از كاتماندوي نپال تا جام‌جم مراغه!
 

 

سعید  اصغرزاده

زمین‌لرزه منطقه کاتماندو پایتخت نپال تاکنون قربانيان زيادي داشته است. به خودم مي‌گويم و تهران اگر زلزله بيايد چه؟ و نه تهران كه هر كجاي ايران. البته يك جاي خوشبختي دارد و آن اين است كه لابد در لحظه زلزله در ايران مانند نپال سيصد‌هزار گردشگر خارجي وجود نخواهد داشت! ما كه هنر جلب توريست نداريم. عراقي‌ها و افغان‌ها هم كه حالا برادرانمان هستند!
اما نكته‌اي كه هراسانم مي‌كند وجود بافت‌هاي فرسوده است. بافت‌هاي فرسوده، محدوده‌هاي آسيب‌پذير شهر محسوب مي‌شوند که نيازمند برنامه‌ريزي و مداخله هماهنگ براي ساماندهی و ارتقای کیفیت سکونت است. به‌ عنوان مثال براساس اطلاعات شرکت عمران و بهسازی شهری ایران مساحت بافت فرسوده (مصوب) در تهران برابر با  3268 هکتار است. فكرش را بكنيد با يك زلزله.... و تازه آمار غيررسمي حكايت از افزایش مساحت بافت فرسوده در تهران به 4400 هکتار دارد و اين قصه را شما از پايتخت كشور تعميم بدهيد به هر كجاي مملكت.
دي‌ماه ‌سال 89 بود كه قانون حمايت از احيا، بهسازي و نوسازي بافت‌هاي فرسوده و ناكارآمد شهري توسط مجلس ابلاغ شد اما چرا باز هم تا چشم كار مي‌كند، تغييري را آدم مشاهده نمي‌كند. به ‌خودم مي‌گويم ما چگونه مي‌توانيم داوطلب نوعي فرهنگ باشيم كه عوامل مختلفي دست‌ به ‌دست هم بدهند تا آرام‌آرام، پيش از ظهور هر زلزله بزرگي، نوسازي و بهسازي كنيم و اصلا مطابق ذوق و سليقه‌اي كه متناسب با نيازهاي روزمان و سبك زندگي‌مان باشد، به روز شويم و تن‌مان نلرزد. دوستي كه تازه از سفر مراغه آمده بود، خبري را برايم نقل مي‌كرد كه ديدم بي‌مناسبت نيست با موضوع بحث و همچنين شعار امسال كه همدلي و همزباني دولت و ملت نامگذاري شده است. مخصوصا اينكه مراغه برايم يادآور ايام جنگ بود و چه خاطرات ريز و درشتي كه به يادم نمي‌آورد. ياد غار‌ هامپوییل مراغه افتادم و كبوترهاي روستای گشایش و بچه‌هايي كه حالا نيستند. نه‌اينكه بزرگ شده باشند و رفته باشند، هر چند كه شهادت هم بزرگ‌شدن است. موضوع برمي‌گردد به عملياتي كه بزرگترین پروژه بهسازی بافت فرسوده در غرب کشور نام گرفته است. حد فاصل خیابان اوحدی و خیابان کاشانی و خیابان خواجه نصیرالدین طوسی را يادم مي‌آيد. گاه در كوچه‌اي گير مي‌افتاديم كه انگار فقط براي عبور يك نفر آن را درست كرده بودند. كوچه‌هاي كاهگلي باريك، جايي براي زمزمه‌كردن شعرهاي فريدون مشيري و حميد مصدق اما فقط كافي بود اندكي زمين بلرزد تا به جاي شاعري، اشهد گويان شوي. حالا اما شنيدم يك وفاق ملي و بومي آن‌جا اتفاق افتاده. وفاقي كه مي‌تواند مورد الگوبرداري براي كل كشور شود. اتخاذ تصميماتي از اين دست كه در آن فرماندار و شهردار و شوراي شهر و نمايندگان مجلس و بنياد مستضعفان و ميراث فرهنگي و سرمايه‌گذاران داخلي و خارجي سهيم هستند، مي‌تواند نمود خوبي براي مصداق همدلي باشد. همه با هم تصميم گرفته‌اند كه بافت فرسوده مركز شهر را نجات دهند و اين كار را كرده‌اند. يكي رفته سراغ مساجد، يكي بافت سنتي را احيا كرده و يكي به مدرنيزاسيون پرداخته. يكي خيابان سه طبقه ساخته و يكي همه‌اينها را مديريت كرده. اسمش را هم گذاشته‌اند جام‌جم!
