[شهروند] این روزها شاهد اجرای نمایش «امر ملوکانه» در سالن استاد حمید سمندریان تماشاخانه ایرانشهر هستیم. یک تئاتر عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی حسین پاکدل که بازگشت او را به صحنه تئاتر پس از ۹ سال دوری موجب شده است. یا روایتی تاریخی از وضعیت ایران در فاصله پادشاهی ناصرالدینشاه تا احمدشاه قاجار- که البته در این میان آنچه توجه حسین پاکدل را به خود جلب میکند، احوالات فروغالسلطنه دختر ناصرالدینشاه است که داستانش که در قالب نامههای عاشقانهاش به همسرش فرهادمیرزا به نمایش درمیآید، تبدیل به تئاتری جذاب درباره وضعیت زنان این سرزمین میشود. یا همانطور که عاطفه رضوی بازیگر نقش دختر ناصرالدینشاه به «ایرانتئاتر» میگوید؛ «این نمایش درباره مفهوم عمیق و سنگینی از عشق است که توسط جامعه و اطرافیان برای زنان تعیین شده- و زنان بهپای این معنا ایستادگی کرده و معصومانه رنج میکشند. مفهومی که گویی نویسنده و کارگردان آن را پیشگویی کرده و باید باگذشت زمان به عمق آن پی ببری». بگذریم از اینکه این نمایش که تا ۳۰ خرداد هر شب ساعت ۱۹ و ۳۰ روی صحنه خواهد رفت، در کنار نمایش خط رویی و عاشقانه داستان، به رویدادهای تاریخی و حوادث مهم ایران آن دوران نیز اشاراتی دارد. در سطوری که در پی میآید؛ روایت حسین پاکدل را- که در یکی دو هفته گذشته گفتگوهای زیادی با خبرگزاریهای مهر، صبا، ایلنا، ایرنا و روزنامههای مختلف انجام داده- از نوشتن، ساخت و معانی و مفاهیم آشکار و نهان نمایشی میخوانیم که با بازی عاطفه رضوی، مرتضی آقاحسینی، صالح میرزاآقایی، سپهر گودرزی، محسن بهرامی، مرضیه بدرقه، اشکان هورسان، یاسمین اربابی، مهدیه خوشفطرت، بیتا آقاجری، صادق اکبری و هاتف گودرزی تماشاگران زیادی را این روزها به تماشاخانه ایرانشهر کشانده- و بیشتر همانها را هم راضی از سالن استاد حمید سمندریان به خانه فرستاده است...
دوری 9ساله از صحنه تئاتر
حسین پاکدل تا یک دورهای حضور مستمری روی صحنه تئاتر داشت و میتوان گفت که هر یکی دو سال یکبار اثر جدیدی را به صحنه میبرد. با این حال بعد از اینکه در سال 1395 شاهد اجرای نمایش «کابوس حضرت اشرف» به نویسندگی و کارگردانی حسین پاکدل بودیم؛ دوران دوری این نویسنده و کارگردان از صحنه تئاتر شروع شد؛ تا امسال که در نهایت، بعد از 9سال دوری نمایش «امر ملوکانه» را به اجرا رساند. از این نظر برای خیلیها این سوال به وجود آمده که علت این فاصله ۹ ساله از صحنه تئاتر چه بود- و آیا این فاصله نزدیک به یک دههای تأثیری بر روند هنری و مفهومی این چهره تئاتری داشته یا نه؟!
پاسخ حسین پاکدل به این سوال، اما، از سطح یک انتخاب فردی گذر کرده و شرایط عمومی تئاتر ایران در سالهای اخیر را مورد اشاره قرار میدهد: «واقعیت آن است که تا حوالی اجرای «کابوس حضرت اشرف»، روی صحنه بردن تئاتر آسانتر از حال حاضر بود و دستکم اینکه ادارهکل هنرهای نمایشی از برخی آثار حمایت میکرد. در طول این سالها، اما، تحت تاثیر شرایط اقتصادی عمومی، تولید اثر فرهنگی و هنری فاخر و جدی گرانتر و در نتیجه بسیار سختتر شد. البته تئاترهای سبک و سرگرمکننده راحتتر اجرا میشوند، اما تئاتر جدی به دلیل محدودیت ظرفیتها، هزینههای بالا و کاهش حمایتها با مشکلات فراوانی روبهرو است».
