چیستا یثربی نمایشنامهنویس
زندگیکردن فرصتی یگانه است، فقط یکبار دنیا میآییم اما تا ابدیت با خاطرات این یکبار زندگی درگیریم. حتی اگر مرده باشیم، کابوسها و خوابها رهایمان نمیکنند و ما خوابهای این جهانمان را میبینیم، پس زندگی ارزش این را دارد که فکر کنیم چگونه بهتر شود تا ابدیت برایمان گواراتر باشد، تا خوابهای بهتری ببینیم...
جهان میتواند جای بهتری برای من و تو باشد اگر من و تو بتوانیم در این جهان یکدیگر را ببینیم، اگر بتوانیم حرف بزنیم، اگر حرف هم را گوش دهیم و درک متقابلی از هم پیدا کنیم، اگر باور کنیم که من، من هستم و تو، تو و این لزوما بد نیست. ما یکنفر نیستیم، پس تفاوتهای فردیمان زیباست و باید یاد بگیریم به این تفاوتها احترام بگذاریم. من دست خود را به تو میدهم و تو دست خود را به من تا این دیوار تنهایی فرو بریزد و خاطرات زیبایی با خود به سفر ابدیت توشه برداریم. جهان وقتی زیبا میشود که تصویر تو در چشمان من بیفتد و تصویر من در چشمان تو... و ببینیم که شکل هم نیستیم اما هردو انسانیم، هردو عاشق میشویم و هردو میمیریم، این راز بهتر شدن جهان است؛ همدلی!
در این جهانمتکثر فقط با همدلی میتوان به وحدت رسید و فقط همدلی دوای درد من و توست. همدیگر را درک کنیم، حتی اگر قبول نداشته باشیم راز بهتر شدن جهان همدلی است.