امروز با سعدی شیراز
 
خنک آنکس که گوی نیکی برد
 

 

هر دم از عمر می‌رود نفسی چون نگه می‌کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی

خجل آنکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت

خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سبیل

هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت

وان دگر پخت همچنین هوسی وین عمارت بسر نبرد کسی

یار ناپایدار دوست مدار دوستی را نشاید این غدّار

نیک و بد چون همی بباید مرد خنک آنکس که گوی نیکی برد

برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست

عمر برفست و آفتاب تموز اندکی مانده خواجه غرّه هنوز

ای تهی‌دست رفته در بازار ترسمت پر نیاوری دستار

هر که مزروع خود بخورد به خوید وقت خرمنش خوشه باید چید

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/29416/خنک-آنکس-که-گوی-نیکی-برد