[ شهروند] دیروز روزنامه ها نوشتند : «امیرمحمد خالقی درمیان» که زاده یک روستای کوچک در خراسان جنوبی و در ۷۰ کیلومتری خط مرزی بود، در حالی درس خواند و به مدرسه رفت که تعداد دانشآموزان مدرسه او در روستا به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید، اما امیرمحمد با تمام سختیها توانست با کسب رتبه ۸۰۰ کنکور وارد دانشگاه تهران شود و به رویایش برسد هر چند توئیت وی در شبکه ایکس نشان میدهد ورود به دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران با آنچه در رویاهایش متصور بوده چندان تطابقی نداشته است چرا که نوشته بود: «همه چی از دور قشنگه حتی دانشجوی دانشگاه تهران بودن» و مدتی بعد نیز توئیت کرده بود که «من این من را تغییر میدهم.»این قربانی کوی دانشگاه آرزو داشت که بلاکچین و برنامه نویس حرفهای شود، اما دو سارق موتورسوار به خاطر سرقت کوله پشتیاش، این پسر نخبه را به قتل رساندند.
اما تحلیل ها در مورد حوادث پس از قتل این دانشجو متفاوت بود...
یک جریان سیاسی میخواهد موضوع را فقط امنیتی ببیند
اتفاق تلخی که اطراف خیابان کوی دانشگاه رخ داد، زودتر از آنچه انتظار میرفت، رنگوبوی سیاستزدگی به خود گرفت.روزنامه فرهیختگان نوشت: بعد از حادثه تلخی که برای امیرمحمد خالقی، دانشجوی مدیریت کسب و کار دانشگاه تهران رخ داد، دانشجویان تجمعی اعتراضی در محل کوی دانشگاه برگزار کردند و به ناامنی محیط اطراف کوی که مطالبه چندین ساله شوراهای صنفی است، اعتراض کردند.
سرپرست دانشگاه هم در این تجمع حاضر شد تا به سؤالات دانشجویان پاسخ دهد، اما همانطور که انتظار میرفت، ماجرا تنها در حد یک مطالبه دانشجویی باقی نماند.
به نظر میرسد، برخی به دنبال تصاحب و مصادره کردن مطالبات دانشجوییاند تا اتفاقات به حق دانشجویی را به نفع خود مصادره کنند. بخش عمدهای از افرادی که میخواهند اعتراضات دانشجویی را تبدیل به آشوبهای خیابانی کنند، خط و ربطی خارجی دارند. گروهای ضدایرانی که از همان ساعات اولیه بعد از اتفاق فعالیت خود را شروع کردند، بر فرمان امنیتیسازی و تبدیل این اتفاق به بحرانی برای نظام حکمرانی حرکت میکنند. این گروهها حتی از بازداشت و آسیب دیدن دانشجویان استقبال میکنند؛ چراکه میتوانند به راحتی از آن بحران بسازند.
گروهی دیگر ناآگاهانه و بدون توجه به اینکه مواضع آنها میتواند بحرانساز باشد، به سیاستزدگی و رادیکال شدن این فضا دامن میزنند. در این موقعیت ورود مسئولانه مقامات وزارت علوم و دولت، مدیریت اتفاق تلخ و اقدام برای جلوگیری از تکرار مشابه این اتفاقات میتواند از افتادن این ماجرا در دام سیاستزدگی و بحرانسازی جلوگیری کند. آنچه مثل سم مهلکی عمل میکند، تلاش برای انداختن تقصیر اتفاقات به گردن دیگران، نپذیرفتن مسئولیت و برچسب زدن به گروههای دانشجویی است که اعتراضی بجا، به دور از هیاهو و شیطنتهای خارج از دانشگاه داشته و دارند.
تجمع روز جمعه دانشجویان در کوی دانشگاه بعد از فوت امیرمحمد خالقی، حوالی ساعت ۱۰شب تمام شد. شروع و اتمام این تجمع، واکنشها نسبت به حادثه کوی و تجمع دانشجویان را به اوج رساند. یک جریان معتقدند اعتراضی که در کوی دانشگاه برگزار شده، بر فرمان شیطنت و تکرار پروژه ۱۴۰۱ حرکت میکند و میبایست برخوردی امنیتی با این ماجرا صورت گیرد. این جریان ماجرا را تکخطی و امنیتی میبینند و واکنش و مواجههشان با این اتفاق نیز صرفاً تکیه بر برخورد امنیتی است.
