مصطفی رحماندوست شاعر و نویسنده ادبیات کودک
در مقابل این سوال قرار گرفتهام که امروز به چه چیزی فکر میکنم؟ به قاعده و طبق یک روند بسیار معمولی که برای همه افراد وجود دارد، وقتی برای هر فرد این سوال مطرح شود که «به چه فکر میکنی؟» باید به صندوقچه ذهن مراجعه کرد و در آن جستوجو؛ تا در لایههای مختلف ذهن، در لابهلای آن همه داده، آن همه گرفتاریهای روزمره که بخشی از توان آدمها را میگیرد، به سطحی از دغدغهها و دلمشغولیها دست یافت و یکی از آنها که فکر آدمی را به خود مشغول داشته، برگزید تا بتوان پاسخ این سوال را داد. با این حال در این لحظه که با سوال «امروز به چه فکر میکنی؟» برخوردهام، پاسخ لحظهای که به این سوال میدهم، «بدهکاری» است. امروز به بدهکاریهایم فکر میکنم.
بهطور معمول برداشت عمومی درباره آدمهایی که در زمینههای هنری، ادبی و زمینههای نزدیک فعال هستند، طور دیگری است و این تصور وجود دارد که این گروه از افراد جامعه مشکل ویژه و خاصی ندارند اما اینطور نیست؛ درباره خود من اینطور است که کلی قول و قرار گذاشتهام؛ کلی قرارداد دارم که با تأخیر مواجه شدهاند. طبق این قول و قرارها و قراردادها، باید کارهایی را تحویل میدادم که انجام نشدهاند و حالا همه موسسات طرف قراردادم، طلبکارند. دلیل این عقبافتادگی هم چیزی نیست الا اینکه کار کند پیش میرود. طی این مدت که کار با تأخیر مواجه شده، به منشی میگویم وقتی طرف قراردادها تلفن میزنند و سراغ کارها را میگیرند به نحوی «سر آنها را شیره بمال» تا فرصت کنم و بتوانم ادامه کار را بنویسم.
وقتی وضع به این شکل پیش میرود، طبیعیترین سوال این است، چه باعث میشود کسی نتواند بنویسد؟ پاسخ این سوال سخت نیست و آنها که با این روند آشنا هستند، کاملا موضوع را درک میکنند اما درمجموع باید گفت نوشتن، فرآیندی است که گاهی خوب پیش میرود و گاهی هم خوب پیش نمیرود و اوضاع بد است. درمورد من اینگونه است که دو- سه ماهی هست که کارها خوب پیش نمیرود؛ یعنی روند کار کند است.
اگر کسی سوال کند که کند نوشتن به حال و هوای خودم ربط دارد یا نه؛ مشکلات بیرونی و اجتماعی و چه و چه باعثش میشود باید گفت: دقیقا دلیلش را نمیدانم چون گاهیاوقات اتفاق افتاده که با مشکلات بسیار و با حجم فراوان از آنها، خوب نوشتهام اما گاهی هم در زمان کممشکلی و با وجود اینکه اوضاع آرام بوده، خوب ننوشتهام. توضیحی که درباره کارهای فعلی باید بدهم این است که در اصل بستههایی هستند که هر کدامشان دو- سه ماهی طول میکشد و سابقه کندی کار را هم در گذشته داشتهام.
در حالحاضر سه کار در دست دارم که همه را با هم انجام میدهم، همه قول و قرارهایشان را هم پیش از این دادهام و قراردادهایش را هم بستهام اما متاسفانه روند طوری است که کند پیش میروم، در این اندیشهام که خیلی وارد جزییات نشوم و بگذارید آبروی خودم را هم درباره این کارها حفظ کنم و اسامی آنها را هم پیش خودم نگه میدارم اما امیدوارم تا آخر تابستان بتوانم کارها را جمع و جور کنم. درحالحاضر در وضعیتی هستم که کار میکنم اما راضی نمیشوم و دوباره آنها را کنار میگذارم و گاهی هم دوبارهنویسی میکنم.
در کارهای اینچنین، برخی اینگونه هستند که اگر وضع اقتصادی قراردادها، نامناسب و آورده آنچنانی نداشته باشد، برای برخی انگیزهها را کم میکند اما من معمولا سفارش کار نمیگیرم؛ کاری را خودم انجام میدهم و بعد ناشران از منابع مختلف مطلع میشوند و سراغش میآیند؛ اما تأخیر در کارهای فعلی به این موضوع ربطی ندارد و برای من تنها دلیل تأخیر این است که از کار راضی نمیشوم و وقتی راضی شوم کارم به اتمام خواهد رسید.