چطور داوطلبان دانش به بیراهه می‌روند؟
 

 

 

سعید   اصغرزاده

می‌خواستم از ضرورت پژوهش و نقش عمده آن در ظرفیت‌سازی فعالیت‌های داوطلبانه بنویسم، اما راه به‌بیراهه بردم. شاید این بیراهه نشان از ضعف پژوهش و مشکلات ساختاری در کشورمان هم دارد که بنده نیز درگير همین ساختارم. یادم می‌آید هنر ماهاتیر محمد این بود که وقتی می‌خواست مالزی را به یک کشور دیگر تبدیل کند، گفت الان نیاز به مهندس داریم، پس کل رشته‌های دیگر دانشگاهی تا اطلاع ثانوی تعطیل! خب البته این‌جا اوضاع فرق دارد. ما اگر به 10 دکتر احتیاج داریم، لابد 10‌هزار دکتر پرورش می‌دهیم و اگر یک معمار لازم داریم، چهارصدتایش را پذیرش می‌کنیم و...
در ایران تکمیل تحصیلات عالی توسط خلایق تبدیل به امری اجتناب‌ناپذیر شده است. کم‌کم داشتن مدرک دکترا شده است جزو گزینه‌های ازدواج. بچه‌هایی که در آینده به‌دنیا می‌آیند حق دارند که پدر و مادرشان این عناوین را با خود یدک بکشند! به‌روایتی ایجاد ظرفیت بیش از حد در حوزه‌های تخصصی و دکترا، دانش را بی‌بنیان ساخته است. ما می‌خواهیم داوطلبان زندگی بهتر شویم اما آن را خلاصه در مدارکی کرده‌ایم (که هرچند اشکالی ندارد،) اما اینک درمقابل شاید هر چند10 دکترا، فقط یک فرصت شغلی وجود دارد. این متخصصان که از دانشگاه‌های ریز و درشت فارغ‌التحصیل می‌شوند، دغدغه‌شان دانش و پژوهش نیست. اصلا پژوهش برای بسیاری از ما یعنی کپی‌برداری! آمار یعنی چند نمودار و عدد و رقم که رایانه پردازش می‌کند و... بله! ارزش تحصیل به‌قدری پایین آمده که همه درحال‌تحصیل هستند. همه مدرک دارند و همه در همه امور اظهارنظر می‌کنند. آیا راه را درست رفته‌ایم؟
این‌روزها رقابت بر سر مشاغل بسیار سنگین شده است. مي‌پرسيد آیا آن‌ور دنیا هم همین‌طور است؟ استاد تمام‌ها در آمریکا ۱۳۵‌هزار دلار درآمد دارند که از قضات هم بیشتر است. هرسال ۶فارغ‌التحصیل دکترا برای یک پست رقابت می‌کنند. در این‌جا اما برای پست‌هایی که وجود هم ندارد، دکترا پرورش داده می‌شود. معروف‌ترین کتاب زیراکسی دانشگاه‌ها، کتاب شصت و چند راه تقلب شده است و...
شاید بگویید امکاناتی که در غرب وجود دارد، در این‌جا نیست اما پرورش نیروی انسانی برای امکاناتی که نداریم، عاقلانه است؟ واقعیت این است که در دنیا این روال مدرک‌گرایی وجود دارد و در ایران هم نمونه اغراق‌شده آن! شاید مسئولان برای فرار از بحران اشتغال، به افزایش رشته‌های تحصیلی و تکثیر سطوح تحصیلی پرداخته‌اند که دانشجویان زمان بیشتری را به تحصیل بگذرانند تا داشتن دغدغه اشتغال! نمی‌گویم این بنیان در دنیا درست گذاشته شده و در این‌جا نه! (فرصت درستی است که بیراهه نوشتاری خود را اصلاح کنم و به مسیر تحقیق و پژوهش و امر داوطلبي بازگردم!) به‌عنوان نمونه، بسیاری از یافته‌هایی که دنیای علوم را پر کرده، نتیجه آزمایش‌های مشکوک یا تحلیل‌ضعیف است. یک حساب سردستی درمیان سرمایه‌گذاران بیوتکنولوژی می‌گوید، نیمی از نتایج تحقیقي منتشر شده، غیرقابل تقلید است. اما همین هم ممکن است زیادی خوشبینانه باشد.