جریانی دیگر نیز به دنبال آنند تا اعتراض دانشجویان به یک مطالبه چندین ساله را که به خاطر درگذشت همکلاسیشان به اوج رسیده به ضدیت با سیستم وصل کرده و یک مطالبه دانشجویی را تبدیل به تجمعی رادیکال در اعتراض به نظام حکمرانی کنند. رگههایی از تلاش برای تحقق این هدف حتی در جریان این تجمع قابل مشاهده بود. در کنار این تلاشها برای رادیکالیزه شدن فضا، گروههای ضدایرانی حضور دارند که سابقه طولانی در ماهی گرفتن از آب گلآلود بحرانهای کوچک و بزرگ کشور دارند. آنها نیز از همان ساعات ابتدایی فوت دانشجوی دانشگاه تهران و برگزاری تجمع تلاش کردند تا این تجمع را به پروژههای ضدایرانی خود وصل کنند.
چهرههای آشنایی مثل مریم رجوی و گروهک خرابکارش فرمان تحریک و سیاهنمایی را پیش گرفتند و بر منطق بیمنطقی با ادعایی واهی، «سپاه پاسداران» را مقصر این اتفاق دانستند. رضا پهلوی هم که هنوز از شوک لغو سخنرانیاش در کنفرانس مونیخ بیرون نیامده، مثل همیشه مقصر کوچکترین اتفاق و حادثهای را نظام حاکم ایران دانسته است. این خط را دیگر پروژهبگیران ضدایرانی مثل مسیح علینژاد، حسین رونقی و پوریا زراعتی ادامه دادند که اتفاق تازهای نیست.
علاوه براین از همان دقایق ابتدایی شروع تجمع دانشجویان کوی، کانالی تلگرامی با نام «خبرنامه امیرکبیر» که در پلتفرمهایی مثل اینستاگرام و توییتر هم صفحه دارد، شروع به فعالیت و انتشار تصاویر تجمع دانشجویان کرد. مدیریت این صفحات به عهده فردی به نام رضا یونسی است که دانشجوی اخراجی دانشگاه امیرکبیر بوده و خود و خانوادهاش سابقه روشنی در عضویت و همکاری با گروهک سازمان منافقین داشته و دارند. این گروه سایتی نیز با همین عنوان دارد که مطالبش به زبان اصلی منتشر میشود که عموماً بر انتشار اخباری که جو دانشگاههای ایران را امنیتی، سیاه و ملتهب نشان میدهد، تمرکز دارد. خبرنامه امیرکبیر تمرکز خود را بر جذب دانشجویان اخراجی و تعلیقی متمرکز کرده است. پوشش اخبار این اتفاق توسط این کانال، این گزاره را تقویت میکند که تحرک گروههای ضدایرانی برای دنبال کردن خط آشوب از داخل دانشگاه شروع شده است.
در میان واکنشهایی که بعد از وقوع این اتفاق تلخ بروز و ظهور داشته، مخصوصاً بین دو جریانی که به آنها اشاره شد، یک وجه اشتراک وجود دارد و آن هم سوءاستفاده از اصل اتفاق رخداده است. جریاناتی که نسبت به این ماجرا موضع گرفتند، بیش از آنکه به اصل اتفاق بپردازند با برجسته کردن حواشی، بحرانسازی و امنیتی کردن آن، اصل ماجرا را به حاشیه میبرند. اگر اتفاق تلخی که برای امیرمحمد خالقی رخ داد و بعد از آن تجمع دانشجویان را موضوعی برنامهریزیشده بدانیم که امنیت را هدف قرارداده، طبیعتاً نمیتوان واکنشی منطقی برای مدیریت این اتفاق نشان داد و چه بسا اتفاقات بدتری نیز رخ دهد. از طرفی اگر اصل اتفاق کوچکنمایی شود نیز، خود به تنهایی آسیبزاست. نمیشود انکار کرد که کوچکترین اتفاقی که بتواند شکافهای اجتماعی را در جامعه تقویت کند و واکنش افکار عمومی را به همراه داشته باشد، به سرعت تبدیل به ابزاری برای سوءاستفاده آنها میشود. کمااینکه تحرکات گروهکهای ضدایرانی بعد از تجمع دانشجویان نیز این گزاره را تایید میکند و اگر جلوی سوءاستفاده کردن گروهها و جریانات مختلف در مواجهه با این اتفاق گرفته نشود، اصل اتفاقی که منجر به اعتراض دانشجویان شد به حاشیه میرود.
