اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
انقلاب بیحاصل شاهنشاه!
صبح به تنهایی سواری رفتم. ساعت ۸ وقتی به فرحآباد میرفتم اتفاق مضحکی افتاد. دو کامیون به هم خورده بودند و جاده به کلی مسدود شده بود. راه جلو و عقب نبود. ناچار متوقف شدم و مطالعه عجیبی در طبقات جامعه کردم. اولاً جاده فرعی که به خیابان اصلی میخورد و یک کامیون از آن جا وارد خیابان اصلی شده و تصادف کرده بود، چون هرگز به نظر شاهنشاه نمیرسد، خاکی و به هم ریخته بود و اثری از آسفالت در آن نبود. مردم پیاده میگذشتند، ولی برای اتومبیلهایی که معطل شده بودند چون صبح زود بود خبری از متخصص و اتومبیل پلیس نبود. چند تا دختربچه کوچولوی چادر به سر با پسربچهها هم که معلوم بود از طبقات غیر اعیان هستند وگرنه صبح زود بیدار نبودند و چادر به سر نداشتند، اطراف دیگ لبوفروش چانه میزدند. چند تا توله سگ و چند تا بچه کثیف هم توی زبالههای کنار خیابان خاکی وول میزدند. سربازهای وظیفه با شلوارهای گشاد بیریخت و کفشهای خارج از اندازه، کاسکتها و سرهای تراشیده تک تک در عبور بودند. از این منظره بسیار متأثر شدم. با آن که مضحک و خندهدار بود ولی هنوز نشان دهنده یک اجتماع عقب مانده غیرمتعادل بود. از یک طرف تلاشهای شبانهروزی شاه و اطمینان به این که در ده سال آینده از ممالک راقیه هم جلو خواهیم افتاد به نظرم میآمد، و از طرفی میدیدم اگر برق و آتش هم بشویم، تغییر این اجتماع به آن صورتی که مورد نظر شاه است یک آرزوی دور و دراز است. در شوروی مردم خیلی عقب افتاده هستند و علاوه بر آن به علت عدم آزادی که حکمفرماست چهره توده مردم غمزده و مرموز است، ولی اجتماع را انسان، متعادل میبیند. یعنی مثلاً همه در یک حد معین برخوردار از مواهب طبیعی هستند. لباس اغلب آنها در یک ردیف است، چه زن و چه مرد. وسایل نقلیه مال عموم است. وسائل ارزان و آسان را مثل دوچرخه اغلب دارند، ولی هیچ کس یک دفعه مثل بنده با اتومبیل کرایسلر امپریال کنار چنین خیابانی سبز نمیشود. مشاهده این منظره فکر من را به شدت مشغول داشته بود که پس از این انقلابات عمیق و اصیل که شاه انجام داده است، چه باید کرد؟ و به این نتیجه رسیدم که راه مشکل و درازی در پیش داریم و علاوه بر آن، مردان عمل با صداقت و صمیمیت میخواهیم که در حکم سیمرغ و عنقا و کمیاب هستند.48.10.5