مهرداد کریمی پژوهشگر و مدرس
نميدانم معادل «ويترينگردي» تا چه اندازه گوياي معنايي است كه از عبارت انگليسي (window shopping) برداشت ميكنيم. اما مفهوم هر دو، گشت و گذار در مراكز خريد و محلهاي داراي فروشگاهها و واحدهاي تجاري است و مشاهده ويترينها (يا همان جعبه آينهها) و كالاهاي درون آنها، بدون اين كه قصد واقعي خريد در كار باشد. شايد آنهايي كه اصطلاح وصفالعيش، نصفالعيش را متداول كردهاند، اگر در زمان حاضر باقي بودند، ويترينگردي را مصداق بارز اين عبارت مييافتند.
مناسبات اقتصادي، اكنون بيش از هر زمان ديگري، جنبههاي مختلف زندگي را تحتتأثير قرار داده است و ميل سيريناپذير سودجويي و مصرفگرايي در دو سوي عرضه كننده و متقاضي اين مناسبات، شرايط پيچيده و تناقضهاي عميقي را پديدآورده است. انديشهاي كه با جمله «ميانديشم (فكر ميكنم)، پس من هستم»(1) از سوي رنه دكارت - فيلسوف فرانسوي - مطرح شد، حالا در شكلهاي متفاوتي بازنمايي ميشود. مانند اثر باربارا كروگر - هنرمند پستمدرن آمريكايي - با عنوان «من خريد ميكنم، پس (بنابراين) من هستم»(2) و اين جمله درباره فضاي مجازي كه: «من لايك ميكنم، پس من هستم»!
تعجبي ندارد كه تأثير روابط اقتصادي و دنياي كسب و كار را به شكل پررنگ و آشكار، بر فضاي مجازي ببينيم. صفحههاي تارنماهاي اجتماعي و شبكههاي تعاملي، حكم ويترينهايي را پيدا كردهاند كه ميتوانند ضمن حفظ جذابيت و رعايت اصول فني و هنري مربوط، دست كاربران را نيز در انتخاب موارد و مطالب مورد علاقه براي به نمايش گذاردن مطالب از اين طريق، باز بگذارند. پس اكنون كه فضا مهياست، ميماند آنچه كه ميخواهيم ارایه كنيم.
هر شخصي براساس عوامل متنوع و گوناگون، به تعريف يا درك خاصي از خود ميرسد كه وي را با مفاهيمي كلي (انساني) يا محدود و محلي (اجتماعي يا سرزميني) مرتبط ميسازد و او را به گروههاي مشخص يا شناخته شده اجتماعي نزديك ميكند. گروههايي كه به شكل واضحي، براساس مناسبات و شرايط اقتصادي تعريف شدهاند؛ هر چند كه لزوما بيانگر نظام اجتماعي يا جهتگيريهاي طبقاتي نيستند. مفهوم و اصطلاحات مربوط به اين گروهها در ميان اجتماع و عامه مردم، با مباحث مطرح شده در علوم انساني متفاوت است. واژههايي همچون پولدارها، كارمند جماعت يا فقير بيچارهها؛ يا واژههاي بسيار عاميانهتري نظير كلهگندهها يا خزها، مفاهيمي هستند كه با برخي ويژگيهاي ظاهري و باطني خاص، شناخته ميشوند.