با توجه به اينكه گويا این پروژه با برخورداری از طراحی مدرن در بافت قدیمی شهر مراغه به‌عنوان طرح  پایلوت بازسازی بافت‌های فرسوده در کشور شناخته می‌شود و تجربه‌اي متفاوت محسوب مي‌شود خوب است كه در شهرهاي ديگر كشور هم اقداماتي از اين دست صورت گيرد. آن‌وقت يك‌وقت ديديد مانند نپال كه در روز زلزله سيصد‌هزار گردشگر خارجي داشت، مراغه خاطره‌انگيز من نيز حتي اگر زلزله بيايد، جنب هم نخورد و با توجه به اينكه در آينده بحران بي‌آبي ندارد، بشود قطب گردشگري. آن ‌وقت ديديد شهري در سيستان، بندري در جنوب و روستايي در دل كوير، همه‌ و همه شدند مأمني براي هموطني كه شعار دولتمان فراهم‌آوري رفاه براي اوست. زلزله نپال برايم يادآوري مي‌كند كه بافت‌هاي فرسوده و مسأله‌دار شهري و سكونتگاه‌هاي حاشيه‌اي و غيررسمي در كشورهاي در حال توسعه بيشتر از ساير بافت‌هاي شهري در معرض خطر زلزله قرار دارند اين بافت‌ها بنا به دلايلي چون عدم رعايت معيارهاي فني و مهندسي در ساخت بنا، شبكه ارتباطي ناكارآمد، عدم وجود تأسيسات و تجهيزات شهري و... بيشتر در معرض خطر هستند. داوطلبانه تاكيد مي‌كنم كه ضرورت كاهش آسيب‌پذيري شهر در برابر زلزله، به‌عنوان يكي از اهداف اصلي برنامه‌ريزي كالبدي، برنامه‌ريزي شهري محسوب مي‌شود. و جام‌جم مراغه برايم يادآوري مي‌كند كه گاه يك مهندس، يك بنياد، يك شركت خصوصي يا دولتي مانند آتي‌ساز، يك شهردار، يك فرماندار، يك نماينده مجلس و... مي‌توانند داوطلب حركتي عظيم و فراگير شوند. كافي است يكي آستين‌هايش را بالا بزند. كافي است يكي دست ديگري را بگيرد. كافي است فرابگيريم كه كار جمعي در اين كشور اگر چه مغفول مانده است اما هنوز قابل اجراست. ما تاكنون اگر كارهاي داوطلبانه‌اي را انجام مي‌داده‌ايم در قالب تصميمات شخصي‌مان بوده است اما بايد ياد بگيريم كه اگر اراده كنيم خواهيم توانست آنچه در مراغه اتفاق افتاد را در اهواز و انديمشك و آبادان يا تربت، گناباد و بيرجند يا هر جاي ديگري ببينيم.  يادم مي‌آيد كلي اسم ريزو درشت اهالي بومي مراغه برايمان رديف كرده بودند كه مي‌خواستيم با بچه‌ها برويم و ببينيم. قره‌پالچیق و ایستی‌بلاغ و... اما زمان عمليات بود و مراغه را بايد ترك مي‌كرديم. مقصدمان جايي بود در حوالي ماووت و سليمانيه. دوست دارم دوباره مراغه را ببينم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/29801/از-كاتماندوي-نپال-تا-جام‌جم-مراغه!