حریم خصوصی یعنی یک فرد یا گروه بتواند خود یا اطلاعات مربوط به خود را مجزا کند و در نتیجه بتواند خود یا اطلاعاتش را با انتخاب خویش در برابر دیگران آشکار کند. مرزها و محتوای آنچه خصوصی قلمداد میشود در میان فرهنگها و اشخاص متفاوت است، اما تم اصلی آنها مشترک است. حریم خصوصی گاه مربوط به ناشناس بودن، یعنی تمایل به گمنامی یا دور ماندن از عرصه عمومی است. انواع مختلف حریم خصوصی اقتصادی، حریم خصوصی پزشکی، حریم خصوصی در اینترنت و حریم خصوصی اطلاعات در نظر گرفته میشوند. درجه خصوصی بودن اطلاعات بستگی دارد به اینکه عموم چگونه این اطلاعات را دریافت و با آن برخورد خواهند کرد که به نوبه خود به شرایط زمان و مکان وابسته است. مفهوم حریم خصوصی بر مفهوم امنیت نیز تأثیر میگذارد مثلا از سوءاستفاده گرفته تا امنیت اطلاعات. حریم خصوصی همچنین میتواند به معنای حق بر بدن باشد.
حق مصونیت از تعرض حکومت، شرکتها، یا افراد به حریم خصوصی، در بسیاری از کشورها بهعنوان قوانین حفظ حریم خصوصی وجود دارد و در برخی موارد در قانون اساسی آنها آمده است. البته تقریبا همه کشورها قوانینی دارند که به روشی حریم خصوصی را محدود میکند، بهعنوان مثال، قانون مربوط به مالیات که معمولا به اطلاعات مربوط به سود یا درآمد شخصی نیاز دارد. گاه ممکن است حریم خصوصی فردی در تضاد با قوانین آزادی بیان باشد. گاه برخی قانونها موجب افشای عمومی اطلاعاتی میشوند که در کشورها و فرهنگهای دیگر، خصوصی تلقی میشوند. حریم خصوصی از نظر فرهنگی بسیار نسبی است. یعنی به فرهنگ جامعه بستگی دارد که آن هم تحتتأثیر شرایط اقتصادی و فناوری است. گاه افراد اطلاعات خصوصی خود را داوطلبانه افشا میکنند مثلا برای به دست آوردن منافع، برای تبلیغات، هنگام شرکت در مسابقهها، قرعهکشیها و ... افشای اطلاعات خصوصی گاه منجر به سوءاستفاده از آن توسط دیگران و دزدیهویت میشود.
شاید وقتش باشد از خودمان بپرسیم: «حریم خصوصی» را چگونه میفهمیم؟ چگونه عملی میکنیم؟ چگونه برای فرزندمان شرح میدهیم و درونی میکنیم؟ سحر سلطانی در سايت الفبا قبل از اینکه مستقیم برود به سراغ آموزش مهارتهایی درخصوص فهم «حریم خصوصی»، استدلال ميكند كه ابتدا باید مفاهیم مرتبط و مکمل آن را در کودکان تقویت کرد. نمونهاي از اين تعاريف را با هم پي ميگيريم.
آشنا کردن کودکان با مفهوم حریم خصوصی
خودم و دیگری: از بدو تولد به کودک میآموزیم اسمش مال خودش است، مامان و بابایش مال خودش هستند، خانه خودشان، اسباببازیها و غذای خودش، تصویر خودش در آینه، عکسهای خودش در آلبوم یا رایانه، مسواک خودش، غذای خودش و... کودک میتواند آنچه از آن خودش است را از داشتههای دیگران تفکیک کند. کودکان بهطور متوسط از ۳ تا ۴ سالگی فهم روشنی از «خود» و «داشتههایشان» دارند.
آشنا و غریبه: از همان ابتدای ورود کودک به جمع خانواده «حلقه محبت» شکل میگیرد: افرادی غیر از پدر، مادر، برادر و خواهر که میتوانند کودک را ببینند، در آغوش بگیرند و ببوسند، در امور بهداشتی مانند شستوشو در دستشویی و حمام کمک میکنند، به کودک هدیه و خوراکی میدهند و کودک میتواند با آنها تنها باشد یا حتی به میهمانی برود. کودک از توجه و تأکید والدینش متوجه میشود که «حلقه محبت» او چه کسانیاند. بسیاری از آشناها و دوستان خانوادگی ممکن است در این حلقه نباشند و «غریبه آشنا» محسوب شوند.