رویاها و کابوسهای یک دوره تاریخی
یکی از نکاتی که در مورد نمایش «امر ملوکانه» به چشم میخورد، وقوع داستان این نمایش در دوره قاجار است. موضوعی که در سالهای اخیر در تلویزیون و تئاتر و البته در شبکه نمایش خانگی تبدیل به یک اپیدمی شده و بسیاری از هنرمندان ترجیح میدهند دوره قاجار را به عنوان بستری برای روایتهای دراماتیک خود مورد استفاده قرار دهند. اینکه دلیل این انتخاب چیست؛ و اینکه چه عواملی باعث میشوند روایت داستان در دوره قاجار برای هنرمندان جذابتر از دورههای دیگر باشد؛ از زبان حسین پاکدل خواندنی میتواند باشد. آیا واقعا وضعیت دوره قاجار امکان خلق درامهای معاصر و مرتبط با دغدغههای امروز را به هنرمندان میدهد؟ آیا ظرفیتهای این دوره تاریخی امکان بیان دغدغههای اجتماعی امروز را برای هنرمندان فراهم میکند؟ حسین پاکدل با اشاره به این که نمایش «امر ملوکانه» ارتباطی با نمایشهای «حضرت والا»، «یک صبح ناگهان» و «کابوس حضرت اشرف» ندارد- که به عنوان سهگانه پاکدل درباره دوره قاجار شناخته میشوند- میگوید: «امر ملوکانه ارتباط مستقیمی با آنها ندارد. آن سه نمایش جدی و تراژیک بودند، «امر ملوکانه» ولی اثری گروتسک و تلخند است. اما در کل، در پاسخ به این پرسش و به عبارت بهتر درباره دلایل جذابیت دوره قاجار برای هنرمندان باید بگویم با اینکه این دوره به هیچ وجه از نظر اقتصادی، فرهنگی و مناسبات اجتماعی دورهای جذاب نبوده، اما از این رو که از منظر مناسبات اجتماعی بسیار شبیه امروز ماست، جالب و جذاب به نظر میرسد. در واقع با صحبت درباره قاجار بهترین بستر برای بیان مسائل امروز به دست میآید و به عبارتی آزادی بیشتری برای روایت داستان و بیان دغدغههای هنرمند میدهد و از این نظر بستری مناسب برای انتقال راحتتر حرف امروز به مخاطب است. دوره پهلوی اما این ویژگی را ندارد و مناسبات آن کاملاً متفاوت با شرایط امروز است».
وضعیت تاریخی زنان
نمایش «امر ملوکانه» درباره دختری است که زندگیاش با امری ملوکانه از سوی سلطان که اتفاقاً پدرش نیز هست، با دشواری مواجه میشود. از این نظر این نمایش با استفاده از نامههایی که از دل تاریخ باقی ماندهاند، راوی و بیانگر ظلمی میشود که به این زن تحمیل شده- و در دهههای بعد از مقطع داستان نیز به تعداد زیادی از زنان تکثیر شده است. این موضوع «امر ملوکانه» را تبدیل به خوانشی عمیق از سرنوشت تراژیک یک زن میکند- که در اثر ظلمی شاید خیرخواهانه و مصلحتاندیشانه اتفاق افتاده و همین هم نمایش را در کل فراتر از سطح روایت تاریخی، به نمایشی درباره زنان بدل میکند. نمایشی که در پایان با تصمیم قاطع زن برای به دست گرفتن سرنوشت خود مفهوم و پیامی رادیکال منتقل میکند.
