سیگار. بله اینبار مسأله سیگار است. آن هم نه مرد سیگاری که زن سیگاری
مرد جوان در دادگاه گفت: دود سیگار همسرم غبار سنگینی را وارد زندگیمان کرده است، او بعد از 5سال زندگی مشترک حاضر نیست سیگار را کنار بگذارد، به همین دلیل دیگر نمیتوانم با او زندگی کنم. مرد جوان که 32سال داشت در ابتدای جلسه خطاب به قاضی گفت: 5سال قبل با همسرم ازدواج کردم و بعد از ازدواج متوجه شدم که همسرم سیگاری است. ابتدا سعی کردم بدون ناراحتی و عصبانیت از او بخواهم تا سیگار را کنار بگذارد اما او به ظاهر حرف مرا قبول میکرد و پنهانی به کارش ادامه میداد. البته تمام اعضای خانواده همسرم سیگاری هستند و این مسأله در بین خانواده آنها امری طبیعی است، اما برای من که از سیگار متنفرم، عادی نیست.
این مرد جوان مدعی شد، درحال حاضر یک پسر 3 ساله داریم و همسرم متاسفانه مقابل او نیز سیگار میکشد و این رفتار همسرم تاثیرات بدی را روی پسرم گذاشته است. پسرم به تقلید از مادرش، خودکاری را بین انگشتانش میگذارد و سیگار میکشد و همسرم به این حرکات او با صدای بلند میخندد. ترجیح میدهم از همسرم جدا شوم و خودم فرزندم را بزرگ کنم، چراکه اگر او در کنار مادرش باشد، در سالهای آینده و با سن کم قطعا سیگاری میشود و من نمیخواهم چنین اتفاقی برای او بیفتد.
در ادامه جلسه دادگاه، همسر این مرد خطاب به قاضی دادگاه گفت: شوهرم به گونهای صحبت میکند که گویی من مرتب درحال کشیدن سیگار هستم. درحالیکه در روز تنها یک بار سیگار میکشم. همسرم فرد بسیار عصبی است، او همیشه داد میزند اما من او را تحمل کردهام چراکه به زندگیمان و پسرم علاقهمند هستم. چندین بار سعی کردهام که سیگار را ترک کنم اما رفتارهای همسرم آنقدر توهینآمیز بود که از قصدم، منصرف شدم.
حالا شما حق را به که میدهید؟ تکلیف این بچه آن وسط چه میشود. با مادر سیگاری برود یا پیش پدر بیاعصاب بماند؟ وقتی ما ازدواج میکنیم و وقتی بچهدار میشویم، دیگر تنها نیستیم. منافع ما دیگر منافع شخصی نیست...