زمانها و مکانها: اتاقهایخواب، آشپزخانه، حمام، پذیرایی، حیاط، بام، بالکن، انباری، پارک، مغازه، کلینیک پزشک، منزل دوستان، خیابان و مهدکودک دنیای کودک ما را میسازند. برای فهم اختصاصات این دنیا «مرزهای زمانی و مکانی» تعریف میکنیم. فهم زمان و مکانهای مختلف درواقع به کودک کمک میکند تا «تفاوتها» را کشف كند. درخصوص تفاوتها در بستر زمانها (شرایط) و مکانها (امکانات) با او سخن میگویید؛ اینکه شبها نمیتوان به پارک رفت و بازی کرد یا نصف شب رستورانها باز نیستند، اما در آشپزخانه میتوان غذا پخت یا در اتاق بازی کرد. تأکید بر زمانمندی و مکانمندی کنشها به کودک فهم روشنی از «محدودیت و تخصیص شرایط» میدهد.
مرزها و فاصلهها: هر کسی باید در تخت خودش بخوابد، هرکسی باید کمد و کشوی لباس و کیف خودش را داشته باشد، هر کسی باید منتظر باشد تا دیگران از حمام بیرون بیایند تا بتواند از حمام استفاده کند، وقتی کنار کسی روی مبل مینشینیم نباید خیلی به او بچسبیم، وقتی نقاشی میکشی از خط بیرون نزن یا میز و فرش را خطخطی نکن؛ قوانینی که به کودک کمک میکند جدایی امور و اشیا از هم را درک کند.
رازها و گفتنیها: حرفهای خانه مال خانه است، حتی در خانه عزیز و خاله نباید گفته شوند. اما اتفاقاتی که در مهدکودک یا مدرسه افتاده، بهتر است در خانه گفته شوند. حرفهایی در دلمان یا سرمان داریم که به کسی نمیگوییم یا دربارهاش با «همه» حرف نمیزنیم، چون ممکن است کسی «ناراحت و دلخور» شود. بعضی وقتها هم رازهایمان برای خوشحال کردن بقیه است. پس یک حرفهایی را یک زمانهایی نمیگوییم و اسمش «راز» میشود. اما درباره خیلی چیزها میتوانیم با خیلیها حرف بزنیم.
آبرو و عیبها: وقتی کودک قوانین خانه و سایر مکانها در زمانهای مختلف را درک میکند، به مرتبه بالاتری از فهم ارزشها میرسد، اینکه برخی امور ارزشمندترند، باید برای حفاظت از آنها بیشتر تلاش کند و نسبت به آنها مسئول است. مثلا اگر هرجایی عنوان کند که پدرش در خانه جورابهایش را نمیشوید و مادرش از این امر دلخور است، باید منتظر ناراحتی و واکنش پدر و مادر باشد. پاکیزگی یک ارزش است، اما حفظ مسائل خانواده در این خصوص هم مهم است. کودک بهطور همزمان و موازی به فهم این دو مقوله میرسد؛ اینکه برای نقد یا شکایت باید موقعیتها را درک کند و دیگران احساس شرم نکنند. و از طرفی عیبجویی از رفتارها و اعمال دیگران ممکن است به آنها آسیب بزند.
دخالت یا فضولی: والدین برای کمک به کودکان خردسال وقتی در شرایط گوناگون گرفتار شدهاند از آنها سوالات مختلفی میکنند. کودک معنای این پرسشگری برای کمک را بهخوبی از کنجکاوی و مداخلهگری برای سرزنش تشخیص میدهد. گذشته از این موارد مفهوم نظارت بزرگترها را از فضولی برای تحقیر هم بازمیشناسد. نظارتی که شفاف و همراه با استدلال است برای او اعتماد و امنیت بههمراه دارد، درحالیکه دخالت و القای مالکیت، که با نوعی تجسس بدون توضیح همراه است، او را دچار اضطراب و استرس میکند.