شهروند| امسال هم گذشت. سالی بود با خوبیها و بدیهایش، مثل تمامِ سالهای دیگر اما امسال اتفاقی افتاد که نمیتوان از آن صرفنظر کرد. سال 93 هنرمندان بسیاری از دست رفتند، علت مرگ؟ بیشتر سرطان. خیلیهای دیگر هم به این بیماری دچارند. رنج بیماری اما یک طرف و هزینههای درمانش طرف دیگر. بهخصوص آنکه قسمت مهمی از هنرمندانِ ایران نه بیمهای دارند و نه توان مالی برای تأمین هزینههای کمرشکنِ بیماریشان. شاید به همین خاطر است که خود هنرمندان دست به کار شدهاند. از بازارهای خیریه و گلریزانها گرفته تا حالا که جایزههایشان را حراج میکنند. هر کدام دلایل خودشان را دارند. برای دیه، برای کمک به بیسرپناهان، برای هنرمندانِ بیمار و برای خیلی چیزهای دیگر. در نبود سیستم منظم برای حل این مشکلات؛ هنرمندان دست به کار شدهاند تا شاید باری از دوشِ کسی بردارند.
کمک برای بیسرپناهان
«ما هنرمنداني در تئاتر داريم كه مبتلا به بيماري سرطان هستند. متاسفانه هزينه درمان اين بيماري بسيار سنگين است و اين هنرمندان قادر به تأمين هزينههاي درمانشان نيستند. به همين خاطر من چند باری نمایشنامهخوانی کردم تا كمكهاي مردمي را جمعآوري كنيم تا عوايدش به هنرمندان مبتلا به سرطان تعلق بگيرد. در طول سال جشنوارههاي بسياري برگزار ميشود كه كيفيت لازم را ندارند، پس برگزاري آنها چه لزومي دارد؟ هزينههاي برگزاري اين جشنوارهها را به هنرمندان بيمار بدهند، ما خوشحالتر ميشويم. ما جشنواره بدون كيفيت و بيمحتوا نميخواهيم. اگر يكي از همكاران من معالجه شود، براي من خوشايندتر و مطلوبتر است». اینها را «هما روستا» گفته است. او در این سالها، چند باری نمایشنامهخوانی کرده تا عواید آن را صرف هنرمندانی بیمار کند که امکان تأمین هزینههایشان را ندارند. اهالی تئاتر هم مثل خیلی دیگر از هنرمندان، این روزها تعداد زیادی از همکاران خودشان را به خاطر این بیماری از دست دادند؛ همبستگیشان البته شاید در بسیاری مواقع از دیگران بیشتر بود. نمونهاش کمک و همیاریای که برای درمانِ مجید بهرامی انجام دادند. البته حالا قرار است کارشان به شکلِ گستردهتری انجام شود. این تصمیم را در جشن انجمن منتقدان گرفتند. بهخصوص اینکه به قول ایرج راد، امسال بخشهایی از این بیمه نظیر بخش تأمین هزینه داروهای هنرمندان بیمار به دلیل پرداخت نشدن حق بیمه از سوی دولت، قطع شد. گویا نامهای به وزیر ارشاد حاوی مشکلات ایجاد شده برای بیمه طلایی هنرمندان ارسال شده است؛ اما دولت از عهده پوشش دادن هنرمندان بیمار بر نمیآید و باید خیرین و مردم در این زمینه کمک کنند؛ علتش هم مشخص است؛ چنانچه «علی مرادخانی» - معاون هنری وزیر ارشاد- در همین زمینه میگوید: «با ۳۳میلیارد بدهی صندوق حمایت از هنرمندان مواجه شدیم که درواقع این صندوق به نوعی ورشکسته است و ما در تلاش هستیم تا آرام آرام این صندوق به وضع مناسب خود برسد. ما هم سعی داریم طبق اولویت مشکل بیمه را حل کنیم. ما هم به نوعی به واقعیت موجود واکنش نشان میدهیم و هنوز به جایی که فعلیتی داشته باشیم، نرسیدهایم.» همین است که توجه به تأمین هزینههای بیماران سرطانی را افزایش میدهد اما چه راهی میتوان انجام داد که در عین حال شأن هنرمندان هم حفظ شود. همین دو - سه شب پیش در جشن انجمن منتقدان که البته بیشتر شبیه شد به گردهمایی و اعتراض هنرمندان به سرطان، «مصطفی عبدالهی» که ۱۴ ماه است با بیماری سرطان مبارزه میکند، خطاب به حاضران در مراسم گفت: «در هر شرایطی باید شأن هنرمند حفظ شود. من اگر بخواهم گدایی کنم، روزانه میلیونها تومان پول به دست خواهم آورد ولی رفتار درستی نیست. ما باید از خودمان شروع کنیم. باید قانونمند شود که هر نمایش فروش یک شب بلیت خود را به صندوقی برای حمایت از هنرمندان بیمار اختصاص دهد. آن وقت شأنیت هنرمندان نیز حفظ میشود.» پیرو همین سخنان او بود که حمیدرضا نعیمی و نادر برهانیمرند، قرار گذاشتهاند فروش یک روز نمایش «سقراط» و «پاییز» را به این کار اختصاص دهند و احتمال میرود هنرمندانِ دیگری نیز به این کمپین بپیوندند.
کارهای خیریه دیگر...
