«شهروند» در گفت‌وگو با مسئول پایگاه امدادونجات گردنه حیران، فعالیت‌ها و خاطرات این پایگاه را روایت می‌کند
 
عاشقانه در خط مقدم حیران
 

 

  [ سیما فراهانی] سال‌های طولانی است که در جمعیت هلال‌احمر، فعالیت دارد. از 25 سال پیش وارد جمعیت شد و از همان روزهای اول، در پایگاه گردنه حیران در استان اردبیل مشغول به فعالیت و خدمات داوطلبانه در این پایگاه جاده‌ای شد. پایگاهی که سال‌هاست در خدمت مردم آسیب‌دیده است.
حالا با یادآوری تک تک خاطراتش در این پایگاه امدادونجات جاده‌ای، اشک می‌ریزد. از روزی که کودک وحشت‌زده از تصادف را آرام کرد تا زمانیکه یکی بچه‌های پایگاه مادر بارداری را نجات داد. تمام‌ این‌ها برایش یادآور خاطرات تلخ و شیرینی است که در پایگاه گردنه حیران رقم خورد. اعضای این پایگاه حالا عاشقانه به خدمت مشغولند و حتی آنهایی که داوطلب هستند و فقط پول ناچیز ایاب و ذهاب دریافت می‌کنند هم هیچ شکایتی از کار ندارند. مشتاقانه در پایگاه می‌مانند و به ماموریت می‌روند. چون معتقدند که دعای خیر مردم برایشان کافی است.

پایگاه از گردنه حیران از سال 72 احداث شده و تا الان فعالیت‌های زیادی داشته است. منطقه‌ای برفی که به خاطر اینکه ترکیبی از کوه، جنگل و جاده است، حوادث مختلفی در آنجا ممکن است رخ دهد. اعضای پایگاه گردنه حیران، باید در تمام این حوادث با تجربه و حرفه‌ای باشند تا بتوانند در کمترین زمان یاری‌رسان مردم شوند. از پیش از شروع طرح زمستانی خودروها، مواد غذایی و وسایل گرمایشی آماده است. برای مسافرانی که اگر گرفتار شدند، اسکان اضطراری آوجود دارد. با مساجد روستاها هماهنگ کرده‌اند تا بتوانند مردم گرفتار را آنجا اسکان دهند. از طرفی آخر اسفند هم طرح نوروزی را آغاز می‌کنند و تا 20 فروردین آماده‌باش کامل هستند.

همیشه آماده در گردنه حیران
مسعود الطافی مسئول پایگاه گردنه حیران است. او در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «من از سال 78 مشغول به فعالیت در این پایگاه هستم. هر روز پنج نفر شیفت و 24 ساعتع آماده به خدمت هستیم. از این پنج نفر، دو نفر پرسنل رسمی و سه نفر نیز نجاتگر داوطلب هستند. به صورت کلی نزدیک به 25 نفر نجاتگر داریم که در پایگاه حیران فعالیت دارند و به صورت ماهیانه  شیفت می‌ایستند. چون منطقه گردنه حیران واقعا عجیب است، باید همیشه آماده باشیم. این منطقه، ترکیبی از کوه و جنگل و جاده است. یک جاده بین‌الملل هم از آن رد شده که محل عبور ترانزیت‌هایی از مرز آذربایجان و ترکیه است. در اینجا بحث امداد جاده‌ای تخصصی‌تر اجرا می‌شود. اما به خاطر موقعیت جغرافیایی که دارد بحث کوهستان نیز مطرح است. مجوز ما پایگاه جاده‌ای است ولی حوادث کوهستان هم زیاد داریم و باید در این خصوص هم آماده باشیم. مخصوصا در ایام زمستان که برف و کولاک زیاد می‌شود. نجاتگرهای ما باید در هردو زمینه متخصص باشند. اینجا منطقه توریستی است و در ایام نوروز نیز آمادگی کامل برای ارائه خدمات به مسافران را داریم. افتخار می‌کنیم که خدا این توانایی را به ما داده تا بتوانیم این خدمات را ارائه دهیم.»