چه کسی از آب گل آلود دانشگاه ماهی میگیرد؟
در مقابل سایت رویداد ۲۴ هم با نگاهی به حواشی ماجرا نوشت: نکته اساسیتر این است که پاجوشهای مجلس قصد دارند از این اتفاق بهانهای بسازند برای اثبات درستی «قانون مشاغل حساس». آنها قصد دارند اعلام کنند که سیاست استعلامها برای مشاغل حساس یک سیاست کاملا درست است. سیاستی که در واقع تسری دادن نظارت استصوابی از نمایندگان مجلس به همه ارکان حکومت است. سیاستی که باعث شده هیچ فردی غیر از خودیها نتوانند به سیستم مدیریتی وارد شوند. مدلی که موفقیت یا عدم موفقیت آن را در کارنامه عملکرد ۳۰ ساله صداوسیما که با همین سیاست اداره شده میتوانید ببینید و همان را به کل جامعه تسری دهید.
گزارشهای دانشجویان نشان می دهد که ریاست دانشگاه تهران با اشراف کامل به حوزه دانشجویی و سیاسی، همچنین تاریخچه وقایع دانشجویی در ایران تلاش میکند تا مانع از التهاب بیشتر دانشگاه شود، اما همزمان در فضای رسانهای کشور «بحران زی»ها قصد دارند به بهانه حمایت از دانشجویان کسی را حذف کنند که بیشترین حمایت از دانشجویان را در کارنامه داشته و یا در حال حاضر دارد. همچنین نیروهای امنیتی به جای تمرکز بیشتر بر دانشجویان بهتر است نگران لباس شخصیهایی باشند که ممکن است فاجعهای جبران ناپذیر خلق کنند.
چه اتفاقی افتاد؟قتل امیرحسین خالقی دانشجوی دانشگاه تهران در نزدیکی کوی دانشگاه دو روایت متفاوت را شکل داد. روایت اول را دانشجویان دانشگاه ارائه کردند. آنها فضای اطراف دانشگاه را امن نمیدیدند و خواستار نظارت و کنترل بیشتر نیروهای انتظامی در این خصوص بودند. این دانشجویان به سوابق گذشته در این زمینه نیز اشاره کردند. روایت دوم، روایتی امنیتی است. آنها بر این باورند که این قتل برای ایجاد یک اعتراض دانشجویی انجام شده و باید با آن به شدت برخورد سخت کرد. از همین رو بلافاصله «لباس شخصی ها» در اطراف دانشگاه حاضر شدند. همین مساله باعث تحریک بیشتر دانشجویان شده است. این روایت میتواند بحران زا باشد.
این میان رئیس دانشگاه تهران به میان دانشجویان رفته تا آنها را به آرامش دعوت کند و برای امنیت بیشتر آنها از مراجع مختلف درخواست کمک کند. اما شاهد حمله اکانتهای سایبری به رئیس دانشگاه هستیم. دلیل آن را اتفاقا نه در وقایع امروز، بلکه باید در ۱۴۰۱ دید. جایی که رئیس دانشگاه از دانشجویان حمایت کرده بود.
حالا رئیس دانشگاهی داریم که استعلامهای او به دلیل حمایت از دانشجویان در سال ۱۴۰۱ ارائه نمیشود. همزمان، مخالفان تلاش میکنند ماجرا را امنیتی جلوه دهند. آنها از این فرصت استفاده میکنند تا نظارت استصوابی در مناصب را توجیه کنند.
