محمود اشرفی روزنامهنگار
جهان معاصر، جهانی مبتنی بر طبقات است. درواقع با تلاشی بنیانهای سوسیالزم کلاسیک دو آتشه؛ شهروندان جامعه جهانی دیگر در تکاپوی برابری مورد نظر این مکاتب نیستند. نابرابری اقتصادی شهروندان رهاورد نظام طبقاتی است. دولتهای ملی در تمامی کشورها تلاش دارند تا بر این نابرابریها سرپوش بگذارند. زیرا بروز و آشکار شدن نابرابریها را مانعی فرا راه شکل گرفتن وحدت ملی میدانند. به باور نگارنده، ما در جهان با دو الگوی پنهانسازی نابرابریهای اجتماعی روبهرو هستیم. این دو الگو شامل شیوه پنهانسازی فقرا و پنهانسازی اغنیا است. کشورهای درحال توسعه و کمتر توسعهیافته همواره شیوه پنهان ساختن فقرا را به کار میگیرند. در این کشورها شعار «دور شو کور شو» تاریخی کهن دارد. در این مناطق فقرا را از مسیر ثروتمندان دور میسازند تا برخورد اجتماعی آنها به حداقل ممکن برسد و در این شیوه جنبه حمایتی بیشتر متوجه اغنیا است. در شیوه پوشاندن فقرا در خیلی موارد با ظاهرسازی فقر از دید مقامات نیز به گونهای ابلهانه پنهان میشود. در دوران گذشته هنگام بازدید پهلوی دوم از یکی از بیمارستانهای شهر اراک بیماران رنجور و رنگ پریده بیمارستان دولتی را در انبار پنهان ساخته و به جای آنها رفتگران تنومند را با لباسهای تمیز بهعنوان مریض می خواباندند که در میان آنها دو برادر مشتاق دیدار که مغازه شیرینیفروشی داشتند نیز بهعنوان بیمار درحال نقشآفرینی بودند. هنگام بازدید، یکی از این برادران به پهلوی دوم گفت: جناب! خیال نکنید ما سوپوریم، من و این برادرم که در تخت بغلی خوابیده قنادیم.
شیوه دوم پنهانسازی ثروتمندان است. در این شیوه که بهویژه در کشورهای توسعهیافته اروپایی رواج دارد بهطور ناخواسته اغنیا از مقابل دیدگان
تا اکثریت شهروندان ناپدید میشوند.
در این شیوه رواج دموکراسی به تعدیل اجتماعی منجر شده و در پایان به گستردگی طبقه متوسط میانجامد. با بکارگیری این سازوکار اجتماعی – اقتصادی به صورت خودکار طبقه بسیار ثروتمند کوچک و کوچک و تقریبا محو میشود. در اینگونه جوامع صاحبان صنایع بزرگ؛ صاحبان بانکها و... گروه بسیار بسیار کوچکی میشوند که در انبوه جمعیت طبقه متوسط اصلا به چشم نمیآیند.
برگردیم به جوامعی که قصد دارند فقرا را پنهان سازند. دراین جوامع با توجه به گسترش ارتباطات نوین و بروز تمایلات نوین اجتماعی؛ روشهای کهنه دیگر کارساز نیست. اکثر مردم از چگونگی زندگی اغنیا باخبرند و از آن گذشته اقشار ثروتمند و بهویژه تازه به دوران رسیدهها دیگر تمایلی به پنهان شدن ندارند. آنها دوست دارند از میان ردیف فقرایی که به نظاره ایستادهاند؛ گذری شادکامانه داشته باشند. این تظاهر و تفاخر ریشه در نوکیسگی و ثروتهای بادآورده در کوتاهمدت و گاه یک شبه دارد. زیرا ثروتمندانی که اموال آنها نتیجه چند نسل تلاش و تولید است؛ همواره تمایلی به خودنمایی ندارند.
جامعه ما اکنون با یک بحران ساختاری روبهرو است. روشهای پنهانسازی فقرا دیگر جواب نمیدهد. کمدرآمدها در هر کجا نابرابریها را در برابر دیدگانشان دارند؛ و این مانع بزرگی فرا راه شکلگیری وحدت ملی است. چاره این کار بکارگیری یک مهندسی معکوس اجتماعی است. دوران پساتحریم دست سیاستسازان را برای تعدیلهای گسترده باز خواهد کرد. اصلاح نظام مالیاتی کشور و نظارت دقیق بر امور مالیاتستانی و تغییر حوزه درآمدزایی از زمینههای واردات و دلالی به حوزه تولید راه را برای توانمندسازی و گسترش طبقه متوسط و محدود ساختن اغنیا و کاستن از فاصله ژرف طبقاتی، هموار خواهد کرد.