احمدرضا دالوند
راستی تا بهحال ازخودتان پرسیدهاید که چرا در اغلب فیلمها و سریالهای ما برای خنداندن مردم از لودگی و تقلید لهجه و مسخرگی و بیادبی استفاده میکنند؟ هرگز این پدیده شرمآوری که در ابعاد ملی پخش و بازپخش میشود را در ترازوی قیاس با نمونههای عالی قرار دادهاید؟
خنده یک فعل انسانی است و خنديدن تنها به انسان تعلق دارد و در ساير حيوانات ديده نمیشود. پس خنده يكي از وجوه مميزه انسان از موجودات ديگر و موهبتي است كه تنها به او اعطا شده است. فردوسی سروده است:
چو شادی بکاهد، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
ارسطو، عالیترین هدف بازی و نمایش را تهذیب نفس و پالایش میداند و البته این هدف ایدهآل ما است. بیدرنگ باید پرسید که در فقدان صفای باطن و تهذیب نفس که از ارکان مهم هنر نمایش است، خنده، مفری جز لودگی برای سرایت به دیگران مییابد؟
خنده بیشرمانه و جلف شاید کثیفترین حربه برای ایجاد بیحیایی باشد که هم اینک، آشکارا بهنوعی کاسبی نیز تبدیل شده است. عمل خنده و ایجاد خنده هرگز دلیلیبر حذف ادب از ارتباطات اجتماعی نیست. مگر خندهای جلف که با بیشرمی همراه باشد و تصویر یک فرد لوده را در نظر آورد. برای روشنترشدن موضوع، فقط دو نمونه شناخته شده و محبوب و محجوب در ایجاد خنده که در میان خاص و عام در همه عالم شهرهاند، یادآوری میشود: «لورل و هاردی» که با مهربانی و سادگیشان، ابتدا به قلب تماشاگران نفوذ کرده و سپس، خنده را با شعف و پاکدلی بر لب تماشاگران مینشاندند. ایندو بهمدت 30سال همکاری در نقشهایی فوقالعاده خوشبین و بهنحو باورنکردنی پاکدل، در دل همه نسلها و ملتها راه یافتند. آنان همانند کودکانی که در جهان خشن و بیرحم بزرگترها گرفتار آمدهاند؛ سالها منادی پاکدلی و صفای باطن بودند. لورلوهاردی، در دوران فعالیتشان مثل دو کودک معصومی جلوه کردند که سروکارشان همیشه با مردمی متکبر، خودخواه، سلطهجو، ازخودراضی و بداخلاق بود. حضور بیریا و خوشقلب لورلوهاردی که مشهور به بمب خندهاند؛ غنیمتی بود و هست برای مردمانی که دچار بداخلاقی و ابتلائات گمراه کنندهاند. در نمونه دوم، چارلیچاپلین به یاد میآید: چاپلین درد و رنج را در کنار لبخند، عشق و انسانیت به تصویر میکشید. ترکیب خلاقانه تراژدی و کمدی در پردازش کوتاه، موجز و شرافتمندانه داستانپردازی آثارش، او را در ردیف بزرگترین چهرههای قرنبیستم درآورد. چاپلین، وسواس بسیاری داشت که همه عوامل کار بهخصوص بازیگری، بینقص باشد. حتی با ورود صدا بهسینما، چاپلین همچنان فیلمسازی را هنر پانتومیک میدانست و معتقد بود که بازی بیشتر از کلمات و دیالوگها از سوی تماشاگران درک میشود.
نشر خنده با تمهیدات رقتآور مالامال از لودگی، کلاس * شادی و نشاط * را درمیان قشرهایی از مردمان بهطرز غمانگیزی پایین آورده است.
*فرهنگ فارسی معین در برابر «خنده» آورده است: حالتی در انسان که بهسبب «شادی و نشاط» ایجاد شود.