اما واقعیت این است که مسئولیت امنیت شهروندان با نیروی انتظامی است و نیروی انتظامی اگر به وظایف خود و هشدارهای پیش گفته شده دانشجویان عمل میکرد، امروز وضعیت چنین نبود. با این حال به جای باز کردن این گره با دست، چرا قرار است آن را با دندان سخت باز کنید؟
چرا به جای حضور سرداررادان و دادن اطمینان به دانشجویان برای ایجاد امنیت بیشتر، از لباس شخصیهایی استفاده میکنید که با یک شعار کوچک تحریک می شوند و ممکن است با فراخواندن دیگر دوستانشان بار دیگر وقایع تلخی همچون کوی دانشگاه و اتفاق دانشگاه شریف در سال ۱۴۰۱ را رقم بزنند؟
توصیه آخر هم به دانشجویان است: اجازه ندهید به اسم حمایت از دانشجو حامیان دانشجویان را حذف کنند.
ماجرا فقط سرقت نیست
اما عبدالله گنجی، فعال رسانهای اصولگرا نیز در شبکه اجتماعی ایکس نوشته: «تحلیلم برای قتل دانشجو این است.
قتل دانشجو در حاشیه دانشگاه تهران را به دلایل ذیل صرفا با هدف سرقت محض نمیدانم.
-زمان و زمینه در کانتکس ترامپ جهت شورش اجتماعی در ایران است
-جوان (تحریک زا)
-دانشجو (تحریک زا)
-سنی (تنش قومی-مذهبی)
-رفتارهای نامتعارف بعد از آن به عنوان پیامدها
-علت قتل دانشجو به دلیل دزدی بی سابقه است. لااقل بنده مصداقی نیافتم.»
باید از ۱۸ تیر عبرت بگیریم
در مقابل غلامرضا ظریفیان، معاون دانشجویی وزیر علوم دولت اصلاحات در گفتوگو با رویداد ۲۴ با اشاره به حادثهای که منجر به قتل یکی از دانشجویان دانشگاه تهران و تاکید به جایگاه دانشگاه و دانشجو اظهار داشت: نهاد دانشگاه علاوه بر نقش توسعهای خودش که در پیشرفت کشور نقش و سهم بسزایی دارد، همچنین نقش مهمی در عرصه سیاسی و اجتماعی دارد؛ بنابراین به همین دلیل واکنش به رویداهای محیط دانشگاه با بیرون دانشگاه متفاوت است ، به دلیل همین جایگاه فوق العاده فاخر دانشگاه ابعاد ملی و حتی فراملی پیدا خواهد کرد.
استادیار بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران درباره تشنجات و اعتراضات اخیر در دانشگاه در اعتراض به وضعیت امنیتی دانشجویان گفت: ما همچنان بعد از سالها خاطره تلخ ۱۸ تیر را در ذهن داریم که یادمان است، برخورد با اعتراضهای دانشجویی چقدر بازتاب در داخل و خارج از کشور داشت. الان هم که اتفاق تلخی افتاده و دانشجویی در محیط دانشگاه مورد قتل قرار گرفته است، تا هم فضای دانشگاهی و هم افکار عمومی واکنشی محکم نشان بدهند.
در چنین موقعیتی مهم است، از ۱۸ تیر تجربه کنیم و همه نهادها و ارگانهای مرتبط که به قاعده باید به امنیت کشور اهمیت بدهند، پای کار بیایند و مساله را به طور مسالمت آمیزی حل کنند. یعنی به طور شفاف عوامل و علت را به مردم و به خصوص اهالی دانشگاه به طور شفاف توضیح بدهند و در واقع اینطور نباشد که مثل برخی از رویدادها جدی گرفته نشود و به فراموشی سپرده شود.
عضو حزب اتحاد ملت افزود: البته در این مدت کوتاه که این اتفاق تلخ افتاده است، هم وزارت علوم، هم دولت و هم دانشگاه تهران که جایگاه ویژهای برای دانشگاه و دانشجو قائلاند، در تلاش هستند تا دانشجو این حس را داشته باشد که پشتیبانی میشود و نهادهای رسمی از امنیت دانشگاه مراقبت میکنند.
