ابتدا که محور گفتوگویمان را با ساعد سهیلی در میان گذاشتیم، مخالفت کرد و دوست نداشت درباره «رخ دیوانه» صحبت کند؛ استدلالهای خودش را داشت و معتقد بود درباره این فیلم زیاد مصاحبه کرده و اگر بیشتر درباره آن توضیح بدهد، ممکن است کل داستان لو برود. برای همین تصمیم گرفتیم نگاهی کلی نسبت به کارنامه این بازیگر جوان، خصوصا نقش متفاوتش در «چند مترمکعب عشق» که این روزها وارد شبکه نمایش خانگی شده است، داشته باشیم. اگرچه نقبی هم به «رخ دیوانه» زدیم!
«گشت ارشاد»، «چند متر مکعب عشق» و«رخ دیوانه»، سه فیلم مهم در کارنامه بازیگری شما محسوب میشوند که برای هر یک از آنها نامزد نقش اول و دوم مرد در دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر شدید. موفقیتهای این سه فیلم تا چه میزان روی انتخابهایتان موثر بوده است؟
از همان ابتدا که وارد سینما شدم، وظيفه شخصيام این بود، مسيري که دنبال كنم، مسير درستي باشد. خوشبختانه اين فرصت برايم پيش آمد تا فيلمهايي که علاقهمند به حضور در آنها هستم را بازی کنم. افتخار میکنم در طول مدت فعالیتم در سینما توانستم با کارگردانانی همکاری کنم که کارکردن با آنها برای هر بازیگری تجربه ارزشمندی است. از طرفی هم خوشحالم که مردم از این فیلمها راضی بودهاند و توانستند با آنها ارتباط برقرار كنند.
«رخ دیوانه» یکی از فیلمهای متفاوت سینمای ایران است که در آن قصه و شخصیتها حرف اول را میزنند. کاراکتری که شما در این فیلم بازی میکنید، به خاطر ویژگیهای شخصیتی پیچیدهای که دارد، مخاطب را تا سکانس پایانی غافلگیر میکند. چقدر در حین بازی سعی کردید حس ابهامی که در شخصیت مسعود وجود دارد را به مخاطب هم انتقال دهید؟
آقای داوودی در این زمینه خیلی کمک کردند. او کارگردانی است که بازیگر خیلی راحت میتواند به او تكيه کند.
اتفاقاتی كه مسعود براي دوستانش به وجود میآورد، ناخواسته است یا براساس انگیزه قبلی و از پیش تعیین شده؟
در ابتدا همه چیز یک شوخی است اما رفتهرفته تصميمات بزرگتر ميشود.
با توجه به اینکه یکی از مسائل چالشبرانگیز این فیلم حضور جوانان در دنیای مجازی است، خودتان نسبت به حضور جوانان در فضاهای مجازی و قرارهای اینترنتی چه دیدگاهی دارید و آسیبهای ناشی از این قضیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
این سوالی است که روانشناسها و جامعهشناسها باید به آن جواب بدهند اما به نظرم کسی که وارد دنیای مجازی میشود، چه بخواهد و چه نخواهد، ناخواسته درگیر فرهنگ و آداب آن هم میشود. هر چند میتواند تاثیرات مثبت و منفی هم برای آنها ایجاد کند.
چند درصد از شخصیت مسعود حاصل چیزی است که در فیلمنامه وجود داشت و چند درصد از آن را ساعد سهیلی به نقش اضافه کرده است؟
هر بازیگری یکسری فکرها و ایدههایی دارد که درنهایت با مشورت کارگردان، به یک تفکر مشترک میرسد. شاید اگر بازیگر دیگری نقش مسعود را بازی میکرد، کاملا به شکل دیگری در میآمد اما من سعی کردم هر چیزی که آقای داوودی از من میخواهد را انجام دهم.
این فیلم به خاطر فضای تینایجری که دارد، جوانهای بیشتری را ترغیب به تماشای آن میکند. فکر میکنید ساخت چنین فیلمهایی چقدر به جوانان کشورمان کمک میکند؟
سینما دقیقا همان آینه جامعه است. چه بسا در سینمای اجتماعی راحتتر میتوان به این ویژگی مهم دسترسی پیدا کرد و دقیقتر به منابع و معضلات اجتماعی پرداخت. وقتی مردم این فیلمها را تماشا میکنند، ممکن است تجدید نظر عمیقی نسبت به خود و زندگیشان پیدا کنند و حتی به فکر کردن هم فرو بروند. به نظرم همه اینها از نکات مثبت سینما است که نمیتوان نادیدهشان گرفت.
