بخشعلی قنبری هیأت علمی دانشگاه آزاد واحد تهرانمرکز
اولین موضوعی که در وظایف اخلاقی مطرح میشود، مقوله ایمان است. پارهای از الهیدانان مسیحی، زمانی که مباحث اخلاقی را مطرح میکردند، معتقد بودند که با دو مقوله مواجه هستند؛ یک دسته مفاهیم اخلاقی چهارگانه که از ارسطو باقی مانده است؛ مثل عدالت، حکمت و شجاعت و ... و مسیحیان، سه مقوله دیگر به این چهار مقوله اضافه کردند. یکی از این سه مقوله اضافه شده، «ایمان» بود. الهیدانان مسیحی به این نتیجه رسیدند که اگر این سه مقوله را داشته باشیم و «حکمت» را به آنها اضافه کنیم، این مجموعه کامل خواهد شد و سایر مفاهیم اخلاقی، از دل این مجموعه بیرون خواهند آمد.
مولوی البته چنین اعتقادی ندارد. در فلسفه اخلاق مولانا، اینگونه بحث نشده که او منشأ همه چیز را ایمان بداند. مولانا ایمان را ذکر میکند و سایر مفاهیم اخلاقی را نیز مطرح میکند.
آنچنان که پیشتر مطرح شده است، وقتی ما از دیدگاه مولانا به اخلاق نگاه میکنیم، طبیعتا هر سه نظریه اخلاقی یعنی «غایتگرایی»، «فضیلتگرایی» و «وظیفهگرایی» در آن وجود دارد. اما براساس روابط چهارگانه، اولین دسته از مفاهیم اخلاقی، به حوزه رابطه انسان با خدا بازمیگردد.
جلالالدین مولانا، در حوزه رابطه انسان با خدا، چهار مقوله را مطرح میکند؛ «ایمان، امید، وفاداری و تجارت با حق».
پیش از ادامه بحث، به این نکته اشاره کنم که ما به این دلیل اینها را وظایف اخلاقی یاد میکنیم که در این موارد، «باید و نباید» وجود دارد. حالا ممکن است که مولوی این باید را به تعبیر عالمان علم اصول، به صیغه افعل (یعنی فعل امر) بیان کند، یا ممکن است که آن را به صورت یک جمله خبری بیان کند، اما از دل این جمله خبری، «امر» افاده شود. در عین حال، در وظایف اخلاقی، باید و نباید (امر و نهی) وجود دارد.
اولین مقوله از مقولات چهارگانه وظایف اخلاقی مربوط به رابطه انسان و خدا، «ایمان» است. ایمان در لغت، به معنای «به امنیت رساندن انسانها» است. منتها براساس آنچه از اشعار مولوی و عموم عرفا و کسانی که به این مقولات میپردازند میتوان فهمید ایمان، یک نوع «فرآیند» است. باید توجه داشت که ایمان، فرآورده نیست. به این معنا، چون فرآیند است، کاستی و فزونی میپذیرد. یعنی ما میتوانیم بگوییم ایمان یک انسان، امروز به خدا زیاد شده و فردا ممکن است کم شود. امروز کم است و فردا ممکن است که زیاد شود. لذا، ایمان یک امر فرآیندی است. مولانا در باب ایمان، مسائل زیادی را مطرح میکند؛ اما من تصمیم دارم که ایمان را به مثابه یک مفهوم اخلاقی (به واسطه وجود باید) در 5 ساحت مورد بررسی قرار دهم و آثار و وجوه معرفت شناسی آن را بیان کنم.
اولا ایمان، از نظرگاه مولوی در حوزه باور، یک نعمت است. به همین دلیل، او توصیه میکند که ایمان ما به قول نباید قناعت شود.
ذات ايمان نعمت و لوتي است هول/
اي قناعت كرده از ايـــــــــمان به قول
ثانیا در حوزه وجودشناسی ایمان، مولانا به عوامل به وجود آورنده ایمان میپردازد. میگوید اگر از هوا و هوس دوری کنید، هم ایمان به وجود میآید و هم تقویت میشود؛ واگر به هوا و هوس نزدیک شوید، ازجمله موانع ایمان تحقق پیدا میکند و ایمان یا ضعیف میشود، یا از بین میرود.
تا هوا تازهست ایمان تازه نیست/ کین هوا جز قفل آن دروازه نیست
بنابراین، مولانا معتقد است که دروازه ایمان، تنها یک قفل دارد و آن هم هوا و هوس است. مادامی که این هوا را تازه نگه داشتهای، از ایمان یا خبری نیست، یا هر روز ضعیفتر میشود.
همچنین در بحث وجودشناسی، اشاره میکند که ایمان، عامل دیگری هم دارد که میگوید اگر انسان در درون خود، دم الهی را به وجود بیاورد، ایمان او بهوجود میآید یا تقویت میشود.
چون پیمبر گفته مؤمن مزهرست/ در زمان خالیی ناله گرست
چون شود پر مطربش بنهد ز دست/ پر مشو که آسیب دست او خوشست
تی شو و خوش باش بین اصبعین/ کز میلا این سرمستست این
منظور مولانا از این ابیات این است که اگر میخواهید ایمانتان را تقویت کنید، دلتان را میان دو انگشت خدا قرار دهید.