تفکیک نیازمندان، کمک از داوطلبان
 

 

سعید  اصغرزاده

دکتر علیرضا مجیدی نوشته بود، چند وقت پیش، نویسندگان سایت fixr.com به این فکر افتادند که ببینند، کاربران به‌دنبال قیمت چه‌چیزهایی در کشورهای مختلف دنیا هستند. نتایج این کار را هم روی یک نقشه بازتاب داده‌اند. نتایج گاه مضحک و البته گاهی هم تأسفبار هستند. مثلا درحالی‌که عده قابل‌توجهی از کاربران می‌خواستند بدانند که هزینه پرواز با میگ در روسیه چقدر است! در عین حال بعضی از کشورها را به‌خاطر هزینه تن‌فروش‌ها جست‌وجو می‌کرده‌اند. یا این‌که درحالی‌که کاربران بیشتر به دنبال یافتن هزینه تحصیل در کشورهای اسکاندیناوی بوده‌اند، براساس شهرت بعضی از کشورها دنبال یافتن چیزهای دیگری مثل خودرو BMW در آلمان، یا شتر در عربستان یا ثبت پتنت در آمریکا بوده‌اند. درمورد ایران درحالی‌که آرزوی ما جست‌وجوی مثلا قیمت صنایع‌دستی و فرش بوده است، ظاهرا کاربران دنیا ایران را جای مناسبی برای دریافت پیوند کلیه تصور می‌کنند. اما...
گزارشی می‌خواندم از شیوا جمالی در روزنامه شرق درمورد فاطمه که ۳۹‌سال دارد و متولد افغانستان است. وقتی 6 سالش بوده، به‌همراه خانواده‌اش به ایران مهاجرت کرده است. در ایران بزرگ شده و با مهاجر افغان دیگری ازدواج کرده و در‌حال‌حاضر مادر 4فرزند و سرپرست خانوار است و در مشهد زندگی می‌کند. «شوهرم کارگر بود. پنج‌ سال پیش سکته مغزی کرد و قسمت‌هایی از بدنش فلج شد. چهار بچه‌مدرسه‌ای داشتم و این برای ما در حکم فاجعه بود. در خانه‌های مردم کار می‌کردم تا بچه‌هایم بتوانند درس‌شان را بخوانند و غذایی برای خوردن داشته باشند. علاوه‌بر این هزینه‌های درمانی شوهرم هم بود اما بدبختی من و بچه‌هایم به این‌جا ختم نشد. بعد از مدتی شوهرم دچار نارسایی کلیه شد و بالاخره کارش به دیالیز کشید. تقریبا یک‌سال است که سه روز در هفته دیالیز می‌شود (اگر پولش جور شود) هزینه هر جلسه دیالیز ۲۴۰‌هزار تومان است و هرسری بعد از دیالیز باید یک آمپول ۲۳‌هزار تومانی تزریق کند که خیلی‌وقت‌ها پولم به خرید آمپول هم نمی‌رسد. به‌جز اینها هزینه پوشک و آژانسش تا بیمارستان هم هست، شوهرم باید سه بار در هفته دیالیز شود که هزینه‌اش حدود ماهی سه‌میلیون تومان است که از توان من خارج است. برای تأمین این هزینه‌ها به هرجایی که فکرش را بکنید مراجعه کردم؛ از خیریه‌ها گرفته تا سازمان‌ملل. سازمان‌ملل با کلی دوندگی بعد از گرفتن رسید پرداخت هزینه بیمارستان،‌ درصدی از پول را به ما برمی‌گرداند اما باید پولی باشد که به بیمارستان بدهی تا بعدا بتوانی‌ درصدی از آن را پس بگیری. گاهی هم خیریه‌ها هزینه یکی، دو جلسه دیالیز را تقبل می‌کنند. خودم در خانه‌های مردم کار می‌کنم و حقوقم حتی کفاف هزینه مدرسه‌رفتن بچه‌ها را هم نمی‌دهد. با این‌حال فرزندانم به مدرسه می‌روند و این تنها امید و دلخوشی من در زندگی است. علاوه‌بر شوهرم، مجبور به نگهداری از برادرم هم هستم. او ‌سال گذشته هنگام کار از روی پل سقوط کرد و الان با این‌که قطع‌نخاع نیست، به‌خاطر نداشتن دوا و درمان درست، تمام استخوان‌هایش کج‌ جوش خورده‌اند و قادر به حرکت نیست. اگر خانه من را ببینی خنده‌ات می‌گیرد؛ مثل بیمارستان است. باید هرروز دو نفر را پوشک کنم و یک خروار دارو بهشان بدهم. برادرم بعد از این‌که معلول شد، زن و بچه‌هایش رهایش کردند. چون کسی را جز من نداشت، با این‌همه بدبختی، مجبور شدم او را هم قبول کنم». «وقتی به‌طورکلی پیوند عضو برای اتباع خارجی در ایران ممنوع شد، به این فکر می‌کردم که از سه‌ماهگی به هر نقطه دیگری از دنیا رفته بودم، دست‌کم امروز از حداقل حقوق شهروندی برخوردار بودم. ما که نمی‌توانیم به امید پیداکردن بیماران مرگ مغزی‌شده افغان به بیمارستان‌ها سر بزنیم و برای خودمان دنبال عضو بگردیم. نمی‌دانم تا کی می‌توانم دیالیز را ادامه بدهم، ترجیح می‌دهم به این موضوع فکر نکنم.» فاطمه به بازگشت به افغانستان فکر نمی‌کند. «به کجا باید برگردم؟ ۳۳‌سال است که ایران زندگی می‌کنم. در افغانستان کسی را نمی‌شناسم. امکانات درمانی هم در افغانستان وجود ندارد. همیشه آرزو می‌کنم ‌ای‌کاش زندگی‌ام یک خواب بد باشد و از خواب بیدار شوم...» قانون ممنوعیت پیوند اعضا برای اتباع خارجی برای اولین‌بار از ‌سال ۱۳۷۲ تصویب شد. در آن سال‌ها آمار بالای پیوند کلیه از ‌دهنده ایرانی به اتباع خارجی (عموما اتباع ثروتمند حاشیه خلیج‌فارس) نگرانی‌هایی درمورد تبدیل ایران به مقصد خریداران اعضا و دلالان اعضای بدن به‌وجود آورده بود. در طول سال‌های گذشته، قوانین مربوط‌به پیوند اعضا مرتبا درحال تغییر بوده است. در تیرماه‌ سال گذشته شورایعالی پیوند عضو اعلام کرد: با توجه به تعداد زیاد بیماران ایرانی در فهرست پیوند اعضا، انجام این عمل برای اتباع غیرایرانی به کلی ممنوع خواهد شد. بعد از اعلام این ممنوعیت سفت‌وسخت، سوم اسفند پارسال، دکتر نجفی‌زاده، رئیس شورایعالی پیوند اعضا اعلام کرد: اتباع افغان مقیم ایران می‌توانند از هموطنان مقیم خود در ایران (افراد زنده یا
مرگ مغزی) عضو پیوندی دریافت کنند. «کسانی که تازه وارد ایران شده باشند حتی قادر به دریافت عضو از یک افغان هم نیستند. افغان‌هایی قادر به دریافت عضو از یک افغان دیگر هستند که دارای کارت آمایش باشند یا پناهنده باشند یا گذرنامه‌شان مهر دایم داشته باشد. یک افغان، تنها در صورتی می‌تواند از یک ایرانی عضو بگیرد که تابعیت ایران را دریافت کرده باشد».


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/29920/تفکیک-نیازمندان،--کمک-از-داوطلبان