همهجور طلاقي را شايد شنيده باشيد اما طلاق بهخاطر كمخوراكبودن همسر را هم به ليست نشنيدههايتان بيفزاييد.
فرزانه با مراجعه به دادگاه خانواده، خواستار صدور حکم از سوی قاضی شد تا از شوهر بیاشتهای خود برای همیشه جدا شود.
فرزانه به قاضی دادگاه خانواده درباره علت درخواست طلاق خود گفت: آقای قاضی شوهرم خیلی کم غذا است و هرچه درست میکنم، اصلا نمیخورد.
هرچه با ذوق و شوق برایش آشپزی میکنم، اصلا فایدهای ندارد، هیچوقت از دستپختم تعریف نمیکند و با اشتها غذا نمیخورد. وقتی هم اعتراض میکنم، میگوید اخلاقش همین است و نمیتواند آن را تغییر دهد. وی افزود: من احساس میکنم که شوهرم اصلا برای من و کاری که برای او انجام میدهم، ارزش قایل نمیشود و همین موضوع مرا آزار میدهد.
این کارهای او باعث شده که تصمیم به جدایی بگیرم چون دیگر زندگی در کنار این مرد بیاحساس مرا خسته کرده است.
بعد از صحبتهای زن خواستار جدایی، قاضی، شوهر وی را به دادگاه احضار کرده است تا صحبتهای او را هم بشنود.
شما اگر جاي زن بوديد چه ميكرديد؟ به دستپخت خودتان شك ميكرديد؟ به بيرون غذا خوردن شوهرتان؟ يا درمورد معرفت و مرام فلسفه ميبافتيد؟