هر یکشنبه با منوچهر آشتیانی
 
طبقه متوسط،طبقه‌ای به آگاهی رسیده
 
طرح نو - فروغ فکری| گسترده‌ترین طبقه‌اجتماعی، در بسیاری از کشورهای دنیا را طبقه متوسط تشکیل می‌دهد. طبقه‌ای که آن را عامل اصلاح و تغییر اجتماعی می‌دانند و مایه بسیاری از کنش‌های سیاسی- اجتماعی را در بستر آن تعریف می‌کنند. طبقه‌ای که موجب شکل‌دهی به بزرگترین انقلاب‌های طول تاریخ شده و در بسیاری از کشورهای جهان، برای این طبقه به دلیل تاثیرگذاری‌ای که دارد، اهمیت زیادی قایل شده‌اند. طبقه‌ای که منوچهر آشتیانی آن را طبقه‌ای دارای نگاه گسترده می‌داند. طبقه‌ای که به دلیل قرار گرفتن در میانه جامعه، هم نگاهش به سمت طبقه بالا است و هم درکی از طبقه پایین دارد و البته این امر در تمامی نقاط جهان به یک شکل نیست. بلکه در برخی از کشورها، این طبقه حیات ضعیفی را تجربه می‌کند. این یکشنبه بحث درخصوص طبقه متوسط را با دکتر آشتیانی در میان گذاشتیم که در پی می‌آید:
 