او افزود: متاسفانه با پدیدهای رادیکال و هزینه ساز که لباس شخصیها شناخته میشوند، مواجه هستیم که ماهیت شان و خاستگاه شان نامعلوم است، با تندروی و برخوردهای غیرقانونی فضای دانشگاه را تحریک میکنند تا بتوان اینطور گفت، لازم است دستگاههای امنیتی با این نوع مداخله جوییها مخالفت کنند که البته باید اذعان داشت، تیمی که در دولت مستقر روی کار آمده است، مراقبت از دانشگاه را برای خود امری واجب قلمداد میکند تا دانشجو احساس امنیت کند.
ظریفیان یادآور شد: در پایان ذکر این نکته را لازم میدانم که دانشجویان متوجه این موضوع هستند که گروهی به دنبال بحران زایی برای دولت هر کاری انجام میدهند و دنبال اینند که فضا را امنیتی کنند که خوشبختانه دولت اهتمام بالایی برای نظارت بر دانشگاه تهران دارد و بنابراین امنیت لازم را فراهم خواهند کرد.
لباسشخصیها را بهانه نکنید!
روزنامه کیهان هم از منظری دیگر به موضوع نگاه کرده و با تاکید بر اینکه قاتل دانشجوی جوان دانشگاه تهران، زورگیر بوده از طرح موضوع «لباس شخصیها» انتقاد کرد.
روزنامه اصولگرای کیهان در ستون گفتوشنود خود نوشت: «گفت: از ماجرای تجمع دیروز خوابگاه دانشگاه تهران چه خبر؟!
گفتم: شب هنگام یک سارق زورگیر که در کوچه تاریکی در محیط بیرون خوابگاه دانشگاه قصد زورگیری از یک دانشجو را داشت با مقاومت ایشان روبهرو میشود و سارق با کمال قساوت (و شاید با خیال راحت از تساهل مراکز مربوطه) دانشجوی مظلوم را به قتل میرساند.
گفت: پس مسئله «لباس شخصیها»! چیست که برخی کانالهای غربگدا و سایتهای ضد انقلاب مطرح کردهاند؟! منظورشان این است که چرا قاتل لباس شخصی داشته است؟! مگر خودشان لباس شخصی ندارند؟! پس چی؟!
گفتم:ای عوام! خودشان هم نمیدانند چه میگویند! از قدیم و ندیم گفتهاند «قافیه که تنگ آید/ شاعر به جفنگ آید»!
گفت: دنبال بهانه میگردند و، چون پیدا نمیکنند، آسمان و ریسمان را به هم میدوزند!
گفتم: ایول! یارو خیلی دنبال بهانهتراشی علیه نظام بود. هرچه گشت چیزی پیدا نکرد. موقع صبحانه تا چشمش به نان سنگک افتاد، قیافه فیلسوفانهای گرفت و گفت؛ یعنی مسئولین عرضه ندارند این سوراخهای نان سنگک را بگیرند که وقتی مربا میخوریم از این سوراخها بیرون نریزد!»
سیاست مواجهه اجتماعی با انباشت خشم و غم دانشجویان
اما از سوی دیگر سید آرش وکیلیان کارشناس سیاستگذاری فرهنگی در ایرنا نوشت: دانشجویان یک پتانسیل عظیم برای سازندگی کشور هستند، اگر قدرشان را بدانیم و آنها را در امور مشارکت دهیم. دانشگاه محلی بسیار ارزنده برای تمرین امور دشوار زندگی و فرصتی بزرگ برای سازندگی آینده است، اگر جایگاهش را ارج نهیم.
دانشجویان عزیز سوگوار حق دارند اعتراض کنند، اما در نظر داشته باشند جامعه خوب جامعهای نیست که در آن هیچ اتفاق تلخی رخ نمیدهد؛ چون چنین رویایی قابل تحقق نیست، بلکه جامعه خوب جامعهای است که میداند و میتواند بر ناملایمات و مشکلات غلبه کند.