دعای خیر برایمان کافی است
او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «هم داوطلبان و هم پرسنل، فقط به خاطر علاقه و عشقی که در وجودشان نسبت به مردم دارند، فعالیت می‌کنند. چون اگر عشق وجود نداشته باشد، نمی‌شود ادامه داد. آنهایی که با اینهمه تخصص، چنین خدماتی را ارائه می‌دهند و در ازایش پول زیادی هم دریافت نمی‌کنند. اما همان هم برایشان پربرکت است. چراکه دعای خیر مردم پشت آن وجود دارد. هربار که دستی را می‌گیریم و دعای خیری می‌شنویم، همین برایمان کافی است. من به چشم می‌بینم که بچه‌های پایگاه، چقدر مشتاق و علاقه‌مند هستند. من خودم 25 سال است که در خدمت هلال‌احمر هستم و 17 سال داوطلبانه کار کردم. فقط همین عشق بوده که تا الان مانده‌ام. تازه به لطف دکتر کولیوند یکی دو سالی می‌شود که برای داوطلبان، بیمه رد می‌شود. من خودم این مزایا را هم نداشتم و جز علاقه و عشق چیز دیگری باعث نمی‌شود که سختی این کار را تحمل کنیم.»

پناه یک دختربچه
مسعود الطافی به یک خاطره در این پایگاه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «من در این پایگاه خاطرات زیادی دارم. ولی یکی از آنها در ذهنم پررنگ‌تر از بقیه مانده است. تقریبا کمتر از یک سال پیش تصادف واژگونی اتوبوس داشتیم. وقتی به محل رسیدیم، با تعداد زیادی مصدوم مواجه شدیم. پنج یا شش نفر هم فوتی داشتیم. نصف شب بود و ما درخواست نیروی کمکی دادیم. تا تیم پشتیبان برسد، من به همراه چهار نفر که شیفت بودیم، باید به سی نفر خدمات ارائه می‌دادیم. بحث نجات و رهاسازی و کمک‌های اولیه را انجام می‌دادیم و همزمان حمایت روانی هم باید صورت می‌گرفت. در میان مصدومان یک مادر و دختربچه‌ای پنج یا شش ساله را دیدیم. بچه خیلی ترسیده بود. مادرش هم از شدت درد، فریاد می‌کشید. همزمان سعی کردم بچه را آرام کنم. چون هم مادرش فریاد می‌کشید، هم تاریک بود و هم هوا به شدت سرد بود. با اینکه من غریبه بودم، ولی ناگهان این دختربچه مرا بغل کرد و به من چسبید. جوری که مرا رها نمی‌کرد. مانده بودم چکار کنم. نه می‌توانستم او را رها کنم و نه می‌توانستم بیخیال بقیه مصدومان شوم. همانجا گفتم خدایا کمک کن، مادر آرام شود تا بچه را به او بسپارم که در نهایت آرام شد. برایش پتو آوردم و او را گرم کردم و به کارهای دیگر رسیدم. هربار به یاد این خاطره و آن دختربچه می‌افتم اشک در چشمانم حلقه می‌زند.»

نجات مادر باردار
مسئول پایگاه گردنه حیران، به یکی دیگر از خاطرات در این پایگاه اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از زمستان‌های سال‌های پیش بود که در یکی از روستاها مادری باردار درخواست کمک خواست. اورژانس به محل رفته بود تا مادر باردار را انتقال دهند. اما به خاطر یخبندان و از شدت کولاک و برف نتوانستند، خود را به روستا برسانند. آنها از ما درخواست کمک کردند. خودروهای ما کوهستانی‌تر و مجهزتر است. ما بلافاصله رفتیم و در مسیر خود را به مادر رساندیم. وقتی داشتیم او را به اورژانس می‌رساندیم، همسر این خانم از یکی از نیروهای ما که کمک زیادی به آن مادر باردار کرده بود، اسمش را پرسید. همکار من اسمش عادل بود. همسر آن خانم گفت اگر پسر من سالم به دنیا بیاید اسمش را عادل می‌گذارم چون تو فرشته نجات او بودی. این خاطرات برایمان خاطرات خوشی است. البته از آن طرف وقتی آسیب مردم را می‌ببینیم برایمان بسیار تلخ و سخت است.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/261247/-عاشقانه-در-خط-مقدم-حیران