فیلم قبلیتان که چندی پیش در سینماها اکران شد، «چندمتر مکعب عشق» بود. برای حضور در این فیلم و بازی مقابل مهاجران افغان چه احساسی داشتید؟ آیا با نگاه و تفکر خاصی نسبت به حضور آنها در کشورمان، به فیلم وارد شدید؟
چون خودم مشهدی هستم و از بچگی با افغان ها بزرگ شدهام، خیلی راحت در این فیلم با آنها ارتباط برقرار کردم و مشکلی با آنها نداشتم. گاهی اتفاق میافتد که مردم کشورمان به غلط با مهاجران رفتار میکنند و این ناخوشایند است! چون به هر حال ممکن است ما ایرانیها هم به خارج ازکشور سفر یا مهاجرت کنیم و شهروندان کشورهای دیگر هم نسبت به ما چنین نگاهی داشته باشند. در عین حال ما هم در مقابل چنین نگاه تحقیرآمیزی، ناراحت و متاسف میشویم.
شما در این فیلم نقش جوان عاشقپیشهای را بازی کردید که حضور در دنیای متفاوت و جدیدی را تجربه کردید. بازی در نقشهای حسی چقدر برای هر بازیگری میتواند سخت باشد؟
چون خودم دوران عاشقی را تجربه کردهام، احساس میکنم نقش جوانهای عاشقپیشه را میتوانم بازی کنم. صابر در فیلم «چندمتر مکعب عشق»، جوانی بود که برای اولین بار در زندگیاش، عشق را تجربه میکرد. من باید خیلی رفتارم را کنترل میکردم تا به او شبیه شوم و نقش را باورپذیر دربیاورم. فکر میکنم این مسأله کمی به سختی کارم اضافه میکرد. البته یکی از نکات مهمی هم که در فیلمنامه این فیلم وجود داشت و از همان ابتدا نظرم را جلب کرد، توجه به مسأله قضاوت نکردن بود. این فیلم واقعیتهایی را به تصویر میکشد که قضاوت درباره آنها به عهده خود مخاطب است.
با توجه به اینکه شما در این فیلم با یک کارگردان فیلم اولی همکاری کردید، به نظرتان شیوه فیلمسازی آنها چه تفاوتهایی با کارگردانهای صاحب سبک دارد؟
من به غیر از این فیلم در فیلم «همه چیز برای فروش» و «پلخواب» هم با دو کارگردان جوان که هر یک از کارگردانهای آیندهدار سینمای کشورمان محسوب میشوند، کار کردهام. جمشید محمودی، همنسل خودم بود و در طول کار، حرف همدیگر را راحتتر میفهمیدیم. سطح فکری و دغدغههایمان به هم نزدیک بود و سادهتر به نتیجه میرسیدیم و این باعث شد تا سرعت کارمان هم بالا برود. کارکردن با او مثل سایر کارهای دیگری که تا پیش از آن انجام داده بودم، برایم لذتبخش بود.
آقای محمودی هم تا قبل از این فیلم، تلهفیلمهای شاخصی را ساخته بودند و به فیلمنامه خیلی پایدار هستند. در این فیلم هم ما همه چیز را طبق فیلمنامه به تصویر کشیدیم.
شما تجربه همکاری با بازیگرهایی مثل حمید فرخنژاد، محمدرضا فروتن و مهناز افشار را در فیلمهایتان دارید. چقدر بازیگر مقابل برایتان مهم است؟
اين افرادی كه از آنها اسم برديد بازيگران مورد علاقه من هستند ولي درواقع برایم مهم نیست که چه کسی جلویم قرار میگیرد، وقتی من به عنوان یک بازیگر با تهیهکننده فیلم قرارداد میبندم، باید انتخابهای تهیهکننده و کارگردان را هم بپذیرم. چون وقتی از ابتدا به کارگردان اعتماد میکنم و در کارش حضور پیدا میکنم، پاي انتخابهايش هم بايد بايستم. برای همین معتقدم این مسأله اصلا ارتباطی به بازیگر ندارد.
برخی از بازیگران جوانی که به واسطه پدر و مادرشان وارد سینما میشوند، بعد از بازی در چند فیلم، انتخابهایشان دچار یکدستی میشود. شما چقدر سعی کردید که از این قضیه فاصله بگیرید؟
فکر میکنم کسی که در سینما آشنا دارد، میتواند وارد شود، ولی اینکه بخواهد در این عرصه بماند و ادامه دهد، به انتخاب مردم است. چون آنها نظر میدهند که چه کسی باید در سینما باشد یا نباشد. کسی که کارش را بلد است میماند و مردم تاییدش میکنند. کسی هم که کارش را بلدنیست، کمکم از عرصه کنار میرود.