شهروند| باز هم انگیزههای روانی و اختلالهای شخصیتی، یکی از اعضای خانواده را قربانی کرد. پسر 35ساله به دلیل مصرف داروهای آرامبخش، در شرایطی نامتعادل پدرش را به قتل رساند.این چندمین بار است که در سال جاری اعضای خانواده بهخصوص پدر و مادرها، قربانی اختلالات روانی فرزندانشان میشوند. پیش از این هم یک نابغه نجوم و ریاضیات که سالها به دلیل اختلال شخصیتی، دارو مصرف میکرد، مادرش را در خانهشان با ضربات مشت و لگد به قتل رسانده بود.
مرگ پیرمرد روی تخت بیمارستان
9 بهمنماه، مردی 76ساله در حالی که در وضع جسمانی مناسبی قرار نداشت، توسط پسرش به بیمارستان لقمان منتقل شد. پزشکان بلافاصله دست به احیای بیمار زدند و همزمان با این وضع، پسر پیرمرد از بیمارستان خارج شد. یک روز بعد از بستری شدن این پیرمرد در بیمارستان بود که او با مرگی مشکوک در بیمارستان جان سپرد. با اعلام این خبر به خانواده پیرمرد، تحقیقات برای رازگشایی از علت اصلی مرگ او آغاز شد تا اینکه همزمان با تحقیقات پزشکی قانونی، 2 دختر این پیرمرد با مراجعه به دادسرای جنایی تهران، پرده از ماجرای مرگ پدرشان برداشتند. مریم دختر جوان این پیرمرد در رابطه با مرگ مشکوک پدرش گفت: «پدرم یک هفته قبل از مرگش، مورد حمله برادرم قرار گرفته بود. ساعت 11 شب، پدرم به خانه ما آمد و گفت علیرضا من را کتک زده است، وحشت کرده بود و به همین خاطر چند روز پیش ما بود اما به خاطر اینکه برادرم شرایط روحی مناسبی ندارد و به دلیل بیماری افسردگی قرص مصرف میکند، پدرم به خاطر دلسوزی و نگرانی که داشت دوباره به خانه برگشت. تا اینکه به ما خبر دادند پدرم به دلایل مشکوکی روی تخت بیمارستان به کام مرگ فرو رفته است. احتمال اینکه برادرم او را به قتل رسانده باشد، وجود دارد.»
علت اصلی مرگ
با شکایت این خانواده، فرضیه قتل پیرمرد پیش روی کارآگاهان قرار گرفت و با دستور قاضی حسینپور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات برای رازگشایی از مرگ مشکوک او آغاز شد. وقتی پزشکی قانونی علت مرگ پیرمرد را ضربات متعدد جسم سنگین به سر و شکستگی جمجمه اعلام کرد، فرضیه قتل قوت گرفت و کارآگاهان برای دستگیری پسر مرموز این خانواده، وارد عمل شدند.
روح سرگردان یک پدر
صبح روز سهشنبه 19 اسفندماه، ماموران اداره آگاهی با مراجعه به خانه پیرمرد، پسر 35ساله او را دستگیر کردند. وقتی این پسر جوان پیش روی بازپرس پرونده قرار گرفت، در رابطه با مرگ پدرش ادعا کرد: «شب حادثه با پدرم درگیر شدم، البته او پدر من نبود، او مرده است و روح یک مرد خبیث، جسم او را تسخیر کرده بود. وقتی با او درگیر شدم، چند ضربه به سرش زدم. بیهوش شد و روی زمین افتاد و من با اورژانس تماس گرفتم. او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردیم و من وقتی فرم بیمارستان را تکمیل کردم به خانهمان برگشتم که چند روز بعد توسط خواهرانم متوجه شدم او در بیمارستان جان سپرده است.»
وقتی ادعاهای این پسر 35ساله که در وضع روحی مناسبی قرار نداشت پیش روی بازپرس حسینپور قرار گرفت، قاضی پرونده او را برای بررسی سلامت روحی و روانی به پزشکی قانونی معرفی کرد.
گفتوگو با خانواده متهم
ریشه بسیاری از اختلالات شخصیتی در یکی از اعضای خانواده به شرایط زندگی و بسترهای نامناسبی بستگی دارد که باعث میشود فرد دچار بیماریهای روانی و افسردگیهای سایکوتیک شود.
