[عبدالباسط انصاری] سال ١۴٠٣، سالی مهم و پر مخاطره برای جمهوری اسلامی ایران از جهات گوناگون و مختلف بود. در عرصه داخلی، ثبات و استحکام ساختاری نظام سبب شد شهادت رئیس جمهور و تغییر دولت، چالش و بحران خاصی در پی نداشته باشد، اما مولفهها و تحولات در عرصه خارجی، به شکل صد در صدی تحت کنترل و مطابق میل و اهداف نه تنها جمهوریاسلامی، بلکه هیچ کشور و نظام سیاسی دیگری نیز نیست. لذا عرصه روابط خارجی و کنش مقتدرانه و بازیگری صحیح و معطوف به تامین و ارتقای امنیت و منافع ملی، مستلزم رعایت الزامات و تدوین، تنظیم و بهروز رسانی سیاستها و استراتژیها مطابق شرایط سیال منطقه و جهان است. شرایط خاص منطقه و جهان و حل پروندههای پر از چالش در عرصه خارجی و امنیتی، اقتضا میکند نکاتی چند برای تحقق اهداف و تامین منافع ایران مد نظر قرار گیرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد:
تقویت بازدارندگی جمهوری اسلامی
سال ١۴٠٣ با مواجهه مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی همراه بود. حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق، عملیات وعده صادق ١، ترور شهیدان هنیه و نصرالله و عملیات وعده صادق ٢ و متعاقب آن تلاش نه چندان موفق اسرائیل برای هدف گرفتن برخی رادارها و پدافندهای کشورمان، منازعه ایران و اسرائیل را وارد مرحله جدیتری نمود. قدرتنمایی جمهوری اسلامی با پرتاب بیش از چند صد موشک به سرزمینهای اشغالی، تست موفق موشکهای هایپرسونیک و دست و پا زدن اسرائیل برای کتمان ضربات ایران در این منازعه آشکار بود. از سوی دیگر اما در رژیم صهیونیستی خاصه با ضربات ناجوانمردانه ای که به چهرهها و اضلاع مقاومت در منطقه وارد نمودند، این تصور شکل گرفت که وقت تغییر چهره منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید با حذف مقاومت و احیانا حمله به تاسیسات هستهای ایران و یا ضربات نظامی سنگینتر فراهم آمده است. اصرار برخی کشورهای عرب بر سازش با اسرائیل در ادامه پروژه پیمان ابراهیم و سقوط دولت اسد در سوریه، ممکن است این تصور را در سرزمینهای اشغالی به وجود آورد که زمان اصطلاحا یکسره کردن کار ایران فرارسیده است. بر هم زدن این تصور با رو کردن برگهای جدید و ارتقا دهنده بازدارندگی کشورمان، یکی از اولویتهای سیاست خارجی و امنیتی ایران در منطقه است.
معادله پیچیده منطقه و حساسیتهای آن
محیط منطقه خاورمیانه از دیرباز متاثر از طرحهای سلطهطلبانه و مداخلات مخرب غرب با محوریت آمریکا و انگلیس بوده است. وضع کنونی خاورمیانه نیز شاید از نگاه برخی ناظران به سود غرب و اسرائیل در حال تغییر باشد، اما دست ایران و محور مقاومت آنطور که برخی برآوردهای اغراق آمیز عنوان میکنند بسته نیست. تبدیل شدن یمن به یک وزنه اثرگذار در منطقه، نزدیکتر شدن عراق به جمهوری اسلامی در پی احساس خطر از جانب سوریه و ترکیه، احساس خطر برخی کشورهای عرب از جانب اسرائیل - همچون قطر که بحث کنترل برنامه هستهای اسراییل و ضرورت پیوستن آن به انپیتی را اخیرا به صراحت مطرح کرد - و شکستن هیمنه اسرائیل در هفت اکتبر و ایضا با حملات سنگین ایران، شرایط بازیگری قدرتمند برای جمهوری اسلامی را حفظ نموده است. وارد کردن قدرتهای بزرگ همچون چین و روسیه به معادلات منطقه در برابر آمریکا و گره زدن منافع آنان به ایران و تعریف این منافع در نقطه مقابل منافع غرب نیز میتواند در راستای اهداف ایران در دستور کار قرار گیرد. احیای پلهای ارتباطی در منطقه برای پشتیبانی از محور مقاومت و ترمیم توان لجستیکی و شبکه ارتباطات گروههای مقاومت نیز از الزامات نقشآفرینی قوی ایران در منطقه برای سال جدید است.
پرونده هستهای و چالش جدی با غرب و آمریکا
٧ ماه مانده به پایان مهلت قطعنامه ٢٢٣١ و بند غروب ده ساله برجام، طراحی استراتژی برای مواجهه با هر شرایطی، ضروریتر از هر زمان دیگر است. سطوح عالی نظامی، امنیتی و سیاسی کشور باید خود را برای فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه توسط اروپاییهای طرف برجام و بازگشت خودکار قطعنامههای تعلیق شده سازمان ملل آماده کنند. نشست اخیر سه جانبه معاون وزیر خارجه با همتایان روس و چینی خود اقدام مناسبی در این راستا بود. در عین حال گزینه دیپلماتیک و یک توافق بزرگ دارای تضمین که کاهش دهنده محدودیتها بر برنامه هستهای ایران و شامل لغو و کاهش واقعی تحریمها باشد نیز نباید از دستور کار خارج شود. برنامه هستهای ایران از بعد سیاسی و اقتصادی و ایضا مسئله بازدارندگی و تاثیرگذاری بر برخی معادلات و رقابتهای منطقهای حائز اهمیت است. در صورت فقدان چشماندازی برای حل این چالش، گزینه تصمیمات سخت و بر هم زننده معادلات از نوع تغییر دکترین هستهای نیز، نباید به هیچ وجه از دستور کار خارج شود و باید مورد توجه تصمیمگیران قرار بگیرد.