   طبقه متوسط در میان سایر طبقات اجتماعی، طبقه‌ای است که به‌گفته بسیاری از صاحب‌نظران، دارای اهمیت بسیار است. طبقه‌ای که بسیاری از اصلاحات از خاستگاه آن ایجاد شده است. آیا شما هم بر این نظرید؟
بله. یک اصل خیلی مهم در تغییرات اجتماعی وجود دارد و آن هم این است که تغییرات انقلابی و گسترده، همواره کم رخ می‌دهند. هرچند این تغییرات، ازجمله تغییرات اصلی و اساسی هستند. اما کلیت و تمامیت با تغییرات متوسط و جزیی در جامعه است. به این ترتیب اصل با اصلاح است نه انقلاب و آنچه پایدارتر است، همین تغییر و تحولات نسبی و متوسط است. اگر این اصل جامعه‌شناسی درست باشد که قاعدتا درست است و تنها موارد استثنایی دارد، وقتی تحولات در جامعه‌ای رخ می‌دهد، تا اندازه‌ای تحولات باید با طبقه متوسط متوازن شود و شامل حال طبقات خیلی بالا یا پایین نمی‌شود. چرا که در تغییر و تحولات انقلابی، بیشتر طبقات خیلی بالا درهم و درخود فرو می‌ریزند و طبقات پایین نیز طی پروسه‌ای رهبری جامعه را برعهده می‌گیرند. در اکثر جوامع نیز تعداد این طبقه از طبقات بالا و پایین بسیار بیشتر است مگر در مواردی که فقر یا عدم اعتدال اجتماعی زیاد باشد و طبقات دیگر جامعه تشدید شده باشند در این صورت از تعداد طبقات بالا کاسته می‌شود و به تعداد طبقات پایینی جامعه افزوده می‌شود. برای ما نیز وضع بر همین منوال است. ما با طبقات محروم گسترده و طبقات پایینی اندک روبه‌رو بوده‌ایم و به همین دلیل هم طبقه متوسط ما طبقه‌ای فاقد قدرت شده‌اند. چرا که نه از منظر تعداد و نه از منظر عملکرد نتوانسته‌اند آنطور که باید و شاید عمل کنند. درحال حاضر ما شاهد این واقعیت هستیم که گفته می‌شود چیزی در حدود 80‌درصد مردم جامعه ما زیر خط فقر قرار دارند. در چنین جامعه‌ای چطور می‌توان توقع حضور طبقه متوسط قدرتمند را داشت؟ بنابراین طبقه متوسط باید در معرض تحولات قرار گیرد تا بتواند وسعت یابد و این امر در ایران تاکنون ممکن نبوده است.
چه چیزی باعث می‌شود این طبقه دارای اهمیت شود؟ وبر این طبقه را دارای پویایی و توانایی عالی می‌داند که از بالا و پایین ساختار سیاسی و اجتماعی روی آن حساب بازمی‌کنند.
این مولفه‌ها شامل دو بخش ساختاری و کارکردی است. از آنجایی که اکثر فعالیت‌های کارکردی در داخل جامعه توسط طبقه متوسط انجام می‌گیرد، این امر دارای اهمیت می‌شود. کارمندان ادارات، قسمت بالای طبقه زحمتکش یعنی کارگران و ... توسط این طبقه پوشش داده می‌شوند و این طبقه متوسط است که ساختارها را می‌سازد و مجموع سازماندهی‌ها، ادارات، مدارس و ... همه زیر نظر این طبقه است. یعنی زمانی که به اداره‌ای خواه اجرایی، قضایی یا... وارد می‌شویم، در مجموع افراد طبقه متوسط هستند که مشغول به کارند. این طبقه قسمت عمده‌ای از حیات جامعه را تشکیل می‌دهد. مانهایم در کتاب معروف اتوپیا و ناکجاآباد، کسی است که به صراحت این مورد را توضیح می‌دهد. او می‌گوید بیشتر ساختارها و کارکردهای اجتماعی توسط این طبقه انجام می‌گیرد و فرآیندهای تاریخی به صورت کلی نشان‌دهنده این امر است. البته تأکید می‌کنم که این ساختارها و کارکردها در تاریخ روزمره و نه تاریخ عظمت‌هاست که دارای اهمیت است و طبقه متوسط می‌تواند در آن ایفای نقش کند.
یکی از خصلت‌هایی که به این طبقه منتسب می‌کنند، عملگرایی و کنش‌مند بودن این طبقه نسبت به مسائل گوناگون است. آیا می‌توان این خصلت را خصلت جهانشمول طبقه متوسط دانست؟
براساس گفته بسیاری از جامعه‌شناسان مانند مانهایم، گورویچ و... که به این مسأله پرداخته‌اند، این امر باید درست باشد. ما درون این طبقه است که فرآیند بیشتر آگاهانه را مشاهده می‌کنیم. افراد حاضر در این طبقه، یک دید بالایی دارند و یک نگاه پایینی، چرا که مقتضای زندگی‌شان این است. افرادی که در این طبقه قرار گرفته‌اند در جایگاهی هستند که ناظر وقایع گوناگون جامعه‌اند و همین امر هم عاملی می‌شود تا نسبت به مسائل اطراف خود کنشگری بیشتری داشته باشند و اتفاقات موجود در جامعه نیز به سرعت در میان افراد موجود در این طبقه منعکس می‌شود. قاعدتا هم همین باید باشد اما در بسیاری از کشورهای شرق نزدیک که ایران هم یکی از آنهاست، چنین امری مشاهده نمی‌شود و اتفاقا غافل‌ترین و بی‌کنش‌ترین طبقه، این طبقه است.
به این ترتیب این خصلت را نمی‌توان خصلتی ثابت دانست و باید گفت در برخی از مواقع طبقه متوسط بسیار هم بی‌کنش
 است ...
در جوامعی که از آن نام بردم، از آن‌جا که افراد به آن آگاهی علمی و آکادمیک و حساس طبقه بالا و همچنین به آن آگاهی برنده طبقه پایین مانند کارگران دست نیافته‌اند، با یک زمختی و خلأ روبه‌رو می‌شوند. دلایل این عدم دستیابی هم بسیار گسترده است و در هر کشوری مقتضیات خود را دارد. از سویی در این مناطق بی‌سوادی و عدم آگاهی نیز بسیار زیاد است. در طبقه متوسط کشور ما، در حدود 30‌میلیون بیکار وجود دارد، فرد بیکار چگونه می‌تواند به کنشگری سیاسی، اجتماعی و اخلاقی دست زند؟ سواد و آگاهی اجتماعی، سیاسی در کشور ما محدود است. طبقه متوسط در چنین جوامعی چه جایگاهی می‌توانند داشته باشند؟ معلوم است که هیچ! تنها یک گروه در بالای جامعه این توانایی را دارند و قاعده اجتماع و طبقه پایین هم به دلیل تماس با سختی‌ها و مشکلات به درک رسیده‌اند و تنها این طبقه نحیف متوسط است که به بی‌حسی خود ادامه می‌دهد. اما در شرایط انقلابی همان‌طور که اشاره کردم، طبقات گوناگون هر یک به سمت طبقه متوسط کشیده شدند و توانستند انقلابی را شکل دهند. این امر را به صورت گسترده می‌توانیم در انقلاب فرانسه مشاهده کنیم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/28102/طبقه-متوسط،طبقه‌ای-به-آگاهی-رسیده