حسین پاکدل با اشاره به اینکه «در آن دوره چنین مناسبات و ظلمهایی به اندازه امروز ظلم محسوب نمیشد» میگوید: «در دوره وقوع داستان نمایش شاید پادشاه حتی از نام دخترانش نیز بیخبر بود و فرصتی برای رسیدگی به آنها نداشت. در واقع این ظلم با نیتی خیر انجام میشد؛ اما در واقع ظلم بود. این یعنی زن داستان ما در محیطی زندگی میکند که همه با نیت خیر، رفتاری ظالمانه با زن دارند و نقدی که این نمایش به وضعیت زنان در تاریخ و امروز دارد، بسیار مهم است. اما این زن در پایان با تصمیم قاطع خود برای به دست گرفتن سرنوشتش مسیری متفاوت را انتخاب میکند. این نقطه پایان تمایزی بزرگ با آنچه در درامهای سنتی ایرانی دیدهایم دارد و از این نظر نه تنها نقدی بر گذشته است، بلکه نگاهی به آینده نیز دارد».
پاکدل درباره تصویر جسورانه و نویی که «امر ملوکانه» از زن میدهد، نیز، میگوید: «زن این نمایش برخلاف کلیشههای معمول نه منفعل است و نه قربانی، بلکه عامل تغییر و مطالبهگری حقوق خود است. بازتابی از یک تحول اجتماعی که آگاهی و نقش پررنگ زنان را به نمایش میگذارد. ما سعی کردیم این واقعیتها را در این نمایش بدون لکنت به تصویر بکشیم، نه از منظر یک نگاه فمینیستی. به هر حال باید توجه داشت که ظلم به زنان خصوصاً در ساختارهای درباری و سنتی فقط از سوی مردان نبوده و زنان هم در این مناسبات نقش داشتند».
تئاتر در آغاز قرن پانزدهم
چهرههای مطرح تئاتر در سالهای اخیر تقریبا همگی به نوعی منتقد وضع موجود این هنر بودهاند و بهخصوص در این مدت شاهد انتقادات زیادی از خصوصیسازی تئاتر و قطع حمایتهای دولتی از نمایشهای جدی بودهایم.
حسین پاکدل هم یکی از این منتقدان است که عقیده دارد «تئاتر در حال حاضر دچار گونهای از خودوانهادگی وحشتناک شده است». او میگوید: «من هیچ مشکلی نمیبینم که فضاهایی خصوصی برای اجرای آثار نمایشی احداث شود. اما توجه داشته باشید که حتی برای بازگشایی یک سوپرمارکت نیز باید استانداردهایی رعایت شود. اما در حال حاضر شاهد عدم وجود نظارت و تبدیل شدن همهچیز به کاسبی هستیم- و متاسفم که بگویم ذیل چنین مناسباتی هیچگاه اثری فاخر تولید نخواهد شد». اما اینکه ریشه مشکلات کجاست و چشمانداز واقعی تئاتر ایران در شرایط فعلی چیست؛ حسین پاکدل میگوید: «تئاتر ما شبیه «کشت دیم» شده است؛ تولیدات فراوان اما بدون برنامهریزی و هدایت مشخص. در این میان دولت هم سرمایهگذاری جدی روی تئاتر نمیکند. در این شرایط که آموزش و حمایت کافی نیست، رشد هنرمندان توانمند بعید است. به خصوص که در گذشته بسیاری از هنرمندان با انگیزههای اجتماعی و دغدغههای فرهنگی وارد عرصه تئاتر میشدند و تمرکز بیشتر روی اثرگذاری اجتماعی بود. امروز اما شرایط تغییر کرده و بیشتر به درآمدزایی توجه میشود. با این حال تئاتر هنوز صدای خودش را دارد و تأثیرگذار است، چون با انسان و زندگی آنها گره خورده است».