از سوی دیگر، این بار اول نیست که دانشجویان اعتراض میکنند و بار آخر هم نخواهد بود. هم گروهی در اپوزیسیون و هم چه بسا گروهی در حکومت دوست دارند موضوع را امنیتی کنند تا ماهی خود را از آب گل آلود بگیرند، اما این کارها از انبوه خشم و غم دانشجویان نخواهد کاست، گرچه ممکن است برخی از آنها با اظهار این خشم و غم تا حدی تخلیه شوند.
به یاد دارم سال ۱۳۸۲ با دکتر ظریفیان، معاون دانشجویی وقت وزارت علوم و دکتر گلزاری که بعداً معاون جوانان شد، درباره آموزش مهارتهای زندگی و توسعه خدمات روانشناسی برای دانشجویان خوابگاهی که دچار غم غربت و ازجاکندگی اجتماعی ناشی از مهاجرت بودند، صحبت میکردیم. آن وقتها البته بازار کار برای فارغ التحصیلان دانشگاهی این قدر تیره نبود و امید به ازدواج و تشکیل خانواده با حقوق متعارف هم نسبتا زیاد بود.
اما اکنون که هم بازار کار تخصصی تیره شده و هم تشکیل خانواده و خرید مسکن و مایحتاج زندگی با حقوق متعارف دور از دسترس به نظر میرسد، دانشجویان در برابر کوه مشکلات زندگی، از خشم و غم انباشته شدهاند و جامعه را سرد و حکومت را بی مسئولیت میبینند. لذا یک حادثه تلخ، ارزش نمادین پیدا میکند تا آیینهای باشد از مصیبت بزرگ و پنهانی که در زندگی آنها جریان دارد.
حال چه باید کرد؟ آیا گذاشتن چند کیوسک بیشتر از سوی پلیس مشکل دانشجویان کشور را حل خواهد کرد؟ تقلیل موضوع چه دردی را درمان میکند؟
لازم است حکومت و دیگر نهادهای اجتماعی سیاستهای حمایتی گستردهای را برای شکوفاسازی استعداد دانشجویان اجرا کنند که به برخی از آنها اجمالا اشاره میکنم:
۱- فراهم سازی امید به اشتغال از طریق ارتباط فعال با صنعت: اجرای طرحهایی نظیر کارورزی/اینترنشیپ نظیر آنچه در آموزش پزشکی هست میتواند دانشجویان مهندسی را به بازار کار نزدیک کند و آنها را برای اشتغال مهیا سازد. در این مورد بخش صنعت میتواند نقش آفرینی جدی داشته باشد.
۲- ایجاد فضای مشارکت اجتماعی: نهادهای مدنی و دستگاههای خدماتی نظیر هلال احمر، بهزیستی، بسیج و شهرداری میتوانند شرایطی فراهم کنند که دانشجویان داوطلب با فعالیتهای اجتماعی هم در بهبود محیط زندگی خود مشارکت کنند و هم حس مفید بودن داشته باشند. سمنهای محیط زیستی، اردوهای جهادی و خیریهها نمونههایی از این فعالیتهاست.
۳- فضاسازی برای تولیدات خلاقانه اقتصادی: سکوهای مجازی و استارتاپها بستری برای شکوفایی استعدادهای جوانان و خلق ارزش اقتصادی و اجتماعی توسط آنهاست که با هزینه نسبتا کمتری در قیاس با صنایع کارخانهای در دسترس است. معاونت علمی و وزارت علوم با تامین آموزشهای لازم میتوانند بستر این کار را فراهم کنند.
۴- ارائه خدمات مهارتهای زندگی، روانشناسی و مددکاری برای دانشجویانی که به علت ازجاکندگی اجتماعی و غربت دچار اضطراب یا افسردگی شدهاند، میتواند زمینه آسیبهای اجتماعی بزرگتر را کاهش دهد. سازمان اجتماعی کشور با همکاری وزارت علوم میتواند این خدمات را در همه دانشگاهها و خوابگاهها به صورت رایگان فراهم کند.
۵- بسترسازی برای فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه از طریق کانونهای فرهنگی هنری و سایر اشکال فعالیت دانشجویی میتواند تواناییهای دانشجویان را در بهبود کیفیت محیط زندگی دانشجویی شان شکوفا سازد.