‌ سال گذشته محققان آگمن، یک شرکت بیوتک، متوجه شدند که نتایج  تنها ۶ تا از ۵۳ تحقیق برجسته در زمینه سرطان قابل‌تقلید در آزمایشگاه بوده‌اند. کمی قبل‌تر، یک گروه در بایر (کمپانی داروسازی) تنها یک‌چهارم از ۶۷ پژوهش با اهمیت مشابه را با موفقیت تقلید کرده بود. یک محقق علوم‌کامپیوتر می‌گوید که سه‌چهارم پژوهش‌ها در زمینه تخصصی‌اش چرند هستند. در دهه گذشته، 80 ‌هزار مریض در آزمون‌های بالینی وارد شدند که بر پایه نتایج تحقیقاتی که بعدا معلوم شد اشتباه بوده است، درمان می‌شدند. من برای عدم سیاهنمایی از ایران چیزی نمی‌گویم. یعنی آمارها و اطلاعاتم ناقص است. تازه اگر هم وجود داشته باشد، می‌توانم به این اصل توجه کنم که «اعتماد داشته باش ولی خودت هم صحت‌سنجی کن». نتایج علمی همیشه می‌بایست آماده مورد چالش واقع‌شدن باشند. (اما به‌هر صورت برای صحت‌سنجی آمار ایرانی هنوز قدری خامم!) همه فارغ‌التحصیلان کذایی و تحقیقات قلابی باعث لرزان‌شدن بنیانی می‌شود که برای یافتن حقیقت در دنیا بنا شده. برای بهبودش چه باید کرد؟ یک اولویت می‌بایست الگوگیری از دیگرانی باشد که برای بهبود استانداردها کوشیده‌اند. یک نقطه شروع، درک‌کردن علم آمار به‌خصوص در زمینه‌هایی است که با انبوهی از داده‌ها سروکار دارند. متخصصان ژنتیک این کار را کرده‌اند و طوفان اطلاعات مغلوط اولیه را تبدیل به تعداد انگشت‌شماری از داده‌های واقعا مهم کرده‌اند. به شکل ایده‌آل، روش تحقیق پژوهشگران می‌بایست پیش از شروع منتشر شود تا آنها را از دستکاری بعدی روش برای رسیدن به نتایج مطلوب بازدارد. (در پژوهش‌های دارویی، قوانینی تصویب شده که این کار را اجباری می‌کند.) هرجا امکان داشته باشد، می‌بایست داده‌ها دراختیار دیگر پژوهشگران قرار بگیرد تا خودشان مورد بازبینی قرار بدهند.
دانش همچنان از احترام فوق‌العاده‌ای برخوردار است. اما این موقعیت استثنایی بر پایه توانش در درست‌گویی و تصحیح خودش وقتی که اشتباه می‌کند، به‌وجود آمده. به علاوه دنیا پر از اسراری است که برای نسل‌ها می‌تواند دانشمندان را جهت رمزگشایی سرگرم خودش نگاه دارد. ردپای مخدوشی که پژوهش‌های مشکوک بر جای می‌گذارند، سدی نابخشودنی درمقابل فهم ما از جهان هستند. بله! در ایران اما کو پژوهش؟ هرچند مغشوش! سفارش نوشتن پایان‌نامه هم تازه می‌گیریم. نگویید که نمی‌دانید چه‌کسی باید داوطلب اصلاح این ساختار معیوب شود!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/26422/--چطور-داوطلبان-دانش -به-بیراهه-می‌روند؟