضای هر فصل به تعداد پوشاک افزوده یا کاسته میشود.
در کوهستانهای سرسبز شمال و مزارع چای زنان غالبا رنگ لباس خود را طوری انتخاب میکنند که تضاد شدیدی با رنگ محیط داشته باشد تا از فاصله دور هم در معرض دید باشند. همین امر درمورد زنان ساکن کوهستانهای خشک نیز صادق است و رنگ پوشاک زنان تضاد شدیدی با رنگ مسلط محیط دارد.
شیوه معیشت مسلط
و فعالیتهای تولیدی
معیشت مسلط جامعه دو نوع تأثیر کاربردی روی پوشاک ساکنان هر منطقه دارد. اولا، بیشتر مواد اولیهای که در پوشاک بومی و سنتی منطقه بهکار میرود، از تولیدات محلی تأمین میشود، ثانیا، نوع فعالیت مردم، پوشاکهای ویژهای را اقتضا میکند، لذا معیشت، هم در کیفیت پوشاک مردم تأثیر میگذارد و هم در شکل ظاهری و در تعداد قطعات آن موثر واقع میشود. بنابراین مردمی که معیشت مسلط آنها دامداری است، مواد اولی و اصلی پوشاک آنها را پشم تشکیل میدهد (یا پشم بهصورت پیچیده و ریسیده و تابیده، بافته شده یا اینکه بهصورت پوست و پوستین و...) یا اینکه پشمهای در هم تنیده شده به صورت لباسهای نمدین. ضمنا گشاد یا چسبان بودن لباس و ضخیم یا نازک بودن آن هم با شیوه معیشت مسلط هر منطقه تناسب دارد. مثلا دامداران معمولا جورابهای پشمی ضخیم، شلوار و کلاه پشمی و کفشهای محکم پوستی میپوشند. در گذشته نهچندان دور کلیه پوشاک مردم در محل تولید و استفاده میشد به جز آن دسته از افراد که به علت رفت و آمد زیاد به شهر و تأثیرپذیری از فرهنگ شهرنشینی، ترجیحا بعضی از پوشاک مثل کلاه، کفش یا شال را از سایر مناطق تهیه میکردند، کیفیت پوشاک مردان و مواد آنها غالبا در ارتباط با نوع معیشت و حاصل از آن است، ولی در مورد پوشاک زنان معمولا چنین نیست و بخشی از درآمد خانواده همیشه صرف خریدن پارچه برای پوشاک زنان میشده است، همین موضوع نیز عاملی ابتدایی برای ایجاد ارتباط بین گروههای قومی منزوی با مراکز اقتصادی و تجاری نزدیک آن
بوده است.
منزلتهای اجتماعی
همانگونه که تنوع پوشاک مناطق گوناگون به منزله علامت و نشانه خاص برای معرفی اقوام مختلف است، جنس، رنگ و شکل لباس و زیورها و ضمایم آن هم به پوشنده لباس منزلت اجتماعی ویژهای میبخشد، زیورآلات زنان در گذشته جز جنبههای نمایش و زیبایی، دلایل اقتصادی و مالی نیز در پسانداز خانواده داشته است. زن در کلیه گروههای قومی و جوامع انسانی موجود در ایران یکی از محارم است و از یک مصونیت اجتماعی ویژه برخوردار است، لذا در کشمکشهای قومی و قبیلهای از هر آسیبی درامان بوده، بنابراین زیورهای زنان بهویژه در گذشته پشتوانه اقتصادی هر خانواده به حساب میآمد، زیرا همه اموال منقول و غیرمنقول میتوانست به تاراج رود جز زیورآلات که توسط زنان استفاده و حمل میشد و این بهخاطر همان احترام و قداستی بود که زنان داشتند، بنابراین مرد خانواده ترجیح میداد که بیشترین پسانداز خود را تبدیل به زیورهای گرانقیمت کرده و به زن خود هدیه کند. درواقع به یک کرشمه دو کار انجام میدهد و علاوهبر جنبههای محکم اقتصادی در کسب وجهه بقیه نقش داشته است. کسب منزلت اجتماعی از طریق پوشاک در بین مردان نیز وجود دارد. ضمن اینکه هر قطعهای از پوشاک ممکن است بیانگر قشر، طبقه، رفاه و تحول خاصی باشد همچنین، میتواند بیانگر میزان دانش، سفر، سیاحت و زیارت نیز به حساب آید.