وداع با دوبلورهای پیشکسوتی که گنجینه هنر ایران را گذاشتند و گذشتند؛ ایرج رضایی و منوچهر والی‌زاده
 
چگونه باور کنیم «تنها صداست که می‌ماند»؟!
 

 

بهار در پاییز
ایرج رضایی صداپیشه قدیمی و یکی از برجسته‌ترین دوبلورهای سینما و تلویزیون ایران زمان درگذشت ۸۹ سال داشت و حضور به جای بازیگران مطرحی چون باد اسپنسر در فیلم «آس برنده»، رابرت دووال در فیلم «شهامت واقعی»، ریچارد هریس در فیلم «رابین و ماریان» و پیتر سلرز در فیلم «پارتی» را از خود به یادگار گذاشته بود. هنرمند متولد روستای گوراب نزدیک شهر چالوس که انگار که سرسبزی و طراوت زادگاهش را به ارث برده بود و تا روزهای آخر عمرش با خود همراه داشت و در تمام نقش‌آفرینی‌های متمایزش- با آن صدای گرم و نافذ- در نقش هرکول پوارو در سریال «پوارو»، محمدبن حنفیه با بازی محمدرضا شریفی‌نیا در سریال «مختارنامه»، آلبرت فواره در سریال «ارتش سری» شارنیه در فیلم «ارتباط فرانسوی ۲» و هم‌چنین معاون کلانتر در انیمیشنی به همین نام این طراوت و سرزندگی را می‌شد به وضوح به تماشا نشست.
مهم‌ترین وجه پرطراوت ایرج رضایی، اما، جامع‌الاطراف بودنش در حیطه هنر و نمایش‌گری بود- که در توانایی‌های نویسندگی‌اش نیز متبلور بود. در واقع آن‌چه ایرج رضایی را از بسیاری از همکاران و هم‌صنفانش متمایز جلوه می‌داد، نگارش فیلمنامه‌هایی مانند «بهار در پاییز»، «گذر اکبر»، «سینه‌چاک»، «حریص» و «قصه ماهان» بود که باعث می‌شد کارنامه‌اش تنها و تنها یک ویژگی شاخص نداشته باشد. حضور در فیلم‌های ایرانی «آنها هیچ‌کس را دوست ندارند»، «بلندی‌های صفر»، «پرنده آهنین»، «آب را گل نکنید»، «پنجاه و سه نفر»، «وسوسه»، «دیده‌بان»، «بهار در پاییز»، «مسافران مهتاب»، «دست‌نوشته‌ها»، «پدربزرگ»، «همه فرزندان من»، «از فریاد تا ترور» و «جنگ اطهر»؛ و فیلم‌های غیر ایرانی خاطره‌انگیزی مانند «جدال در اوکی کرال»، «برف‌های کلیمانجارو»، «ساعت اسلحه»، «آسمان‌خراش جهنمی»، «پارتی»، «لابراکا» و «دزدان دریایی کاراییب ۳» از قله‌های کارنامه پربرگ و پربار ایرج رضایی است. هنرمندی که فرشید شکیبا، یکی از مدیران پرکار دوبلاژ می‌گوید که «با صدای دلنشین و توانمندی‌های بی‌نظیرش، نه‌تنها در عرصه دوبلاژ، بلکه در قلب میلیون‌ها نفر جاودانه شده- و در عین حال با ویژگی‌های فردی خاص خود، همواره به‌عنوان یک الگو برای جوانان و هنرمندان نوپا شناخته خواهد شد. هنرمندی که با پشتکار و تعهد به کار نشان داد که چگونه می‌توان با عشق و علاقه به هنر، مرزهای خلاقیت راجابه‌جا کرد. روحیه کاری اوهمیشه سرشار از انرژی مثبت و انگیزه بود؛ او نه‌تنها به حرفه‌اش عشق می‌ورزید بلکه همواره سعی می‌کرد تا دیگران را نیز به این مسیر دعوت کند».