هنرمندان اما تنها به سرطان نیست که توجه دارند؛ همین چند روز قبل، «رضا کیانیان» نیز اقدام تازهای کرد و بخشی از جایزهاش را فروخت تا سرپناهی باشد برای بیخانمانها. او از دیگر هنرمندان هم خواست تا «سین» تازهای را با عنوان «سرپناه برای بیخانمانها» به سفره هفتسین اضافه و آنها نیز بخشی از جوایز خود را برای کمک به این حرکت، اهدا کنند. او با یادآوری اینکه هفته گذشته رخشان بنیاعتماد جایزه فیلم «قصهها»یش را برای کمک به خانمها و آقایان کارتنخواب اهدا کرد، دو جایزهاش را که مربوط به فیلم «خانهای روی آب» است و شامل جایزه جشنواره فیلم فجر و خانه سینما میشود، برای کمک به ایجاد سرپناه برای کارتنخوابها به حراج میگذارد. کیانیان از این دردمند است که در ایران 15هزار بیخانمان وجود دارند. دعوتِ او را البته «پرویز پرستویی» لبیک گفت و نامهای نوشت به این شرح: «یادمان باشد، هستند بانوانی که بدون سرپرست و سرپناه در گوشههای خیابان عمر خود را سپری میکنند. نه سفره هفتسین دارند و نه خانوادهای که به دیدنش بروند. در این ارتباط بانوی سینمای ایران و کارگردان ارزشمند میهنمان خانم رخشان بنیاعتماد و دوست عزیز و هنرمند برجسته سینمای ایران، رضا کیانیان به کمک هموطنانمان آمدهاند و جایزههایی که حاصل تلاششان در عرصه فرهنگ و سینما بوده را به نفع برادران و خواهران بیخانمان به فروش گذاشتهاند. در این راستا بنده هم جایزههای بینالمللی خود را که در جشنوارههای رم، رباط، جیپور و بلگراد دریافت کردهام را برای فروش به نفع هموطنان بیخانمان تقدیم میکنم.» حالا هنرمندان هر روز آمادگیشان را برای پیوستن به صف کمککنندگان به این حراجی اعلام میکنند، حسین پاکدل و عاطفه رضوی، همسرش هم اعلام آمادگی کردهاند و میخواهند در این حراج شرکت کنند. علیرضا خمسه نیز در این باره به «شهروند» میگوید: «این حرکت بسیار خوبی است که آغاز شده است. من هم حتما در این کار خیر شرکت خواهم کرد.» اما او معتقد است این کارها به تنهایی نمیتواند تمام مشکلات کارتنخوابها را حل کند. خمسه به راه افتادن این جریان را بیشتر کاری سمبلیک و فُرمی میداند؛ «هنرمندان همیشه آماده هستند تا در چنین کارهایی شرکت کنند اما فکر میکنم برای ریشهکن کردن فقر باید مسئولان کشور و سیاستگذاران برنامهریزی کنند. به این دلیل که دامنه فقر آنقدر گسترده است که تنها با کارهای اینچنینی نمیتوان برچیدهاش کرد.» رضا یزدانی، خواننده و موسیقیدان هم علاقهمند است در این کار خیر شرکت کند، او با اشاره به اینکه کارهایی از این دست تنها کاری است که از عهده هنرمندان بر میآید به «شهروند» میگوید: «ما با انجام این کارها میتوانیم پاسخ محبوبیتمان را به مردمی که دوستمان دارند، بدهیم.» البته او فکر میکند، سازماندهی چنین خیریههایی سخت است ولی تأکید دارد که حتما آقایان کیانیان و پرستویی از عهده این کار بر میآیند. سارا چرتابیان، معروف به خاله سارا – معاون اجرایی جمعیت طلوع بینشان که به امور کارتنخوابها میپردازند، درباره به راه افتادن این حراجی خیریه به نفع زنان و کودکان کارتنخواب توضیح میدهد: «ما برای ساخت سرپناه مادران و کودکان کارتنخواب اکران خیریه فیلم «کاغذ بیخط» به کارگردانی ناصر تقوایی را هفته پیش برگزار کردیم. در همان اکران بود که خانم بنیاعتماد جایزه فیلم «قصهها»یشان را به نفع کارتنخوابها وقف کردند.» او هدف از برگزاری این خیریه را تغییر نگرش آدمها به یکدیگر میداند، چون احساس میکند در این دوره انسانها نسبت به همدیگر دچار بیتفاوتی و سردی شدهاند؛ «همه باید به دردهای همدیگر توجه کنند. حمایت از کارتنخوابها کوچکترین اتفاقی است که با شکلگیری این جریان افتاده است. مهمتر آنکه ما با شرکت در این کار خیر با بخشی تاریک از خودمان که هیچوقت نمیخواستیم ببینیمش روبهرو میشویم. چون کارتنخوابی گوشه تاریکی از جهان ماست.» چرتابیان، در پاسخ به این سوال که بعضی ممکن است این رفتار هنرمندان را نوعی شو یا نمایش بیفایده تصور کنند، بیان میکند: «به نظر من دیدگاه بقیه در این مورد مهم نیست. شاید یکی از دلایلی که ما تاکنون خاموش ماندهایم، همین اهمیت دادن به چنین نظرهایی است. من از جمعه هفته پیش که این حرکت آغاز شده، چنین حسی نداشتم که کسی برای نشان دادن خودش چنین کاری کرده باشد اما اگر حتی چنین هم باشد، باز هم قشنگ است.»