رضا مهريزي| فیلم The Blind Side (نقطهکور) به نویسندگی و کارگردانی جانلیهنکاک محصول سال 2009 آمریکا است که نامزد بهترین فیلم اسکار شد. همچنین ساندرا بولاک برای این فیلم برنده اسکار و گلدن گلاب بهترین بازیگر نقش اول زن شده است.
فیلم براساس داستانی واقعی و اقتباسی است از کتابی نوشته مایکل لوئیس که زندگی «مایکل اوهر» را به تصویر میکشد، پسر سیاهپوست فقیری که توسط خانواده سفید پوست «توهی» به فرزند خواندگی قبول میشود. مایکل پسری خجالتی و قوی هیکل است که به دلیل همین بزرگی جثه باعث ترس بچهها در مدرسه میشود به غیر از «اس.جی توهی» پسر ریزنقشی که به همراه خواهرش در همان مدرسه درس میخوانند. خانواده توهی بعد از دیدن مایکل در شبی بارانی، به درخواست «لی آن» مادر خانواده، مایکل را به خانه میبرند و از آن روز « لی آن» از هیچ تلاشی برای موفقیت مایکل دریغ نمیکند همچنین دیگر اعضای خانواده نیز در این راه کمکش میکنند، «شان» پدر خانواده «اس.جی» پسر خانواده و «کالینز» دختر خانواده توهی. مایکل کمکم به یکی از اعضای خانواده تبدیل میشود، تأثیر دو سویهای که حضور مایکل در خانه توهی میگذارد در جایجای فیلم قابل مشاهده است، از یک سو مایکل عضو تیم فوتبال مدرسه میشود و با پیشرفتی که در این زمینه دارد از بهترین دانشگاههای کشور بورسیه تحصیلی میگیرد و از سویی دیگر لذت و شوری که به خانه توهی میآورد، حضور و موفقیت مایکل باعث خوشحالی آنها به خصوص«لیآن» میشود. قصد فیلم ترغیب کردن ما است، ترغیب کردن به کاری که نهتنها باعث شادی نیازمندی میشود بلکه بیشتر از آن باعث لذت خودمان میشود، «لیآن» قصدش تنها تأمین نیازهای اولیه مایکل نیست، او میخواهد شاهد موفقیت مایکل باشد و در این راه تمام تلاشش را میکند و در آخر «مایکل اوهر» تبدیل به یکی از معروفترین بازیکنان فوتبال آمریکا میشود.
فیلم «نقطهکور» علاوهبر به تصویر کشیدن نکات مثبت فرزندخواندگی به برخی از مشکلاتی که در این راه ممکن است پیش بیاید نیز میپردازد، مثل ابراز نگرانی از جانب دوستان «لیآن» به دلیل حضور غریبهای در خانهاش درحالیکه دختری در خانه دارد یا تحقیقاتی که به دلیل شائبه سوءاستفاده خانواده توهی از حضور مایکل؛ صورت میگیرد (از این دست مشکلات در کشور خودمان نیز وجود دارد، مشکلاتی که از زمان اقدام برای این کار شروع میشود تا مشکلاتی که پس از فرزندخواندگی ممکن است پیش بیاید، قوانینی که باید با قیف برعكس معروف مقایسهشان کرد، کودکی را به فرزندی گرفتن سخت است و وقتی به فرزندی قبول کردیم آزادیم تا هر تصمیمی برایش بگیریم.) هر چند در این فیلم در مقایسه با نکات مثبت به این مشکلات اشاره مختصری میشود و تکیه کارگردان بر نشان دادن زیباییهاست تا زشتیها، اما همین اشارات و دلسرد نشدن «لیآن» در مواجهه با سختیها، نشاندهنده ثبات قدمی است که در این راه نیاز است.
در مجموع میتوان «نقطهکور» را دارای دو وجه قابل تأمل دانست، اول نشان دادن تاثیراتی است که انجام این کار بر زندگی ما خواهد گذاشت، اینکه شاید بیشتر از نیاز آن کودک به ما، ما به حضورش نیازمندیم و دوم اینکه میتوان در برخورد با نیازمندان تنها به نیازهای اولیهشان اکتفا نکرد، مسلما آنها نیز استعدادهای نهفتهای دارند که باید شکوفا شود و میتوان با توجه بیشتر، شاهد موفقیتشان بود، موفقیتی که دیدنش لذتی دو چندان در بر خواهد داشت.