خواهر جوان متهم پرونده در رابطه با وضع روحی و روانی برادرش به «شهروند» گفت: «علیرضا پسر درسخوانی بود اما وقتی 16ساله شد، برادر بزرگترمان که همیشه مثل یک حامی از او مراقبت میکرد، به دلیل سرطان خون جان باخت. مرگ برادرم روی علیرضا خیلی تأثیر گذاشت. هر روز تحلیل میرفت و حتی درسش را هم برای یکسال رها کرد. افسرده و منزوی شده بود، خیلی روزها با صدای بلند گریه میکرد، به همین خاطر او را پیش روانپزشک بردیم. چند قرص آرامبخش تجویز کرد. بعد از مدتی علیرضا بهطور خودسرانه قرصهایش را بیشتر از دوزی که پزشک تجویز کرده بود، مصرف میکرد. شاید این موضوع باعث شد که علیرضا به شکل افسارگسیختهای غیرقابل کنترل شود. به همین خاطر هم هیچوقت ازدواج نکرد اما در توهمات و خیال خودش 4 پسر و 2 دختر داشت. با این حال گاهی به من میگفت: «آبجی برام زن میگیری؟!». این اواخر هم حالش بدتر شده بود و از دور و اطراف میشنیدیم که کراک یا شیشه مصرف میکند. روزبهروز توهماتش بیشتر میشد، یک شب که در خانهشان مهمان بودیم، یک قمه را از داخل اتاقش برداشت و به خیال اینکه ارواح در خانه هستند، چند ضربه به دیوارهای خانهمان زد. از چند ماه پیش سر ناسازگاری با پدرم گذاشت و مدام با او درگیر میشد. به همین خاطر وقتی پدرم به علت مشکوکی به کام مرگ فرو رفت به برادرم مظنون شدیم تا اینکه در تحقیقات پلیسی مشخص شد او پدرم را کشته است.»
زن جوان که حالا هم داغدار پدرش است و هم برادرش که به اتهام قتل دستگیر شده، درباره وضع پروندهشان به «شهروند» گفت: «دلم برای برادرم میسوزد، او با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکند و قطعا اگر این مشکل را نداشت، دست به چنین کاری نمیزد. نگرانش هستیم و از طرفی میترسیم اگر رضایت بدهیم تا آزاد شود، سراغ خانواده ما هم بیاید.»
مسئولیت خانوادهها و حاکمیت در برابر بیماران روانی
وقتی مجرمان برای بررسی سلامت روانی به سازمان پزشکی قانونی معرفی میشوند، چالشهای زیادی درخصوص مراقبت ايمن از کسانی که عدم سلامت روانیشان تأیید میشود، پیش روی مسئولان قضایی و حاکمیت قرار میگیرد. دور از ذهن نیست که مبتلایان بیماریهای روانی یا اختلالهای شخصیتی، رفتاری ضد اجتماعی داشته باشند و علاوه بر مشکلات خودشان زندگی اطرافیانشان را هم مورد تهدید قرار دهند. وقتی چنین افرادی مرتکب جرم میشوند، اگر با تشخیص پزشکی قانونی این افراد مسئول رفتار خود نبوده یا حالت خطرناک داشته باشند پروندهشان به دادسرای سرپرستی و تحت بررسی دادستان قرار خواهد گرفت و با دستور قاضی، دولت موظف است محل مناسبی برای نگهداري از این مجرمان را معرفی کند، تا آنها دوران محکومیت خود را همراه با درمان بیماریشان سپری کنند. این مکانها عمدتا آسایشگاههای روانی هستند اما سوال اینجاست که چرا یک فرد بعد از ارتکاب جرم تحت درمان قرار میگیرد و خلأ این موضوع ریشه در چه ضعف سیستمی دارد؟ خب پرواضح است که سیستمهای تحت حاکمیت هرگز نمیتوانند به اختلالات شخصیتی و سلامت روان تکتک شهروندان کشور رسیدگی کنند اما این موضوع میتواند از درون خانوادهها کنترل شود، مخفیکاری خانوادهها به خاطر ترس از بیآبرویی یا اینکه نمیخواهند فرزندانشان با برچسب بیمار روانی تحت درمان قرار بگیرد، در این موضوع سهلانگاری میکنند و همین موضوع باعث میشود که گاهی جرایم اینچنینی دامنگیر خانوادهها شود.