هنرمند بی‌جانشین
منوچهر والی‌زاده هنرمند 85 ساله تهرانی اما جز صداپیشگی در عرصه بازیگری و اجرا نیز دستی بر آتش داشت و به عنوان مثال در فیلم‌هایی چون «روز دیدار»، «شریک زندگی»، «با عشق مردن»، «زرخرید»، «حرمت رفیق»، «خدا قوت»، «رفاقت»، «هیولا»، «حریص»، «حکیم‌باشی»، «فتنه چکمه‌پوش»، «عمو یادگار» و «فرشته‌ای در خانه من» ایفای نقش کرده بود. با این حال عموم هنردوستان او را بیشتر به خاطر صداپیشگی به‌جای شخصیت کارتونی «لوک خوش‌شانس» و مایکل اسکافیلد در مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان» می‌شناسند؛ و البته بی‌شمار صداپیشگی ماندگار در فیلم‌هایی چون «شرلوک هلمز»، «آرزوهای بزرگ»، «پدرخوانده»، «راننده تاکسی»، «ماتریکس»، «جان ویک»، «متولد چهارم ژوئیه»، «مأموریت غیرممکن»، «مرد بارانی»، «مصاحبه با خون‌آشام»، «مسیر سبز»، «نجات سرجوخه رایان»، «فارست گامپ»، «شوالیه تاریکی»، «فارگو» و «شکارچی گوزن» به جای بازیگرانی مانند رابرت دنیرو، تام هنکس، جان تراولتا، تام کروز، هریسون فورد، نیکلاس کیج، جیسون استاتهام، جیم کری، ویل اسمیت، ادی مورفی، رابرت واگنر و الویس پریسلی- که قبای یکی از دوبلورهای برجسته ایران را برازنده‌اش کرده‌اند. کارنامه‌ای چنان سنگین و رنگین که باعث شده هنرمندی مانند مریم شیرزاد که سال‌ها با منوچهر والی‌زاده همکار بود، درباره این زنده‌یاد بگوید که «بزرگانی چون ایشان گویی برای مرگ آفریده نشده‌اند- و هیچ‌گاه هم نمی‌میرند. آقای والی‌زاده با وجود کهولت سن صدایی جوان داشتند صدایشان همیشه زنده بود. نمی‌گویم کسانی که الان در دوبله هستند نمی‌توانند جایگزین شوند امیدوارم این اتفاق بیفتد و آنها هم ماندگار باشند، اما آقای والی‌زاده جایگزینی ندارد و با رفتن بزرگانی مانند ایشان گویی تکه‌ای از وجودمان کنده می‌شود». 
ناصر ممدوح یکی دیگر از بزرگان عرصه دوبله هم از منوچهر والی‌زاده به عنوان یک اسطوره یاد می‌کند و می‌گوید «همان‌طور که صدای منوچهر والی‌زاده فوق‌العاده و تکرارنشدنی بود؛ او از جهت اخلاق، گفتار، کردار و حرفه‌اش نیز یک اسطوره بود. متاسفانه در باورم نیست که آقای والی‌زاده هم رفت؛ ولی خب باید پذیرفت. زمانی انسان‌ها می‌آیند و زمانی هم باید بروند».

وداع با نسل طلایی
مریم شیرزاد درباره درگذشت ایرج رضایی و منوچهر والی‌زاده می‌گوید: «واقعیت این است که تک‌تک افرادی که از این نسل طلایی دوبله می‌روند، حقیقتا یک چاه و خلأ عظیمی در عرصه دوبله ایجاد می‌کنند. به این دلیل که عرصه دوبله فقط صدا نیست یک شناخت و جایگاه و شخصیت است که باید بتوانی حرفی برای آن داشته باشی و خدایی نکرده الکن نباشی. مردانی مثل منوچهر والی‌زاده و ایرج رضایی مشخص است همان‌طور که با همه خوش و بش می‌کردند و مهربان بودند و تواضع می‌کردند، به خوبی هم از عهده دوبله برمی‌آمدند و در این عرصه هم بهترین بودند».
ناصر ممدوح نیز درباره وداع با دو تن از بهترین‌های دوبله ایران می‌گوید که «ما دیگر این بزرگان را نخواهیم داشت. البته باید بگویم دوبله دیگر تمام شده؛ خیلی وقت است. آن ۱۰ ـ ۱۵ نفری که از دهه ۴۰ بودند الان شاید تعدادشان به ۱۰ تا ۱۴ نفر می‌رسد؛ مابقی یا جایی رفتند، یا دیگر کار دوبله نمی‌کنند یا از دنیا رفته‌اند»...
محمود قنبری یکی از بزرگ‌ترین نام‌های دوبله هم می‌گوید: «دوبله در سراشیبی است و همه رفتند و چندنفری اندک مانده‌اند. یک جمله از فروغ فرخ‌زاد را می‌گویم: «تنها صداست که می‌ماند...» . آدمی می‌آید و می‌رود و همیشه هم مرگ را هر ۲۴ ساعت یک بار تست می‌کند. هفت تا هشت ساعت از زندگی مرگ است؛ یعنی خوابیم و زمان مرگ تمام این خواب مقطعی تبدیل به خواب ابدی می‌شود».


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/262904/چگونه-باور-کنیم-«تنها-صداست-که-می‌ماند»؟!